ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک بار برای همیشه

می خواهی که فراموشت کنم تا نپنداری که در نهایت سنگدلی فراموشم کرده ای . می خواهی که فراموشت کنم تا شریک بیرحمی های تو گردم .. تا وقتی که از حال و حال خسته شوی و به گذشته ها  برگردی صدای بغض این تنهای زخمی را نشنوی . عشق من ! تو خود می دانی که با من چه کرده ای . هنوز هم رفتنت را باور ندارم . هنوز هم نمی توانم باور کنم که با اندوه شکست ,  پلکهایم را بر هم می نهم تا که شاید به خوابم آیی و بگویی که آن چه را که در بیداری دیده ام در خواب بوده است . تا که شاید وقتی که چشمانم را می گشایم تو را در کنار خود ببینم .  احساس می کنم که گاه  واژگان  هم از تو گریزانند . می دانی وجه اشتراک ما درچیست ؟/؟ این که هردو خلاف خواسته  هم گام بر می داریم . تو می خواهی که من بروم و من می خواهم که بمانی .  بدان که دیگر با تو از ماندن نخواهم گفت . بگذار که قلب شکسته ام شکست وجدان تو را ببیند . بگذار که با اندوه وجدانت احساس کنم که شاد مانم . اما تو وجدان شرمنده ات را اسیر قلب سنگی خود کرده ای و هنوز هم از جدایی می گویی . کلام سرد تو قلب سوزان مرا افسرده تر نمی سازد . هنوز هم بی تو می میرم .  هنوزهم فراموشم نشده که روزی گفته بودم بی تو برای تو می میرم و با تو برای تو زنده هستم . با تو برای تو زنده بودم و حال  زمان آن رسیده که بار دیگر به عهد خود وفا کنم .. آری بی تو برای تو می میرم . نمی دانی چه زیباست مرگ وقتی که تو در کنارم نباشی چه زیباست وقتی که زشتیها را برای بار ها و بار ها نمی بینی  وقتی که درد را برای بار ها و بار ها تحمل نمی کنی .. من از مرگ متنفرم . از مرگ می ترسم . مرگ یعنی جدایی .. مرگ یعنی مرگ آرزوها .. مرگ یعنی لحظه های  های تو را ندیدن . لحظه های با تو نبودن . و من خسته ام ازمردنها و به زندگی نرسیدنها خسته ام . فقط یک بار برای همیشه . دوست دارم که به آرامش برسم . به آرامشی که  مرگ را فقط و فقط  یک بار برای همیشه , زیبا ببینم . خسته ام . خسته ام از زندگی وقتی که چشمانم را می گشایم و تو را نمی بینم . خسته ام از سکوت سردو دوستت ندارم گفتنهایت . خسته ام  از این که چون میهمانی ناخوانده بر سرای قلب تو افسرده باشم . میهمانی که روزی اورا صاحب قلب و روحت می دانستی . هنوز هم بی تو می میرم . بی تو می میرم تا هر گاه چون من اسیر بی مهری و نامردمیها گشتی بدانی که چه درد مندانه بر سر پیمان خود جان داده ام !آسوده باش یک بار برای همیشه به تو خواهم گفت که دیگر مرا نخواهی دید . آن چنان که تو یک بار برای همیشه به من گفته ای که دیگر دوستم نخواهی داشت  که دیگر با من نخواهی بود . اینک به انتظار مرگ نشسته ام چهره مرگ زیباتر از چهره توست وقتی که با قلبت به من می گویی که دیگر دوستم نمی داری و من در انتظار مرگ نشسته ام تا مرا هزاران بار نمیرانی . می خواهم که بمیرم , یک بار, فقط یک بار برای همیشه ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش عزیزم خسته نباشی .. من داستان عاشقتم میسترس رو که در اصل باید یک قسمتی و به در خواست امیر حسین می نوشتم در چهارده 14 قسمت نوشته ام یعنی تا آخرشو نوشتم و هر چهارده تا را با هم و جای درخواست داستان یک قسمتی فرداشب منتشرش می کنم . اسلیو این داستان مرد می باشد . درضمن برای نظرات داستان نقاب انتقام پاسخی داشته که در صورت امکان و صلاحدید اگه منتشرش کنی ممنون میشم ....با تشکر از بینگ نازنین و دوست داشتنی و یلدای گل و گرامی به خاطر پیامهای محبت آمیز و دلگرم کننده تان ...یلدا جان ! من پاسخ نظر قبلی شما را هم داده ام امید وارم خونده باشی . این داستان مثل همه داستانهای من در دست نگارش بوده و هفته ای دوبار در روز های شنبه و چهار شنبه منتشر میشه ..از توجه تو عزیز و بقیه خوانندگان گل بی نهایت سپاسگزارم . شاد وسربلند باشید ...ایرانی

 

ابزار وبمستر