ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 26

دلم می خواست در حالت خماری و خلسه خودم باقی بمونم . دستم رو کوسم بود و در حال ور رفتن با خودم از تماشای سکس دیگران لذت می بردم . کیر زیار هم بد نبود . دیگه ریز و درشتش برام فرقی نمی کرد . فقط داشتم حال می کردم و حس می کردم با این که حسابی سیر شدم ولی تماشای این صحنه های هیجان انگیز وکیر هایی که داره میره تو کوس و حتی کون داره اشتهامو زیاد می کنه . زیار پاهای زری رو به دو طرف باز کرده کیرشو از عقب کرده بود تو کوس زری و از اون طرف پرهام و افشین دو تایی اومده بودن سراغ دهن زری و کیرشو کرده بودند تو دهنش . زری چاک دهنشو تا اونجایی که می تونست باز کرده بود . دهنش نزدیک بود جر بخوره . چشاش داشت از حدقه در میومد و اشکش هم داشت سرازیر می شد . ماه منیر هم که از دیدن این صحنه هیجان عجیبی بهش دست داده بود خودشو از کیر ماهان جدا کرد و زبونشو رو کیر هایی که توی دهن زری بود می کشید . ماهان هم انگشتشو تو کون زری فرو کرده و من با این که نای بلند شدن از جامو نداشتم ولی آرزو می کردم که در اون لحظه من جای زری بودم . عین قرص خواب خورده ها منگ شده بودم . تمام بدنم گرم افتاده بود و مثل حس زمانی رو داشته که توی سونا بودم و حس می کردم دیگه از درد کمر خبری نیست ویه کف دستی رو روی کوسم احساس می کردم . دست خودم نبود . دست من رو سینه هام می گشت -نهههههه .. قربون دستت . ممنونم .. اشکان فدات .. بازم تو که منو به یاد داری . اونم مثل من از این صحنه های هر کی به هر کی هیجان زده شده بود یه دستمو  واسه سینه ام کنار گذاشته و یه دست دیگه ام رو به کیر اشکان رسوندم اونم دستش رو کوسم بود . همه با هم یک ریز و یک صدا ناله می کردیم و عجب صداهایی شده بود -آههههه .. اوووووههههه .. هاااااااا .. صدای من و اشکان آروم تر و ملایم تر بود . خنده ام گرفته بود چون یه لحظه بی اختیار به یاد طویله و دامداری افتاده بودم که دامها همه با هم صدا سر می دادند .. اشرف دیوونه حالا این دور و بری هات به درک چرا خودتو با چهار پایان مقایسه می کنی ؟/؟  زری در حال دست و پا زدن بود و یک آن دیدم جیغی کشید و به ارگاسم رسید و اون صحنه ای که کون قمبل کرده اش و سوراخ کوسشو از همون پشت می دیدم که چه جوری آب کیر در حال بر گشت و پخش شده به اطرافه بی اختیار کیر اشکانو که توی دست خودم داشتم فشارش می گرفتم . خواب در حال پریدن از سرم بود . اومدم رو اشکان سوارشده کیرشو که تو دستم  داشتم به طرف دهنم نزدیک کردم -عزیزم بیا بیا بیااااا حالا وقت ساک زدنه کیر خوشمزه اتو بده من بخورم .-بخورشششش بخور اشی جون . از همه بهتر می خوری هر چی می خوری سیر نمیشم . بهتر و بیشتر از بقیه حال میدی . این اشکان هم حسابی داشت هندونه میذاشت زیر بغلم . آخه هنوز همه رو خوب خوب نگاییده بود که بهم می گفت بهتر از بقیه حال میدی . ناگهان مثل زلزله چند تا مرد افتادن سرم و چند تا زن هم افتادن سر اشکان . حسابی سور پرایزمون کردند و داشتند با هامون حال می کردند و در واقع اذیت . یکیشون گقت حالا خوب دور گرفتین و عاشق و معشوق با هم خلوت کردین . اینجا کیر من مال همه , کوس من مال همه هست . چهار تا مرد روی من و سه تا زن روی اشکان -آخخخخخ بچه ها بچه ها ... چقدر حال میده .. خیلی مزه داره .. -اوووووففففف نههههههه .. اون طرف خبر نداشتم چه بر سر اشکان آوردن . فقط یه لحظه چشای خمارمو باز کردم دیدم که ماه منیر رو کس اشکانه و داره کوسشو به کیرش می ماله و زری هم کیرشو داره ازپهلوزبون می  زنه و پری هم داره با کف دستاش سینه ها و شونه های اشکانو ماساژمیده .. این بار به جای خواب  رفتن حس می کردم که دارم بیهوش میشم . دو تا از مردا در حال بوسیدن سینه هام بودند و یکی از اونا کیرشو کرده بود توی دهنم و یکی هم داشت کوسمو می لیسید و گاهی هم با کف دستش رو کوسمو می مالید . این فکر داشت دیوونه ام می کرد که نکنه اونا  زود از این حالت خسته شن و پوزیشن خودشونو عوض کنند . چون یه حال عجیبی بهم می داد که تو صیفش واقعا واسم دشواره . تا زنی در این حالت قرار نگیره نمی دونه که من چی دارم میگم . یه دنیاییه که آدم دلش می خواد در اون دنیا عمر جاودانی داشته باشه و من دوست داشتم این چهار تا مردی که روی من افتادن تا ابد به همین صورت با هام بلاسن . دیگه اسم کسی رو نمی بردم . -پسرا پسرای ناز و خوش تیپ ولم نکنین .. نوک سینه هام .. تن و بدنم همه جام مال شما . اششی شما نمرده تا ابد تا اون وقتی که زنده هست بهتون حال میده .. منو بکنین . نوک سینه هامو بخورین . توکونم انگشت کنین . کوسسسسم مال شما .. بچه های با حال بهم حال بدین . ..یه لحظه چشام دوباره باز شد . کیر شل و ول شده اشکان رو دور کف دست زری می دیدم و آب کیری رو که از لب و لوچه زن در حال چکیدن بود و اونم با اشتها وقتی که  اونا رو خورد با زبون عین گربه ای که داره ماست لیس می زنه و دهنشو پاک می کنه دور و بر لبشو پاک می کرد که اسراف نشه و تمام و کمال هرچی رو که اشکان خالی کرده میل کنه .. ماه منیر هم فوری پرید طرف کیر -زری هیچی واسمون نذاشتی -بیا اینم کیر! بقیه اش مال خودت .. دودقیقه ای چشام بازبود و یه چیزایی رو می دیدم ولی دیگه نتونستم چشامو باز نگه داشته باشم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی  

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر