ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاشقتم میسترس 1

بااین که یه دختر مطلقه بود ولی خیلی دوستش داشتم . اون همکلاس دانشگاهیم بود . اسمش بود صبورا ولی  اهل صبر کردن نبود در هر کاری عجول بود . بااین که خیلی جذاب بود  و معمولا یه  دختر یا یه زن باید احساساتی باشه اون زیاد به این چیزا مقید نبود . . عوضش من خیلی احساساتی و مهربون بودم و دلم می خواست یه جوری بهش نشون بدم که دوستش دارم و هر کاری بگه براش انجام میدم . شنیده بودم که شوهرش خیلی اذیتش می کرده ولی بالاخره تونسته دمشو قیچی کنه و پس از لخت کردنش اونو بفرسته پی کارش . نمی دونم با این شرایط درس خوندن و دانشجو شدنش چی بود و من یکی چرا عاشقش شده بودم . یه بار اونو دیدم که پشت یه درختی داره سیگار می کشه .. راستش از این کارش خوشم نیومد . درست همسن اون بودم . هردومون بیست و چهار سالمون بود . با همه اینها ازش خوشم میومد . یه بار ازش خواستم که در خلوت و تنهایی با هم حرف بزنیم . -صبورا رک و پوست کنده بگم عاشقتم .. شکمشو داشت و داشت از خنده روده بر می شد . -برو پسر دیگه از این چیزای تو قصه ها واسم حرف نزن . از بوی سیگار تنش خفه شده بودم .  همه دخترا بوی عطر و ادکلن می دادند من باید این بو رو تحمل می کردم . به خودم گفتم صابر خان کی به تو گفته که اینو تحمل کنی . کسی که مجبورت نکرده .. ولی در خنده هاش در حرفا و کلامش یه صداقت و رو راستی خاصی نهفته بود که اگه هر کاری می گفت انجامش می دادم . -ببین آقا صابر شما مردا همه تون مثل همین . ناراحت نشو به مرد جماعت نباید رو داد . اونا عشق حالیشون نیست . فقط باید با زور به همون سبک خودشون باهاشون بر خورد کرد -پس دوست داشتن چی .. -خواب دیدی خیر باشه . چیزی به نام عشق وجود نداره .. آخر عشقا همه هوسه ..هوس .. تا هوس نباشه پایه های عشق محکم نمیشه . پس سعی نکن سر راهم سبز شی . من این روزا خیلی عصبی ام . نمی دونم می دونی یا نه رزمی کار هم هستم  . کسی اگه بخواد بهم تو بگه فوری کله معلقش می کنم . پاکت سیگارو در آورد و یه نخ ازش آورد بیرون و یه فندکی بهش زد و بهم تعارف کرد -ممنونم نمی کشم تو عمرم سیگار نکشیدم . اصلا خوشمم نمیاد زنا سیگار بکشن . -اینم از روح خود خواهته .. شوهر منم همین بود . تازه یه مرد تا سیگار نکشه که مرد نیست باشه هر طور دوست داری . دود سیگارو تو صورتم خالی کرد . می دونستم که شاید این اون کاری نیست که می خواد از ته دلش انجام بده . -صبورا من دوستت دارم عاشقتم . بگو من چیکار کنم که دوستم داشته باشی .. -خیلی کوس خلی صابر . چیزی به نام عشق وجود نداره . همه آدما خود خواهن . خود خواه . آدما فقط خودشونو دوست دارن . حتی من دارم به خودم میگم . خود منم خود خواهم . خود منم فقط می خوام زندگی خودمو پیش ببرم -تو چه جور ورزشکاری هستی که داری سیگار می کشی ؟/؟ -برو پی کارت صابر .. -صبورا من دوستت دارم . تو تا حالا عاشق شدی ؟/؟ -بس کن اینا همش مزخرفه .. عصبی شده بودم . نمی دونم چرا . از این که اون به حرفام توجه نداره لجم گرفته بود یه لحظه بی اراده شده سیگارو از دستش گرفته و به زمین پرت کردم . -نمی خوام تو مریض شی .. برق خشم و عصبانیتو تو چشاش می دیدم . -حالا حتی دیگه پدر منم نمی تونه بهم زور بگه . پنجه هاشو گذاشت دور گردنم .. می تونستم از خودم دفاع کنم شایدم اون برنده می شد ولی گذاشتم گلومو فشار بده .. دستشو بر داشت .. فقط تو چشاش نگاه کردم .. -می دونم چقدر عذاب می کشی صبورا دست خودت نیست . -سرم داد کشید و گفت تو با محبت خودت یکی با خشونت خودش هردو تون منو عذاب میدین و دادین . -باشه صبورا من میرم .. صدام در نمیومد . به شدت سرفه می کردم . من میرم ولی هنوزم میگم دوستت دارم . دوستت دارم .به خاطر تو هر کاری می کنم .. سرمو بر گردوندم تا اشکامو نبینه . چقدر هم بد لباس می پوشید .معلوم نبود این حراست و تعزیرات چرا کاری به کارش نداشتند . دختر اینقدر بیرحم تا به حال ندیده بودم . معلوم نبود شوهرش چه بلایی بر سرش آورده که داره لج و لجبازی می کنه و دق دلیهاشو سر من خالی می کنه . کلاس که تموم شد صبورا صدام زد -ببینم هنوزم دوستم داری .. با این که لحنش خشن بود و عین لاتا ولی این جمله اش خیلی به دلم نشست . سرمو تکون دادم . -ببینم ماشین داری ؟/؟ -آره -خب منم دارم .. پس دنبالم راه بیفت بریم خونه مون باهات کار دارم . .. خیلی خوشحال شده بودم . یه خورده مهربون تر نشون می داد . اون یه پرادو داشت و من یه پرشیا . معلوم بود شوهرشو خوب تیغ زده . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر