ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 76

آخ جاااااان جاااااان برادرا .. مردای گل .. بکنین منو .. آخ  که فدای کیرتک تکتون بشه این اعظم کونی .. این اعظم جنده .. این اعظم بسیجی .. اصلا هرچی تریاک دارین تو کوس من قایم کنین .. کله کیرتونو .. کله وافو رتونو فرو کنین توی کوسم . . آخ که چقدر بهش نیاز دارم چقدر می خوامش .. همه رو می خوام . غلام و جاسم و زینال آتشبار خودشونو تو کوس و کون اعظم راه انداخته بودند . جناب سروان خوب آب بندی شده بود و مدام بی ربط می گفت . ترسیدم که اگه یه خورده دیر بجنبم اون دیگه منو هم لو بده و اصلا نذاره که این قاچاقچبا دستگیر شن . چیکار کنیم اینم از شانس ماست دیگه . اگه شانس داشتیم دیگه این عتیقه ها به پست ما نمی خوردند . . یه نگاهی به سوراخ کوس اعظم بسیجی انداخته عجب خیسی کرده بود و عجب لکه های سفیدی انداخته بود . -زود باشین تند تر تند تر . فکر کنین لوله تفنگو کردین تو کوس من . زود باشین کونمو جرش بدین .. سرشون گرم بود . می دونستم اگه الان هم زنگ بزنم به این زودی گروه نمیان .. دیگه هدفهای عالیه رو ولش . من کجا و گروه قاچاقچیا و باند بین المللی کجا . هر چی اینا رودستگیر کنی و بهشون درس عبرت بدی تموم بشو نیستند . حتما به اندازه کافی توی موبایلهاشون شماره تلفن و رد پا هست . اونا هم حتما به خیلی چیزا اعتراف می کنند . رفتم تو جیب شلوار یکی دست گذاشته موبایلشو در حالی که خودمو غیب کرده بودم بیرون کشیدم . طوری حرکت می کردم که متوجه موبایل نشن و  رفتم پشت اون یه تیکه ساختمونی که بوی گند می داد قایم شده این بار کمپلت خودم و موبایلو پنهون کردم که اگرم اومدن دنبالم  موبایل هم مشخص نشه . هر چند کوس و کون و هیکل اعظم طوری اونا رو وسوسه کرده بود که اگه توپ و تانک هم در می کردند بازم  متوجه نمی شدند که من دارم چیکار می کنم . در هر حال  نادیا زبل کارشو کرد و تمام جریان رو برای شوهر اعظم تعریف کردم . اینو نگفتم که زنت زیر پنج تا کیره .. بی هیچ دردسری بر گشتم . انگار که نرفته بودم . هیشکی هم نگفت که کجا رفته بودم . شرایط عین همون وقتی بود  که من واسه تلفن زدن از کنارشون رفته بودم . .عماد در حالی که یه دستش رو سینه اعظم بود خودشو به من چسبوند و کیرشو کرد تو کوسم .. اعظم چشاش گرد شده بود .. صدام در اومد و گفتم خانوم پلیس چیه توقع نداری همین یه کیر رو هم تو کوسم ببینی خوبه دیگه چهار تا کیر رفته تو سوراخات . بازم خوبه که دهنت با کیر اسد بسته شده وگرنه معلوم نبود چی داری میگی .. اسد هر موقع کیرشو از دهن اعظم می کشید بلبل زبونی جنده خانوم گل می کرد . بیابونو گذاشته بود رو سرش و دست بردار نبود . طوری شیون می کرد که انگاری فک و فامیلاش مرده باشن .. -خانومی اعظم جونی آروم .. -نه نههههه من کیر می خوام .. چرا این قدر آروم دارین کوسمو می کنین .. زود باشین . فرض کنین دشمن حمله کرده باید سریع بجنبین . جاسم کیرشو از تو کوس بیرون کشید تا غلام با سرعت بهتر و بیشتری اعظمو بگاد . .. چه صحنه ای شده بود . در عوض جاسم اومد رو من و کیرشو کرد تو کونم .. -جووووون اعظم ببین منم حالا مثل تو یه کیر تو کونمه و یک کیر تو کوسم .. شده بودیم عین دختر محصلها و داغ داغ می کردیم . این اعظمی که من دیدم اگه چند ساعت دیگه به همین صورت کیر می خورد هویت خودشو عوض می کرد و هیچم بعید نبود که با این قاچاقچیا همکاری کنه . بااین که کیرعماد  و جاسم در حال مانور توی کوس و کون من بودند ولی اون استیل کون اعظم و کیر های زینال و وغلامو که می دیدم هیجانم زیاد می شد مخصوصا وقتی که اسد کیرشو از تودهن اعظم در می آورد و دوباره فرو می کرد تو دهنش .. -اعظم جون اگه اسد یه بار کیرشو فرو کنه تو دهن من عدالت بین من و تو بر قرار میشه . دهنمو باز کرده و از اسد خواستم که یه عنایتی هم به دهن من داشته باشه .. آخ که چقدر مزه می داد .. یه بار فرو می کرد تو دهن من و از دهنم بیرون می کشید و می ذاشت توی دهن خانوم پلبسه .. جناب سروان که دیگه از حال رفته بود . حس کرده بودم که بغل دستی من دیگه باید به اوج لذت رسیده باشه . خودمو به کوسش نزدیک کرده و در حال لذت بردن از کیر های عماد و جاسم انگشتمو هم از پشت با کوس و کون  اعظم بازی می دادم . . اسد هم کیرشو دیگه کرده بود توی دهن من تا اعظم بتونه هوسشو خالی کنه و جیغ بکشه .. -وااااایییییی آتیش گرفتم .. داره میاد .. همین نزدیکیهاست .. غلام : کی این نزدیکیهاست .. مامور ا رو میگی ؟/؟ اون داشت به مسخره این جمله رو می گفت در حالی که نمی دونست که واقعا مامورا تو راهن . به نظرم اومد کیر غلام توی کوس اعظم خیلی کلفت و با حال شده و زینال هم با چه هیجانی داره کون اعظم جونو میگاد .. خود منم داشتم بی حال می شدم . دیگه باید زودتر ار گاسم می شدیم . هر چند می دونستم مامورا تا نیم ساعت دیگه هم نمی رسن ولی دوست نداشتم کیف نکرده از شرشون خلاص شم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر