ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 96

ظاهرا به ما این مجوز رو داده بودند که موبایلمونو با خودمون داشته باشیم . چون هر جفتی در چادر های مخصوص خودمون بودیم اگه می خواستیم با هم ارتباطی بر قرار کنیم می شد از طریق موبایل با هم مرتبط شیم . یه راهرو مانند باریکه ای هم برای رفت و آمد درست کرده بودند . خیلی باحال شده بود . آرمیلا از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه . صبح تا حالا فقط منتظر همین بود که من و اون با هم تو یه چادر باشیم . دست مادر بزرگ و پدر بزرگ درد نکنه که واقعا باعث و بانی خیر شدن . -خب آرمیلا جان حالا من و تو تنها شدیم . با هم چیکار کنیم ؟/؟ -خب معلومه دیگه همون کاری که بقیه با هم می کنن . چادر هم امکانات خاص خودشو داشت . ولی از دستشویی ها دیگه باید به طور عمومی استفاده می کردیم . .. سکوت کرده بودم . -داداش نکنه به همین زودی از گردن من خسته شدی . یادت باشه که امروز زیاد باهام نبودی ها -عزیزم خواهر گلم تو چرا این قدر حرص داری من و تو دیشب با هم بودیم . غروبی هم با هم بودیم . . با دو تا آرایش خفیف رو صورت و لبش همچین کرد که دل داداشو برد . یه عطری هم به خودش زد که تا حالا بوشو نشنیده بودم . -آرمیلا دیگه گل کاشتی ؟/؟ -چی داداش گل کاشتم ؟/؟ منظورشو فهمیده بودم . -اوه خواهر گل و نازم تو اصلا خود گلی خودت گلی بیا بغلم اصلا کوستو بذار رو دهنم .. من و اون فکر کنم ساکت تر از بقیه بودیم . چون سر و صدای همه از هر طرفی بلند بود . جیغ و داد و فریاد بکن بکن . بذار توش و بخور کوس منو همه جا رو پر کرده بود . آدمو گاه به یاد مجلس عزا هم مینداخت که از هر گوشه اش شیونی به گوش می رسید . از چادر های همجوار هم صدای شلپ شلیپ هم میومد .-آرمیلا این چادر سمت راستی ما رو فکر کنم مامان توش باشه . نگاه کن صداش چقدر نزدیکه .. بازم کیر تازه و جوون گیر آورده و دست از سرش بر نمی داره . -آریا فکر خودت باش چیکار به  مامان داری بذار اون عشق و حال خودشو بکنه . چادر بغلی ما رو هم فکر کنم چینگ و آهو داخلش بودند . از این نظر که مرد دیگه ای سراغ آهو نیومده بود خوشحال بودم . چون می دونستم شوهرش این خایه رو نداره که اونو سیر کنه . آهو و چینگ رو مادر بزرگ به در خواست من در غرفه کناری ما جاش داده  ازش خواهش کردم که از این بابت چیزی به آرمیلا نگه . آرمیلا  پس از این که  کونشو رو دهنم سوار کرد و منم با حرص و اشتها کوسشو میک می زدم از حال رفت و گفت داداش دیگه تحملشو ندارم .. غروبی خودمو سیر نکردم . می خوام بیام رو کیرت بشینم .. -بشین بشین عزیزم . کیر منم اشتهای کوستو داره .. بیا روش ببین عین یه شمشیر تیزه ..  مواظب باش جرت نده -آرزومه که جرم بده .. هوسو پخشش کنه . بهم حال بده . بکن منو بکن .. عزیزم دوستت دارم کیرتو بیار بیار جلوتر .. کیرم تیز شده بود . تیز و کلفت .. رگهاش همچین متورم شده بودند که چشای آرمیلا رو از حدقه در آورده بود . -داداش داداش کیرت چرا داره می ترکه ؟/؟ -از کوست سوال کن . از کونت بپرس .. -بهت ندم حالتو بگیرم تو خماری بمونی ؟/؟ این قدر آهوآهو نکنی .. -عزیزم چرا این قدر حساس میشی و هستی .. هر جور دوست داری رفتار کن . صاحب اختیاری هر کاری دوست داری انجام بده . -می دونی که مثل تو بد جنس نیستم و حالتو نمی گیرم و دوست ندارم که تو خماری بمونی . آرمیلا مثل تو بد ذات نیست .. -یادم نیار که تو و دوستات چه بلایی سرم آوردین . اینو که گفتم پرید رو کیرم و هدف گیری اون همچین عالی بود که یه ضرب کیرم سربالایی رفت تا ته کوسش . -اووووووووههههه آرمیلا عزیزم .. توی کوست چی ریختی با خودت چیکار کردی هر وقت کیرمو می کنم تو کوست فکر می کنم تازه دارم می کنمت . چقدر واسم تازه ای دوست داشتنی باحال .. صدای مامانو می شنوی . -چیه آریا نکنه هوس کردی کیرتو بکنی تو کوس مامان .. اگه مامان این همه جیغ می کشه حتما یه کیر باحالی هم رفته تو کوسش . -یعنی از کیر من باحال تره ؟/؟ کیر اون پسره رو دیدم . از کیرمن کوچیک تر و نازک تره . -چیه حسودیت شد ؟/؟ اینا دلیل نمیشه شاید اون خیلی باحال سکس می کنه و می تونه که به مامان حال بده . -یعنی من بهت حال نمیدم ؟/؟ راست می گفت این حرفا رو که می زد من حسودیم می شد . دلم نمی خواست کیر اون پسره رو تو کوس آرمیلا ببینم هر چند امروز آبجی زیر کیر خیلی ها بود ولی نمی دونم در این ساعات حسش نبود که اونو ببینم که داره با یکی دیگه حال می کنه . از پادر سمت چپی ما هم صدای داد و بیداد میومد .. -مرتیکه بی عرضه بهت گفتم قرص بخور یه خورده این کیر سگی تو چاق تر شه . تو چرا اصلا هیچی حالیت نیست چرا حرف گوش نمی کنی ؟/؟ صدای آهو بود که از این که چینگ نمی تونه کیرشو شق کنه بذاره تو کوسش لجش گرفته بود . اونم که زیاد فارسی حرف زدن وارد نبود ولی حالیش می شد که آرمیلا چی میگه به زبون چینی یه چیزایی بلغور می کرد و فقط ببخشید رو خوب وارد بود . -داداش حواست به این طرف باشه . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر