ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 36

با دلبریهای خودم حسابی روش اثر گذاشته بودم . راستش دیگه می دونستم احساسات پسرا رو . معین به اندازه کافی تجربه منو زیاد کرده بود . می دونستم خواسته های مبین هم تقریبا همینه . حالا در راه رسیدن به این خواسته ها شیوه ها فرق می کنه و هر کاری هم شروعش سخته . -مبین جون دستتو بذار پشتم آهاااااا خوب شد حرکات دست راست با پای چپت باید هماهنگی داشته باشه و کل سیستم بدنت .. -مامان مگه ما داریم نظام جمع کار می کنیم ؟/؟ -ناقلا تو  این اصطلاحات سر بازی رو می دونی .. همچین سر و صورتمو اکلیلی و زرق و برقی کرده بودم که یه دختر شب بله برونش این جور سنگ تموم نمی ذاره .. کوسم همین جور ازم شکایت می کرد و طلب کیر داشت . چند بار بی اراده دستم رفت رو کوسم و اونو می مالیدم . هرچی هم می رفتم دستشویی و خشکش می کردم درجا تر می شد . نمی دونم لحظه ها خیلی طولانی شده بود و دلم می خواست شب زودتر بیاد و کارای بعدی خودمو شروع کنم . اصلا معلوم نبود شامو چه جوری درست کردم و چه جوری به کارای خونه رسیدم . اضطراب داشتم . کمی نگران بودم . باید کاری می کردم که توپو بندازم تو زمین اون و مثل هماغوشی با پسر بزرگه سیاست خودمو حفظ کنم و در واقع طوری رفتار کنم که از تمایل اولیه ام چیزی نفهمه که بتونم سرمو بالا نگه داشته باشم . خیلی حشری شده بودم . اصلا نمی دونستم چیکار کنم . تنم داغ شده بود . قلبم به شدت می تپید . همون حالتی رو داشتم که شب زفاف با محسن داشتم . همون حالتی که برای اولین بار می خواستم برم زیر کیر پسر بزرگه ام معین . بازم یه هیجان و تلاش دیگه . چقدر این تلاشها واسم هیجان انگیز و نشاط آور بود . حس جوونی رو در من بیدار می کرد . هر چند جوان بودم و سالهای سال می تونستم سر شار از هوس و نیروی جوانی و عشق و حال باشم . قبل از این که برم تو رختخواب   رفتم حموم و سرمو به عقب خم کرده و با حرکات چرخشی کون و نگاههایی که بهش مینداختم خودمو جای مبین فرض می کردم که داره از تماشای کون من کیف می کنه و کف دستشو هم گذاشته رو کوسم و با یه دست دیگه اش سینه امو فشار میده لباشم میذاره رو لبام و بعد کیرشو می چسبونه به کوسم .. خیلی سریع دوش گرفته به اتاق خواب بر گشتم .  چراغ خوابو  روشن کردم . یه رنگ قرمز ملایم . خوب دقت کردم که رو تختم یه نوری بندازه که کون سفید منو شاعرانه تر و وسوسه انگیز تر نشون بده .. میلاد عادت داشت زود بخوابه ولی می دونم که شکار من عادت داره که تا پاسی از شب پای کامپیوتر بشینه هر چی هم بهش می گفتم پسر درساتو بخون اینا چیه می گفت مامان من به درسام هم می رسم و راست هم می گفت استعدادش خوب بود و منم دیگه زیاد بهش گیر نمی دادم . البته امشبو دوست داشتم که بیدار باشه و حاجت  مادر حشری خودشو بر آورده کنه . می دونستم که می تونم موفق شم . اگه این مهسا شیطونه که حتی می تونه شیطون رو هم از راه به در کنه . یه لباس خواب نازک و توری یه سره  بدن نما  تنم کردم  که تا زیر کونمو می پوشوند . نه شورتی و نه سوتینی ..اصلا از هیشکدوم اینا هم استفاده نکردم . من تو اتاق خودم بودم و می خواستم راحت باشم . پس نمی تونستم بگم که باید خجالت بکشم خجالتو باید کسی بکشه که پنهونی میاد دید می زنه . فقط امیدوارم که اون بیاد و منو دید بزنه . بیاد و سراع منم بیاد . باید یه جورایی هم مخشو کار می گرفتم تا اون آزاد تر و راحت تر بیاد سراغ من . . حالت چشاش و طرز نگاهش نشون می داد که در حشری بودن و نیاز به این که مامانشو بکنه دست کمی از مبین نداره و الحق و والانصاف که داداش همون برادره . قبل از این که بخوابم جلوی معین هم یک فیلم اومدم و اون این که گفتم عزیزم  من امشب یه خورده خسته ام و یه خورده یاد بابات افتادم اعصابم ناراحته یه قرص خواب و اعصاب می خورم دیگه توپ هم در کنن من بیدار نمیشم . فقط  یادت باشه درسته که من خوابیدم و تا صبح یک ضرب می خوابم ولی اگه می خوای ترانه گوش کنی این شب و نصفه شبی صدای ضبط رو بالا نبر که همسایه ها جون به سر میشن -چشم مامان .. منم که دیگه استاد فیلم بازی کردن شده بودم .   می خواستم خودمو رو تخت دمر کنم سرمو هم بگیرم رو به دیوارو اون اصلا نمی تونست چهره مو ببینه . کون و کمر منو و پشت پاهامو می تونست به خوبی دید بزنه و دل و دینش بره . می تونستم خوب شکارش کنم . هیجان جوانی . یک کیر داغ دیگه .. حالا نوبت مبین بود که کیر داغ اونو شکارش کنم . خودمو انداختم رو تخت . کاملا برهنه فقط از شونه ها تا زیر کون یه لباس خواب همرنگ پوست بدن و توری تنم کرده بودم که اندام منو به خوبی نشون می داد . همونو هم تنم کرده بودم که یه وقتی مبین منو با یه جنده اشتباهی نگیره .. ولی من که یه جنده نبودم . من یک زن حشری بودم . هوس و هیجان ولم نمی کرد . اصلا خوابم نمی برد . دلم می خواست زود تر بیاد سراغم . بیاد و اندام منو دید بزنه . بیاد و در غیاب داداشش بهم برسه . کجایی مبین کوسم تشکو خیس کرده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر