ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 95

همین دمه داداش .. همین دمه .. آریا یه خورده .. یه فشاربیار یه خورده بیشتر .. داداش داداش .. چقدر جذاب تر میشی وقتی کیرتو با هوس می کنی تو کوسم . توی چهره ات حرص و هوس و هیجانو می بینم . می بینم که با تمام وجودت داری به کوسم نگاه می کنی و با نگات حرکت کیرت رو کنترل می کنی و لذت می بری . با لذت تو هم من بیشتر لذت می برم -پس آرمیلا جون دیگه نگو که آریا خواهر گلشو دوست نداره . و نسبت به اون هوسی نداره .. -داداش یه کاری بکن من آبم بیاد . می خوام . اگه ارضا نشم دیگه سر حال نمیشم . دیگه سر شام نمی تونم بگم و بخندم . -امان از دست تو خواهر . این همه کیراز صبح تا حالا رفته تو کوست بازم اون وقت دنبال کیر داداشتی که تو رو به ارگاسم برسونه -تو باید خوشحال باشی که خواهرت با هاش ارضا میشه . ما زنا که مثل شما مردا نیستیم که کیرتونو به هر جا که بمالین آبتون بیاد و سبک شین . دلمونو باید به دست آورد . نوازشمون کرد . ما رو باید بوسید و یواش یواش قلق ما رو گرفت . اون وقت اگه خوشمون بیاد چند برابر شما مردا لذت می بریم . -حتی خواهر گلم ازم راضیه ؟/؟ آره نازمن .. خوشت میاد .. -اگه بیشتر عمل کنی و کمتر حرف بزنی آره .-بمالون . پاهامو بمالون . واسم تازگی و تنوع داره . هوسمو زیاد می کنه . دوستت دارم داداش .. -یواش خواهر .. در سکوتی محض فقط حرکتای کیر و کمرم بود که  ما رو در اوج لذت داشته و من هر لحظه منتظر بودم که خواهر بگه دیگه بسه و بالاخره اون لحظه اومد که پاهاشو  رو تخت صاف و دراز کرد و از حال رفت و منم با همون سرعت به کردنش ادامه دادم . با نیرو و فشاری زیاد دستاشو دور کمرم حلقه زده و با این که حس می کردم ارضا شده ولی خودشو محکم بهم می فشرد . دیگه منتظر نموندم تا دستور آب پاشی رو صادر کنه . درجا کوسشو آبیاری کردم .. -اووووخخخخخ آرمیلا نمی دونی که تو کوس خواهر آب ریختن چقدر کیف داره -مثل لذت خوردن آب کیر داداش می مونه . -لباتو بیار خواهر جونم می خوام تا شب همین جوری ببوسمت و بهت بگم دوستت دارم دوستت دارم . -هنوزم داری ؟/؟ حالا که منو داری و به دست آوردی و هر وقت که می خوای هر کاری که دلت می خواد باهام می کنی دلتو نزدم ؟/؟ -یه داداش هیچوقت از محبت کردن به خواهرش و محبت دیدن از اون سیر نمیشه . این رابطه سکسی بین من و تو هم محبت بین ما دو تا رو زیاد تر کرده و من نمی خوام دوباره به اون روزای تلخی بر گردیم که دیدن یه لبخند تو واسم یه آرزو بود -داداش یادم نیار دیگه . ولی من همون موقعش هم خیلی دوستت داشتم . حالا فکر و بر داشت ها طور دیگه ای بود بازم نباید عیب و ایرادی گرفت و همش به خاطر عشق و علاقه زیاد من به تو بود .. -می دونم آرمیلا . همون موقع هم دوستت داشتم و حالا هم دوستت دارم -چقدر دوستم داری -خیلی زیاد خواهر .-هر کاری بگم می کنی ؟/؟ -آره عزیزم .. -دوباره منو بکن .. حرفای عاشقونه و احساسی کیرمو دوباره بلند کرده بود . با این که سرم کمی درد می کرد ولی دل آبجی گلمو نشکستم و دوباره باهاش مشغول شدم . این بار هیشکدوممون ارضا نشدیم . فقط از تماس کیر و کوس لذت می بردیم . نزدیک شام از اتاق خارج شدیم . بیشتر زنا و مردایی که شبو می خواستن کنار هم باشن از همین حالا با انتخاب طرف در کنار هم بودن  رو تجربه می کردند . آهو با یه ناراحتی خاصی به من و آرمیلا نگاه می کرد . خواهرم دستشو دور دست من حلقه زده یه لبخند خاصی تحویل دخترعموش داد که انگاری شاهزاده رویاهای خودشو از چنگش در آورده . یه لحظه که خواهرم حواسش به سمت دیگه ای بود آهو ه نگاهی بهم انداخت و از تاسف سری تکون داد . تعجب می کردم اون در کنارشوهرش چینگ چینی بود . ظاهرا دل و دماغشو نداشت که زیر کیر دیگه ای بخوابه و از طرفی هیشکی دیگه هم پیدا نمی شد که خودشو در اختیار این چینی کیر سگی بذاره . بازم صد رحمت به کیر سگ . . مامان یه جوون گردن کلفت خوش تیپ کیر کلفت رو تور زده بود و بهش می نازید . عجب خر شانسیه این مامان الیا . بادی به غبغب انداخته بود که انگاری قله اورست رو فتح کرده باشه . کیر هم خوابه خودشو تو دستش گرفته و در حالی که دستشو دور انتهای آلت گذاشته شقش کرده بود اونو به طرف بالا حرکت می داد کیر رو به همه نشون می داد که یعنی ببینید  این شکار منه و با این کیر به بقیه زنا پز داده و پیش ما احساس غرور می کرد . مامان الیای حرفه ای من . فکر کنم هرچی خاله آذر در موردش می گفته حق داشته . پریسا هم با یکی از پسر عمه های بابا قاطی شده بود .. اونی که مامان تور کرده بود خیلی جوون  تر از هم رختخوابی پریسا بود . دخترای رنگ و وارنگ یکی یکی واسم دلبری می کردن . یه دختر یا زن خوشگل در کنار یه مرد خوش تیپ رو دیدیم که اونا هم دست تو دست هم در حال رفتن به سالن شام بودند . آرمیلا اونا رو بیشتر و بهتر می شناخت . هرچند چهره شون واسم آشنا بود . دختره خیلی هوس منو کرده بود . اون یکی هم ظاهرا از آرمیلا بدش نیومده بود . اومدن جلو بهمون پیشنهاد دادند که دستو عوض کنیم و جابجا شیم که آرمیلا با این که از نگاش بر میومد که از اون جوونه خوشش اومده ولی همچین خودشو بهم چسبونده بود و با دستش به کیرم چنگ انداخته بود که از پیشنهاد خودشون پشیمون شدند .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر