ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

غروب بی وفایی

بارها خواسته ام که به هیچ نیندیشم . بیزارم از اندیشه هایی که مرا به جایی نمی رساند . نه مقصدی نه مقصودی .. تارهای عنکبوتی اندیشه رهایم نمی کنند . هنوز هم نمی دانم که قدرت در چنگال کیست .. قدرت از آن چیست !-ثروت ؟/؟ اندیشه ؟/؟ عشق ؟/؟ محبت ؟/؟ بیرحمی ؟/؟ سنگدلی ؟/؟  به راستی قدرت را در چه باید جست ؟/؟ بدان که نمی توانم چون تو سنگدل باشم . من قدرت را در محبت می دانم . درعشق .. در نگاه  پر احساسی که از صداقت و وفا می گوید . من قدرت را در آغوش هرجایی مقدسی می بینم که برای لقمه ای نان وبرای آن که دست گدایی به سوی گدایان دراز نکند تن می فروشد . من قدرت رادر به آتش کشیده شدن نقاب نقابداری می بینم که برای لقمه ای نان ایمان به سلطان می فروشد تا هرزه مقدس , قلب و گونه هایش را گاه با خود فروشی و گاه با سیلی سرخ بدارد . من قدرت را در شکست بی وفایان به عهد می بینم . من قدرت را در سوزاندن قدرت می بینم آن گاه که عاشقانه با لبخند در زیر آسمان آبی برروی چمن سبز گام بر می داری تا شقایق پاک را ببینی که دیگر تن نمی فروشد . من طلوع قدرت را غروب بی وفایان عالم می بینم . کاش به جای بی وفا افول بی وفایی را می دیدم  تا باز هم تو را ببینم . می دانم که سنگدلان بی وفایی چون تو با مرگ بی وفایی ها نمی توانند آسوده باشند و آسوده , پاکدلان عاشق و عاشقان پاکدل را شکنجه دهند . دوست ندارم آن روز زجر تو را ببینم . دوست ندارم به خاطر آن که نمی توانی نامهربان باشی دلشکسته گردی . چون همیشه دوستت داشته ام و خواهم داشت . آن روز که که سنگدلی بمیرد و تو بازیچه دیگری نخواهی داشت به دلداریت خواهم آمد . خواهم آمد و خواهم گفت تنهایت نخواهم گذاشت نه به مانند آن روز که چون سلطان رانده شده درگاه عشق به درگاه تو گدایی می کرده ام و تو کاسه محبت مرا همچون دل خونینم شکستی . به تو گفته بودم که دوستت می دارم درروزهای غم و شادی .. در خوشی ها و ناخوشی ها و من همچنان بر سر پیمان خود هستم . می دانم که در روز گار سلطنت وفا زجر خواهی کشید اما من همچنان به تو وفادارم آن چنان خواهم کرد که تو می خواهی حتی اگر باز هم مرا نخواهی .. امروز دیگر نمی خواهم اشکی بریزم . چون که می خواهم با بی مهری ها بجنگم .. امروز دیگر نمی خواهم که اشکی بریزم اما فردا به گاه پیروزی اگر تو بخواهی باز هم خواهم گریست . خواهم گریست تا به تو نشان دهم که دیوانه وار دوستت می دارم ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

ایرانی گفت...


آره داداش گل وبسیار با مرام و زحمتکش و قانونمند !همان گونه که بار ها گفته ام آنچه که بیشتر از خود داستانها ارزشمند است رفتار و اخلاق انسانی و دوستیها می باشد ودرعصری که بیشتر انسانها با خود خواهی خود سعی درخود نمایی دارند دوستان خوب و با فرهنگی چون تو با تواضع و فروتنی نشان داده اند که خود خواهی ها و تکبر راه به جایی ندارد . آن چنان که امروز اثری از قانون شکنانی به نام ایکس و ایگرگ که مرا آزرده اند وجود ندارد در حالی که از صمیم قلب خوبی آنان را می خواسته ام و می خواهم . چون هدف ما رضایتمندی هموطنان و هم زبانان نازنین بوده است . اما آنان این را نمی دانسته اند و یا نمی خواستند که بدانند . من و شما هیچیک نفع مالی بابت فعالیت خود نداریم اما به دست آوردن دل هزاران هزار هم وطن بسیار زیبا تر و ارزشمند تر از سود و نفع مالی می باشد . شاید قانون شکنان از این حرکت شایسته شما دلخور شده باشند .درهر حال عنوان کاربر نمونه درخورشماست و آن چه بیشتر از این نمونه بودن نموداری می ارزد این است که نمونه دلها و خوانندگانی با اندیشه ها و عقاید گوناگون باشید .حتی آنهایی که با سلیقه هایی خارج از حیطه داستان برای بهتر شدن کیفیت کارها پیشنها د داده انتقاد می کنند با نحوه کارتان آشنایی داشته دوستتان می دارند . یک مدیر , یک نویسنده , ویک کارگردان تا انسان نباشد و انسانیت پیشه نکند فعالیت هایش ارزشی ندارد ومن از شما و از مسئولین سایت لوتی سپاسگزارم که در این زمینه همکاریهای لازم را به عمل آورده اند هرچند درسال گذشته واوایل امسال به علت وجود کاربران خاطی وعدم رسیدگی به این مسئله دلخوریهایی به وجود آمد ولی دردرجه اول قانون مداری شما و کینگ صفر پنج عزیز و چند کار بر دیگر مبارزه ای سود مند درراستای کپی برداری اصولی بوده است چون واقعا این حق یک نویسنده است که حداقل با یادی از نامش این دلگرمی را در او ایجاد کرد که برای ارائه آثاری بهتر تلاش نماید . مثلا من تا نیم ساعت دیگر داستانی به نام یکی یدونه را منتشر خواهم کرد حال گذشته از کیفیت , من حداقل ده ساعت برای نگارش و ادیت آن وقت صرف کرده ام انصاف نبوده که یک خلافکاری بیاید و سیصد و شصت سطر ایمیلی را کپی کند و نام ایرانی را حذف نماید وگرنه دعوای دیگری نداشته ایم . من فقط دو سال است که با سایتهای سکسی آشنا شده ام و باعلاقه و اندک توانی که در نگارش مطالب غیر سکسی داشته ام قلم خود را با نگارش مطالب سکسی وفق داده ام . درهر حال شیوه پسندیده شما مورد ستایش همه قانون مداران می باشد امید است که با تداوم این دوستی ها و با تفاهی اینچنینی روز به روز دلهای بیشتری را به یکدیگر نزدیک گردانیم و نشان دهیم که عشق همچنان سلطان قلبهاست . بادرود مجدد به تو آره داداش دوست داشتنی .. پایدار , پاینده و پیروز باشی ... ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گل پیام فوق را ساعتی قبل در پاسخ به پیام گرم شما درذیل متن ستاره امید نیز منتشر کرده بوده ام .کامروا باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

راستی آره داداش عزیز داستان خواهر خوب و خوشگلم که لز بین دو خواهر و سر انجام اضافه شدن مادره در 8 قسمت بوده که در قسمت داستانهای دنباله دار منتشر گردیده البته قبلا در سایت لوتی چهار به بالا یه تاپیک می خواست .حالا رو نمی دونم . موردی نداره ولی این جوری شاید برای خیلی از دوستداران لز مخفی شده باشه . ممنونم از لطف و زحماتت . تندرست باشی ...ایرانی

رضا بمب گفت...

سلام ايراني جون/در مورد داستان درخواستيم لطفا اين جور نباشه كه زنا دارن لز ميكنن بعد پسره ميبينه.لطفا جوري باشه كه پسره مخ هر كدوم رو جداگونه بزنه و هيشكدوم هل از اينكه پسره با يكي ديگس خبر نداشته باشن و پسره هم 17 سالش باشه و زن ها هم اندام لاغر و بدون چين و چروك داشته باشن.ممنون

ایرانی گفت...

حتما داداش رضا ! سعی می کنم سر فرصت و در نوبتش حتما رعایت کنم ولی خب یه خورده طول می کشه و فکر کنم اونو دیگه حداقل باید دو قسمتی بنویسم . چون اینجا که 4 تا زن بودند این همه طول کشید و دوروز داستان دنباله دار ننوشتم . شاد و سربلند باشی . ممنونم از پیامت ..ایرانی

ناشناس گفت...

امیر سکسی و ایرانی جان سلام
من یک آرشیو کامل از داستان های سکسی موجود در نت دارم از تمامی سایت ها از آویزون تا داستان های به روز حال و به نظر من بهترینشان داستان های تو هست پس لطف کن و داستان های نیمه تمام سایت را کامل کن ؛ لست داستان های ناتمام را در زیر نوشته ام
1- پری تا قسمت 8 در آپریل 2011
2- تلافي تا قسمت 4 در آپریل 2011
ایرانی جان بقیه کامل شد فقط این دو تا ناقصه لطفا کاملش کن
ضمنا پس از تکمیل داستان ها در صورت امکان برای من ارسال کن
با تشکر مانی

boy_mahdi@rocketmail.com

ایرانی گفت...

مانی جان ممنونم از توجه و همراهی تو دوست خوب و عزیزم ..البته احتمال داره بقیه یا ادامه این داستانها رو امیر عزیز داشته باشه و من داستان تلافی رو فکر نکنم خونده باشم پری رو همون نیمه کاره خوندم .. در هر صورت فعلا که فرصتش نیست و داستانهای روز حتی فرصت مطالعه داستانهای قدیمو نمیده .. امیر گل ما هم که بیشتر از یک ساله درگیر یه سری از مشغله های شخصی خودشه گاهی حتی چند روز درمیون هم وقت نمی کنه سری به سایت بزنه و پیام گرم تو رو اگه مطالعه کنه حتما افتخار می کنه که بررسی کنه و ببینه این داستانها ادامه اش به چه صورته .. یه مسئله دیگه هم این بوده مثلا اون در قبال کپی برداری های به نا حق بهتر و بیشر از من مبارزه می کرد مثلا داستان آرزو فکر کنم تا آخرش نوشته شده باشه و یکی دو قسمتش مونده و دست من نیست می گفت باید به کپی بردارهایی که به منبع اشاره نمی کنند درس داد و حرف درستی بود ..حالا من یه خورده در این زمینه شل بودم و بی خیال تر و نوشته هامو همین جور منتشر می کردم . امیر عزیز حتما این دو تا داستان رو هم سر فرصت ردیف می کنه تا با کمال افتخار در خدمت تو نازنین و سایر عزیزان باشیم . پاینده باشی ...ایرانی

m گفت...

ایرانی جان تمامی حرف هایت بر دل و جان می نشیند چون از دل بر می آید .
در مورد داستان لز در قوانین ایجاد تاپیک موضوع زیر 18 حذف میشه و مامان و بابا تقسیم بر سه هم شاکی نداشته و از زیر دست شون در رفنه منم ترجیح دادم جو را حساسش نکنم .
فدات با عشق : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

آره داداش گل ممنونم از توجه ,همراهی و همکاری و دقتت در تمام زمینه ها و هر کاری کنی می دونم درسته و بهترینه . موفق و موید باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر