ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یلدایی دیگر

بازهم یلدایی دیگر و خاطره ای درکنار فردایی دیگر . پاییز می رود تا غمهایش را به زمستان بسپارد . یلدا می رود تا برای ما از روشنی ها بگوید . از دلهای پاکی که گذشته ها را فراموش می کنند و به آینده ها می اندیشند . یلدا یعنی عشق یعنی زندگی .. یعنی فریاد سیاهی تابناک بر سر ستم زمانه وپژمردگیهای قلب پاییز خسته  , پلی بین پاییز و زمستان . یلدا یعنی شور یعنی نشاط روشندلان و سپید اندیشانی که پایان ظلمت را طلوع خورشید حقیقت می دانند ومی دانند که اهورا همیشه بر اهریمن پیروز بوده است . اهریمنی که خود آفریده اهوراست چگونه می تواند با او در افتد . یلدا با قلبی پر از ستاره وخورشید و ماه .. . خورشیدی که عاشقانه دوستش می دارد تا سحرگاهان میوه نور را تقدیم یلدا پرستان نماید . تا به اهریمن یلدا ستیز بفهماند که  دوران حکومتش به سر آمده است . یلدا یعنی نوری در تاریکی . نشستن دلهایی پاک و پر مهر و صفا در کنار یکدیگر . خواندن از عشق و محبت و وفا . یلدا یعنی عشق یعنی شادی .. شادی سوته دلان خسته از اندوه و عزا .. بنوازید ای یلدا پرستان که اینک وقت نواختن است . وقت از شادیها سرودن . وقت آن است که فریاد بر آوریم که دیو سیاه در پایان این شب سیاه  ولی روشن دل خواهد رفت . یلدای مهربان من برگهای پاییز را به دست سپیده دم زمستان خواهد داد تا قبل از رفتن مژده  بهار آورد  . یلدای مهربان من , یلدای مهربان مارا هیچکس نتوانسته که خاموش گرداند . یلدای اهورایی فرزند خود را به دست آسمان می سپارد خود می رود تا در پشت خورشید حقیقت در کنار یلدا و یلدا های دیگر قرار گیرد . و باز هم یلدایی دیگر خواهد آمد تا به عاشقان طلوع مهربانیها بگوید که عشق و محبت هنوز  هم نفس می کشد . می گویند یلدا بلند است  اما نفسهای او به کوتاهی نفسهای شب تابیست که با غروب یلدا و طلوع خورشید غروب می کند . یلدا آغوش خود را برای اهورا صفتان می گشاید و دام خود را برای کوردلان می گستراند . من با یلدا از خاطره هایم می گویم و او از نیاکان خود . او آخرین پیام پاییز سرد را به گوش جهانیان می رساند و خود را فدای خورشید  می سازد . یلدای من به من می گوید که از نیاکانش بگویم از روزگارانی که نبوده است اما من به بلندای تاریخ , یلدا و یلدا ها را می نوازم . بخوان یلدای من !بخوان یلدای ما !بخوان یلدای خوبیها یلدای روشنیها ! بخوان یلدای اهورا .. زمستان هم خواهد رفت . دیو زندانبان سیاه سر را به کوره آتش دماوند سپید همیشه بیدار خواهیم انداخت تا بهار زیبا را در آغوش شکوفه های  ایران زمین جشن بگیریم تا ما جمشیدیان خدا پرست میهن دوست در کنار تخت جمشید فریاد بر آوریم یلداهای به خواب رفته ! آسوده بخوابید زیرا که ما بیداریم . ... پایان .. نویسنده ...ایرانی   

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر