ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاشقتم میسترس 7

کوسشو رو به بالا و پایین حرکت می داد . خیلی حساس شده بود . انگار دلش نمی خواست خودشو تا این حد حشری نشون بده . واسه همین با دستاش می زد به سرم ..-نههههه نهههه نههههه چیکار داری می کنی -من تابع اوامر میسترس خودم هستم . جز اطاعت امر کار دیگه ای نمی کنم . اینو که گفتم آروم گرفت و از این که بهش اهمیت میدم و حرف حرف اونه خوشحال شد .. -برای چند دقیقه آزادی که هر کاری انجام بدی ترجیح دادم که با ادامه کوس خوری تا اونجایی که می تونم حشری ترش کنم . با پاهاش دنبال کیرم می گشت . می دونستم که داره بهم میگه که اونو فرو کنم تو کوسش .. دهنمو از رو کوسش ورداشته و جاش کیرمو گذاشتم . نخواستم غرورشو بشکنم و بهش بگم دیدی که تو هم می خوای و می خواستی . بیشتر از هر لحظه ای حس می کردم که اون مال من شده . عضلات صورتشو به خوبی می دیدم که به هم پیچیده شده و از هوس چه فشاری داره به خودش میاره اون نمی خواست هوسشو با فریاد نشون بده در حالی که اگه این کارو می کرد چیزی از غرورش کم نمی شد . توی اون فیلمی که با هم دیده بودیم و زنه میسترس بود و آقاهه اسلیو . زنه پس از این که کلی مرده رو  با خودش گردوند و اونو باساز خودش رقصوند رفت زیر کیر اون و مثل یه عشقبازی معمولی داشت از هوس فریاد می زد ولی این میستری ایرونی ما انگاری تافته جدا بافته بود . -عیبی نداره هر کاری دوست داری انجام بده من عاشقتم حرفی نمی زنم از بودن با تو لذت می برم . این بار با تمام وجودم اونو در آغوش گرقته و بوسیدمش . خیلی سرد و مجسمه ای بود طوری اونو می بوسیدم که شاید اگه سنگ هم بود نرم می شد ولی اون خیلی خونسرد لبشو به لب من داده بود . یه بوی ته سیگاری هم از اون لباش میومد و از دهنش . با همه اینا در این حد تحمل می کردم . دوسه دقیقه ای که گذشت یه حرکتایی رو توی لباش احساس می کردم . یه حرکت اون و یه فشارش سبب شده بود که من حرکت و فشار خودمو بیشترش کنم . این حرکتو تو ی کوسش هم حس می کردم . خودشو به طرف من و بالا حرکت می داد . این حرکاتش خیلی خوشحالم کرده بود از این که می دیدم اونم یه احساسی داره و می تونم روش حساب کنم و به روزای بعد خوشبین باشم . شجاع شدم و به سرعت کیرمو می زدم به ته کوسش و می کشیدم بیرون . حرارت کوسش با اون یکی دوباری که کرده بودم تو کوسش فرق می کرد این بار یه هیجان دیگه ای رو حس می کردم . حرارتی که از کوسش به کیرم منتقل شده بود . این دو تا زبون همدیگه رو خوب می فهمیدند . کاش اون زبونش هم زبون منو خوب می فهمید . دستمو گذاشته بودم بالای کوسش و با یه مالشهای هوس انگیزی که می دونستم خیلی تحریک میشه به کارم ادامه می دادم . کف دستاشو گذاشته بود پشتم . یواش یواش پنجه هاشم فرو می کردتوی پهلوهام .. رحم نداشت ولی من کیف می کردم از این که تونسته بودم میسترس خودمو خوشحالش کنم . اونو به هوس بیارم .تا ازم راضی باشه . تا فقط تنها اسلیو اون باشم . و شایدم یه روزی منو از زاویه دیگه ای هم دوست داشته باشه . چند تا حرکت محکم به طرف من انجام داد .گویی که دنیا رو بهم داده باشند . من تونسته بودم با کیرم اونو به از گاسم برسونم . یه لحظه چشاشو باز کرد . -من که نباید بهت بگم . تو خودت نمی دونی که باید کارتو درست تمومش کنی ؟/؟ ..فهمیدم که میگه باید هیجان و هوسمو خالی کنم تو کوسش . همون چیزی که با تمام وجودم می خواستمش . طوری حس گرفتم که هر حرارتی که توی کیرم و پشتش قرار داره با حداکثر توان و ظرفیت آبمو بیاره طرف کوس عشق نازنینم . همونی که منو برده خودش می دونه و منم حس می کنم که یه جورایی اسیر اون و خواسته هاش هستم . وقتی که تمام عشق و هوسمو توی کوسش خالی کردم دستامو دور کمرش حلقه زده و یه بار دیگه لبامو  رو لباش قرار داده و با بوسه ای گرم چشامو بستم . غرق در رویاهای شیرین خودم بودم که یه لحظه حس کردم که یه چیزی منورو به عقب پرت کرده .-ببینم کی به تو گفت این همه با هام حال کنی . من بهت گفتم پنج  دقیقه .. رفتم طرفش تا بهش بگم خودتم خوشت اومد چرا فیلم بازی می کنی ولی یه چیزی مانعم شد . خیلی سست و شل شده بودم . نمی دونم که چه وحشتی بهش دست داد که یه بار دیگه هم منو به عقب هل داد این بار افتادم رو یه تخته چوبی که یه گوشه ای افتاده بود و یه میخی پهلومو طوری اذیت کرد که یه لحظه نتونستم جلو فریادمو بگیرم .. فقط نگاش می کردم . -منو ببخش میسترس صبورا تکرار نمیشه احساس کردم که خودشم ناراحت شده . وقتی که لباسمونو تنمون کردیم تا به فکر درس و غذا باشیم یه خورده رفتارش نسبت به من متعادل تر شده بود . ولی با این حال خوی سلطه طلبی رو به خوبی درش احساس می کردم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر