ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاشقتم میسترس 3

قبول کردم که اسلیو اون باشم . من باشم بر ده اون . من که خودم روحی روانی برده اش شده بودم . حالا از نظر جسمی هم باید برده اش شم .  راستش اگه عقل درست و حسابی می داشتم که عاشق این نمی شدم که تازه عشق منو هم قبول نداشته باشه . هیچ چیزش به اندازه بوی سیگارش غیر قابل تحمل نبود ولی به خاطر عشقی که بهش داشتم مجبور بودم پی همه اینا رو به تنم بمالم . این بار وقتی رفت با یه تر کیب دیگه ای بر گشت . از نصفه به پایین خودشو لخت کرده بود . دیگه داشتم از هوش می رفتم . دست و پام به لرزه افتاده بودم . دلم می خواست بیفتم رو کوسش و تا می تونم گازش بگیرم میکش بزنم . اون همه اینا رو از نگام می خوند ولی انگار می خواست آتیشم بزنه و تسلط خودشو بهم نشون بده . اون جوری که خودش می خواد بهم حال بده و اون جوری که دوست داره باهام حال کنه . همه چی رو خیلی راحت نشون داده بود ولی می دونستم که می خواد خیلی سخت بگیره . . منو برد توی اتاق خواب خودش . خیلی راحت و بی احساس لختم کرد . یکی یکی لباسهامو در آورد . فکر می کردم وقتی کیر کلفتمو ببینه یه به !به !چه! چه !هم میگه ولی عین خیالش نبود . دلش می خواست که من برده اش باشم . اون کاملا لختم کرده بود و فقط خودش از نیمتنه به بالا یه پوشش نیمه سکسی داشت . قسمت پایین و کوس و کونش که همه لخت بود . با هم رفتیم روی تخت البته من از روی تخت یه خورده روتر رفتم . چهار طرف تخت چهار تا میله کاشته شده بود که حدود یه متر بالا تر از ار تفاع تخت بود و خودش با یه چهار پایه منو در فضای بالای تخت طناب پیچ کرد و طوری بست که با یه حرکت و تکونی که به بدنم می دادم می تونستم به تخت نزدیک شم و یه دستی به بدنش بزنم . هر چه بود برای فاز اول از شلاق خوردن بهتر بود . هر چند من به خاطر این دیوونه حاضر بودم که شلاق هم بخورم . اون نباید عذاب می کشید . شوهرش اذیتش کرده بود . وقتی محصل بود سرش بلا آورده بودند . اون نباید سیگار می کشید . من دوستش داشتم باید عشق خودمو نشونش می دادم . هر چه بود اون اگه به همین صورت باهام می موند بهتر بود تا این که این میسترس اسلیو بازی رو بره با یکی دیگه انجام بده . بذار اون هر جور که دوست داره خوش باشه منم با خوشی اون خوشم و لذت می برم . حس کردم یه خورده دارم دچار نفس تنگی میشم . بین سقف اتاق و تشک روی تخت در حرکتی افقی وشیب داربودم . اون آخرین لباس خودشو هم در آورده بود . چه هیکل نازی داشت . کوسش مودار بود . تپل و ناز و هوس انگیز . هر چند من کوسی رو که براق باشه بیشتر می پسندیدم ولی با این حال بازم چیزی نگفتم . اصلا من باید مطیع می بودم . اون یه خورده از این قوانین بردگی رو واسم توضیح داده بود . من هرچی می خواستم خودمو بکشم طرفش نمی شد . تا یه حدی حرکت می کردم دلم می خواست خودمو بندازم رو سینه هاش . کوسشو لیس بزنم . حالا فرو کردن کیر توی کوسش پیشکشش ولی چه جوری اونو بلیسم . خودمو به کوس یا سینه نزدیک می کردم ولی نمی تونستم به مقصودم برسم . اون لبخند می زد و از تماشای این وضعیت حال می کرد . کیرم رو به زمین کوسشو هدف گرفته بود . اون از گوشه تخت یه چیزی رو می کشید به طرف پایین که منو به یاد نخ پرده کرکره مینداخت . با این مدل کشیدن , من میومدم پایین تر و در اون نقطه ای که اون می خواست مستقر می شدم . در یکی از این کششها منو تا اونجایی رسوند که دهنم رفت رو سینه هاش . مثل تشنه های از کویر در اومده و به چشمه رسیده نوک سینه شو میک می زدم . . خوشش میومد ولی می خواست که لذت خودشو مخفی کنه که من پررو نشم . منم نمی خواستم ناراحتش کنم . نمی دونم چرا با همه بدیها و خشونتهاش بازم دوستش داشتم . عاشق میسترس خودم بودم . حتی حاضر بودم با آخرین شدت بهم شلاق بزنه و تمام بدنمو کبود کنه تا بهش نشون بدم که عاشقشم . نمی دونم چرا اون این قدر سر سخت بود که نمی خواست  قبول کنه . سینه هاش سایز متوسط و خوش دستی داشت . از اونایی که نشون می داد زیاد دست خورده نیست . حس کردم که یه جوری شدم . خون در یه قسمت از بدنم جمع شده بود فکر می کردم این جوری دارم شکنجه میشم . یه قسمت از پاهام خواب رفته بود . با همه اینها کیرم همچنان شق بود و هوس فرو رفتن توی کوس عشق نازنینمو داشت . حتی دستم طوری طناب پیچ شده بود که نمی تونستم اونو به کیرم برسونم و جلق بزنم . ... تازه داشتم با نوک سینه های صبورا حال می کردم که اون نخ رو ول کرد و من و دهنم رفتیم بالاتر و هر چه دهنمو باز می کردم تا نوک سینه هاشو بگیرم تو دهنم نمی شد . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر