ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 38

نونا بس کن قرار نشد که دیگه باهام از این حرفا بزنی . اصلا چرا فکرتو مشغول این چیزا می کنی . -پدرجون قرار شد که بین من و تو دیگه هیچ فاصله ای نباشه و تو با من روراست باشی . بهم دروغ نگی . نزدیک بود احساس صداقت من گل کنه ولی می دونستم اگه لب باز کنم شردرست میشه . هرجوری بود از پاسخ به دخترم طفره رفتم و ولی اون جوری که اون می خواست تا حدودی بهش حال دادم و اون شب هم گذشت . روز بعد نورا مدرسه نرفت . حالش خیلی بد بود . نمی دونم چرا ولی حس می کردم که باید برای بد غذایی باشه . منم مطب کار داشتم و باید می رفتم . هر چی معاینه اش کردم متوجه نشدم چیه . حتی وقتی بهش گفتم اگه دوست داری از اون کارا باهات بکنم که شاید حالت خوب شه موافت نکرد . اونی که این روزا تحت هر شرایطی باهام سکس می کرد قبول نکرد که باهاش سکس کنم . نمی دونم چرا نگرانی خاصی درچهره اش موج می زد . -بابا من حالشو ندارم . اگه تو دلت می خواد کیرتو در آر یه خورده برات ساک بزنم .. قبل از این که جواب بدم اون دستشو برد طرف شلوارمن کیرمو در آورد و برام ساک زد بیشتر از ساک زدن انگار بیشتر بوش می کرد . منظورشو نفهمیدم . نگاهش خسته و در هم بود . -نورا پس من نمیرم مطب خودم پیشت می مونم . نونا و نینا رفته بودند مدرسه و اون هنوز تو خونه مونده بود . زنگ زدم اون کارگر زن که می تونست از بچه ها هم پرستاری کنه بیاد .. هروقت که ازش می خواستم و جای دیگه ای هم کار نداشت میومد . شانس آوردم که اون روز هم دستش خالی بود .. ظهر که بر گشتم خونه دیدم همه چی مرتبه .. کارگرو فرستادم که بره . دخترا از مدرسه بر گشتند .. نورا مثل برج زهر مار به محض دیدن خواهرش نونا مثل پسرای لات چاله میدونی که یقه همو می گیرن رفت طرفش و دستشو گذاشت رو گردن خواهرش .. اولش فکر کردم دارن شوخی می کنن . -نورا داری چیکار می کنی . داری خواهرتو می کشی .. -دختره پررو ازت بدم میاد . تو بابابای من چیکار کردی . خجالت نمی کشی ؟/؟ من به شما اعتماد کردم گذاشتم کنار هم بخوابین . اگه خاله مهشید کنار بابا می خوابید بهتر بود . -من که بابابا کاری نکردم دختره پررو . اگه تو بابابا کاری کردی که داری این قدر حرص می خوری یه حرفی . . پدر چرا به من نگفتی که با نورا از اون کارا کردی . دستتو بکش . دختره بد وگرنه بهت میگم چی تو موبایلت داری . چقدر بی تربیتی . همش فیلمهای سکسی می بینی -خفه شو .. نینا از ترس بهم چسبیده بود و تکون نمی خورد . پریدم وسط اونا . عجب بچه بازی شده بود . دخترام دیگه حسابی منو رو سفید کرده بودند . اون جوری که بعدا فهمیدم این نورا فضول که مشکوک شده بود خودشو می زنه به بیماری و ظاهرا چند قطره آب کیر من می ریزه یه جایی و روملافه یا یه گوشه ای نمی دونم . بعضی هاش حل میشه لک می کنه بعضی هاش روجاهایی ریخته بود که حالت چرم داشت و کناره ها بود و کاملا حل نمیشه .. شاید اگه زودتر به روم می آورد بهش می گفتم جلق زدم یا خواب دیدم ولی نورا قبول بکن نبود . کیر منو هم بو کرده بود که بفهمه بوی کون خواهرشو میدم یا نه . یعنی تا این حد تیز بینی و تیز بویی ؟/؟ -خب بچه ها مثل این که شرایط خیلی بد شده ووجود یک زن و سایه اش بالا سر شما لازمه .. شماها با هم کنار نمیاین . نونا :باشه بابا از اول هم همینو می خواستی . تو بهم دروغ گفتی -نورا : من از این خونه میرم . من دیگه نمی تونم  جایی باشم که هیشکی منو دوس نداره .. -دخترا شما باید برای نینا الگو باشین بعد از مامانتون من چشم امیدم به شماست . من چه جوری بگم شماها همه برام عزیزین . من یه پدرم و شما سه تا دختر . باید عشقمو بین شما سه نفر قسمت کنم . چرا نمی خواهین اینو قبول کنین ؟/؟ چرا با حسادتهای بیجای خودتون هم می خواین منو نابود کنین هم خودتونو ؟/؟ یه خورده براشون سخنرانی کردم و آخرش گفتم وقتی که شبا شما تو اتاق خودتون بودین من کنار مامانتون بودم بوی اونو احساس می کردم . اونو بغلش می زدم می خوابیدم . حالا بوی تن اونو رو تن هر سه تاتون احساس می کنم . چرا می خواین این دلخوشی ها رو با خود خواهی هاتون ازم بگیرین . باشه من زن نمی گیرم ولی دیگه پیش هیشکدوم از شما نمی خوابم .. دو تا دختر که چشاشون پر اشک شده بود اومدن جلو بغلم زدند . و بعدشم خودشونو در آغوش کشیده و ازم عذر خواهی کردند . اشک گونه های همه مونو البته غیر نینا خیس کرده بود . شاید اون هنوز  به سنی نرسیده بود که داغ بی مادری رو حس کنه .. -بچه ها دیگه سعی کنین برای هم مایه نیاین . ما اگه هوای همو نداشته باشیم خاله مهشید بیاد هوامونو داشته باشه ؟/؟ بازم زدم به نقطه حساس .. -دخترا یه پیشنهاد دارم هر کی موافق نیست می تونه خودشو از دور خارج کنه و اصلا نیاد به اون بر نامه ای که من می خوام . امشب یک سکس حموم به عنوان آشتی کنان و وحدت راه میندازیم و منم راحت تر آموزش های لازمو میدم . البته باید باهم کنار بیاین .. نونا : بابا نمیشه -جدا جدا آموزش بدین ؟/؟ -نه دخترم همه تون باید حضور داشته باشین حتی نینا هم به عنوان یک بیننده باید بیاد ببینه جریان چیه و این ملکه ذهنش بشه تا وقتی به سن رشد رسید دیگه راحت تر این مسائلو هضمش کنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر