ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گل هوس

تازه ازدواج کرده بودم . شوهرم  راننده بود و هروقت واسه سرویس های راه دور یه سه چهار روزی رو خونه نبود من می رفتم پشت بوم و یه صفایی می کردم . یه حیاط خلوت داشتیم که همون بالا اونو گل کاری کرده بودم .یه گلهای رنگ ووارنگی که وقتی اونا رو می دیدم هوسم زیاد می شد . خیلی دوست داشتم یه گوشه ای از این پشت بوم با شوهرم حال می کردم و وقتی که کیرشو توی کوسم حس می کردم به این گلها نگاه کنم ولی اون می گفت زشته بده اگه کسی از اون دوردورا بفهمه چی و هرچی هم بهش می گفتم یه فضای مخفی  و استتار شده چند متری جلوی همون درورودی به پشت بوم وجود داره قبول نمی کرد .  اوایل ازدواجمون بود و بچه هم نداشتیم . منم یه زن حشری که وقتی  حمید از سفر بر می گشت هنوز وارد خونه نشده همون دم در لختش می کردم . در هر حال یه حال و هوایی بود که نمی دونم چه جوری بیانش کنم . یه تخت چوبی محکم داشتیم که اونو برده بودم بالا و یه تشک و چند تا پتو هم روش گذاشته بودم . یه روز گرم تابستون هوس کرده بود م برم بالا و با خودم وربرم . تختو هم جایی قرار داده بودم که هیشکی نتونه با دورنما منو روش ببینه . من که خودم خونه تنها بودم ولی با این حال راه ورودی به پشت بومو قطع کرده و فقط پشت سر من یه سقف داشت که اونم مربوط به خونه ما بود که کسی نمی تونست بیاد . در گرمای تابستون اونجا یه خنکی مطبوعی داشت .از اون به بعد هر بعد از ظهری که حمید نبودمی رفتم بالا  لباسامو یکی یکی در  می آوردم و غرق در هوسی شدید منتظر می شدم که حمید بیاد و شهلای خودشو بکنه . کون درشت و برجسته امو رو به آسمون می گرفتم و کوسمو به تشک فشار می دادم . یه زن جوون و تنها اونم دراوایل ازدواج رو تنها گذاشتن و رفتن درست به نظر نمی رسه . یواش یواش مجبور شدم که از گوجه و بادمجون استفاده کنم البته نه برای آشپزی . ولی این کاری هم که من می کردم شبیه به نوعی سرخ کردن گوجه و بادمجون بود . دمرو می افتادم رو تخت بادمجونو از پشت می کردم تو کوسم و گوجه ای سفت و کوچولو رو هم می کردمش توی کونم .. آخخخخخخ کجایی حمید دلم کیر می خواد .. دستامو میذاشتم زیر کوسم و با فشار لبه های اونو در تماس بیشتری با بادمجون قرار می دادم . مدتی که گذشت علاوه بر حامد تمام مردای فامیل و هر آدمی رو که می شناختم تصور می کردم که کیرشونو کردن توی کوس من و دارن باهام حال می کنند . روزای اول خیلی سختم بود این فکرو کردن . حس می کردم دارم درحق حمید کم لطفی می کنم ولی بعد طوری شده بودم که وقتی هم که زیر کیر جمید قرار می گرفتم دوست داشتم اون زودتر بره سرویس تا من برم پشت بوم خودم  کارخودمو بسازم . هرچند خودمو اون بادمجونه رو مثل لبو سرخ می کردم و حشری   بر می گشتم . تازگیها هم عادت کرده بودم که وسایل آرایشمو می بردم بالا و با یه آینه که حسابی خودمو ردیف کنم تا این مردای خیالی که میان سراغمو منو میگان واسشون تنوع داشته باشه از وجود من لذت ببرن .. یه روز به شدت حشری بودم و ناله می کردم . کونمو از این پهلو به اون پهلو کرده و بد جوری طالب کیر بودم . حمید رفته بود به یه سفر دور. سه روز می شد که رفته بود و تا سه روز دیگه هم بر نمی گشت و اون قرار بود دوروز تو جنوب هم بمونه . همون دمر افتاده آینه رو گرفته و با روژو مداد ابرو و چند وسیله دیگه افتادم به جون صورتم .. ..یه لحظه وحشت کردم . حس کردم عکس یه چیزی مثل یه جن افتاد توی آینه ولی از اون خوشگلاش .. چند ثانیه قیافه شو دیدم . بدنم می لرزید . ترس برم داشته بود . به روی خودم نیاوردم . من به جن اعتقاد داشتم . شنیده بودم که اگه زنا رو در جاهای خلوت گیر بیارن ممکنه باهاش حال کنن . ولی این بیشتر شبیه آدم بود . خیلی ترسیده بودم . یه دو دقیقه ای موندم و رفتم . نمی دونستم چیکار کنم . چقدر قیافه طرف آشنا بود . شیطونو لعنت کرده و گفتم بهتره برم یه دوش بگیرم اعصابم آروم شه شاید خیال برم داشته باشه . دیدم نرم کننده موی سرم تموم شده .. اومدم بیرون تا از لوازم بهداشتی بغل خونه مون وسیله ای رو که می خوام بخرم یه جوون خیلی خوش تیپ و خوش هیکلی که خودشو سینه چاک هم کرده بود با کلی تعارف و قابل نداره جنسو تحویلم داد .. شهلا این باید خودش باشه . چقدر شبیه همونه .. یعنی من خیال برم داشته یا این که از این خوشم اومده .. نهههههه نهههههه نکنه من از این جوون خوشم اومده و می خوام باهاش باشم و این فکرا رو می کنم . قید حمومو زدم . سپهر تقریبا بیست ساله نشون می داد .این پسره هیز میومده منو دید می زده ؟/؟ یه نگاهی به مغازه اش انداختم . راه پله می خورد می رفت بالا وحتما از اونجا یه راهی برای رسیدن به سقف ما داشت که از دید من مخفی مونده نمی تونستم متوجهش شم . به خودم می گفتم که هیچ تمایلی ندارم بهش ولی رفتم دوباره پشت بوم . خیلی طنازی می کردم که بیاد و منو ببینه و حال کنه ولی نهههههه .. نهههههه اون نیومد . حتما اشتباه کردم .. شایدم از اونجایی که می دونست من روزی یه بار میام و چون رفتم دیگه گذاشت برای فردا .. دوباره لباس پوشیده و با همون حالت هوس و حشر خودم رفتم مغازه -ببخشید سپهر خان من الان می خواستم برم پشت بوم آفتاب بگیرم یه کرم ضد آفتاب می خواستم پوستمو اذیت نکنه البته میرم توی سایه ولی میگن بازم ممکنه اذیت کنه .. یه نگاهی بهم انداخت و فهمیدم که حتما خیال می کنه من کوس خل شدم .. ولی حالیش کرده بودم که دارم میرم همونجایی که اون منو لخت دید می زنه . شایدم اشتباه می کردم ولی می خواستم معلومم شه . این بار طوری خودمو عطر بارون کرده بودم که می دونستم بوی تنم تا ده متر اون طرف تر هم میره . نمی دونستم بادمجونو توی کوسم فرو کنم یا نه یا چاک کوس و کونمو باز کنم تا اون بهتر بتونه از اون بالا دید بزنه اگه اونی وجود داشته باشه . روی تخت دراز کشیدم .. -آخخخخخخ .. اووووفففففف .. نههههههه حمید کی میاییییی من دلم واسه کیرت لک زده .. .. این جملاتو می گفتم و خودمو لعنت می کردم که اگه جوون مردم بیفته روت تو چطوری می خوای از دستش دربری .. وجدانت کو زن .. اگه اون بخواد بهم تجاوز کنه من مقصر نیستم . .. دستامو میذاشتم رو سینه هام و باهاشون ور می رفتم . یه خورده روشنی هوا کم شده بود ولی زیر چشمی موهای سرشو دیدم . جنی در کار نبود . حس کردم باید خودش باشه .. یه چند دقیقه ای که گذشت خودمو طاقباز کرده پاهامو به دو طرف باز کردم تا این بار بدن سفید منو از جلو ببینه . کوس سفید و تپل منو ببینه و اون سوراخ کوچولوشو که هر چنذ از اون بالا نمیشد خوب  تماشاش کنه . ظاهرا ترسیده بود و طوری مخفی شده بود که امنیتش بیشتر باشه ولی می دونستم که هنوزم داره منو دید می زنه .. -حمید زودتر بیا کوسسسم داره می خاره کوسسسسم بی حیا شده .. نسیم ملایم و گلهای رنگارنگ باغچه وآسمون آبی .. تنها بودن در خونه و یه جوون خوش تیپ و حشری و منتظر طعمه بالا سرم و همه و همه دیگه داشت حیای منو از بین می برد .بادمجونو دو دستی گرفته بودم توی جفت دستام و اونو محکم توی کوسم فرو می کردم و جیغ می کشیدم حمید تقصیر توست اگه  به یکی دیگه کوس دادم .. درهمین لحظه روی سقف دیدم که سپهر خان وایساده و کیرشو دراز کرد و دستشو گذاشته دور کیرش .. به روم نیاوردم . حتما فکر کرده من اونو ندیدم چون خودشو رسوند به حاشیه دیوار و یهو پرید پایین . من عکس العمل خودمو نگه داشتم برای وقتی که بهم رسید . معلوم نبود تا به من برسه کی شورت و شلوارشو در آورد . کیرش تلو تلو خوران داشت به کوسم چشمک می زد و تا رفتم ادای جیغ زدنو در بیارم یه دستشو گذاشت رو دهنم و دست دیگه شو هم رو کوسم قرار داد -شهلا خانوم تقصیر من نیست . از من گله نکن . تقصیر آقا حمیده . من دارم حق همسایگی رو به جا میارم . کف دستش رو کوس خیس من می لغزید و من همچنان داشتم دست و پا های الکی می زدم . -ناز نکن .. ببین می دونم این کیر دوای همه ناله کردناته .. شفات میده . حالتو جا میاره . پس این قدر دست و پا نزن . کوسم طوری خیس کرده بود که  کف دست سپهر روش سر می خورد و مجبور بود یه خورده از اونو به طرف کوسم بکشونه تا خوب بر من مسلط شه . باورم نمی شد به این سادگی تسلیم شده باشم . ته دلم هم همینو می خواستم .. آخ که خیانت کردن چقدر آسونه و شایدم جنده شدن . بااین که هیچوقت این علاقه رو نداشتم که یا یکی کوچکتر از خودم ازدواج کنم و باهاش هم بستر شم ولی در مورد معشوق کوتاه اومده بودم . چهار تا از انگشتاشو محکم می فرستاد تو کوسم و می کشید بیرون . کوسمو یه جوریش کرده بود . با این که یه تخت واسه دونفرمون کوچیک بود ولی خودشو طوری رو من تنظیم کرده بود که این وضع زیاد به چشم نخوره . لبامو باز می کردم تا با هوسم دستشو گاز بگیرم و نمی تونستم . سپهر اینو حس کرده بود . واسه همین یه خورده دستشو شل کرده بود تا من بتونم گازش بگیرم و حال کنم و هوسمو بریزم بیرون . چقدر خوش تیپ و خوشبو بود و هوسمو زیاد می کرد . جووووون می تونه تا سه روز دیگه هم بیاد . چقدر حرص داشتم و حشری بودم . چی از این بهتر . هیشکی توی این پشت بوم منو نمی بینه من و اونیم فقط .. هرچی از این به بعد حمید بیشتر بره مسافرت و سرویس به نفعمه .. . چقدر کیف داره یه زن خلوتی کیف کنه و هیچ خطری هم تهدیدش نکنه . دستشو از رو دهنم ورداشت و فوری لباشو به لبام چسبوند . حتی مجالی بهم نداد که حرفی بزنم . کف دستشو و اون چهار تا انگشتاشو هم از کوسم کشید بیرون . وقتی لبامو می مکید منم باهاش همراهی می کردم . تا این که خودشو بیشتر بهم چسبوند . کیر کلفتشو به خوبی لای پام احساس می کردم . دیگه کارم تموم شده بود . چشامو بستم . راه فراری نداشتم و نمی خواستم که فرار کنم . طوری اشتیاق کیر سپهر و عشقبازی با اونو داشتم که اگه در اون لحظه شوهرم حمید سر می رسید دوست داشتم اونو از پشت بوم پرتش کنه پایین و به کارش ادامه بده . کیر  سپهر که رفت تو کوسم چشام هم بسته شد . دیگه حس و حالی نداشتم . این همون چیزی بود که من می خواستم . دلم می خواست به گلها و گیاهانی که  توی حیاط خلوت بالا کاشته بودم نگاه کنم و با نسیم ملایمی که بدنمونو نوازش می داد به اوج لذت برسم . سپهر کیر کلفتشو تا ته کوسم می فرستاد و بعد  از زیر بیضه هاشو تو دستش می گرفت و اونو می چسبوند به قسمت بیرونی کوسم . خیلی از این کارش لذت می بردم . چشام دیگه باز نمی شد تا این گلهای خوشگلو ببینم . صدای هواپیما تو آسمون پیچیده بود . یواشکی چشامو نیم باز کردم فاصله زیاد بود شایدم خیلی ریز بعضی ها دیده باشن که یه مرد داره یه زنو میگاد . حتما فکر می کنن ما زن و شوهریم . بذار ببینن . بذار ببینن که زیر یه کیر باحال چه حالی می کنم . -شهلا فدای چشای شهلایی ات . چه کوسی داری . خیلی تک و چسبونه . به آدم می چسبه .. لبامو باز کرده و گفتم به آدم می چسبه یا به یه جای دیگه اش ؟/؟-به هر دو تاش به هردوتاش .. -شهلا جون تقصیر من نیستا . تقصیر حمیده . تقصیر حمیده .. -می دونم می دونم . دلم می خواد منو پیش شوهرم بکنی . اون همین جوری زار زار نگاه کنه من و تو رو که چطور کیرتو می کنی تو کوسم و می کشی بیرون . اول دست و پاشو ببندی . نتونه تکون بخوره .. آخخخخخخ سپهر سپهر .. خیلی زود خودمو وا داده بودم .. می ترسیدم اگه بترسونمش اونو از دست بدم . وقتی که یه مرد و یه زن همدیگه رو می خوان و طالب هم هستند چرا باید لحظه ها رو از دست بدن ؟/؟ -سپهر سپهر . وقتی کمرشو می داد عقب و کیر کلفتشو می دیدم دلم می خواست واسه همیشه مال من باشه .. اون اگه زن نگیره خودم از این جا هواشو دارم . دیگه به حمید فشار نمیارم که شغلشو عوض کنه . بذار اون , اون ور برونه و من این ور می رونم . چقدر دلم می خواست جیغ بزنم . دستمو گذاشته بودم جلو دهنم ولی دیگه حس کردم آبم داره میاد داشت غروب می شد . ولی برای من گذشت زمان مفهومی نداشت .. -سپهر داره میاد .. محکم گردنشو نگه داشته اونو به خودم چسبوندم نذاشتم حرکت کنه حس کردم دارم ارضا میشم . از اون طرف آبم داشت میومد و از طرف دیگه هم اون داشت آبشو توی کوسم خالی می کرد یه لذت دو طرفه .. جوووون .. -شهلا کوستو -مال توست .. اونو باید جلو حمید بکنیش بهم مزه بده .. .. نه .. از رو تخت رفتم به لبه های پشت بوم . . حالتم طوری بود که فقط سرمو از پایین می شد دید .. دستمو کشید و منو دوباره انداخت رو تخت . .. در ورودی به اتاقا رو بازش کردم .. -سپهر بریم پایین حمید تا سه روز دیگه نمیاد نمیاد . منو رو دستام بلند کرد و برد انداخت رو تخت . حالا دیگه می تونستم تا دلم می خواد جیغ بکشم و خودمو خالی کنم . هوسمو خالی کنم . عشقمو نشون بدم . -آخخخخخخخ نههههههه نهههههه سپهر خیسی کوس آب منی رو روی کونم مالید و من فکر می کردم فقط می خواد با سوراخ کونم ور بره ولی یه لحظه تا بفهمم چیکار داره می کنه کیرشو  با دو تا فشار کرد توی کونم . با این که فقط سر کیرشو کرده بود توی کونم ولی همون ضربه اولش درد  عجیبی رو توی تمام تنم به وجود آورده بود . سر کیر که رفت توی کونم فشار بقیه کیر درد زیادی نداشت . کف دستاشو با حرص گذاشته بود روی کون من و چنگشون می گرفت -حال کن حال کن سپهر دوستت دارم . چه حس قشنگی بود حس حرکت کیر کلفتش توی کون من . -شهلا شهلا خیلی خوشگل و خوش بدنی .. حس کردم بدنش داره می لرزه بازم کیرش چند تا پرشو تو سوراخم انجام داد و یک بار دیگه آبشو ریخت توی تنم . اوخ کونم چقدر داغ کرده بود . -سپهر نرو نرو .. هنوز سینه هامو نخوردی . کوسمو نخوردی من سیر نشدم .. منم می خوام کیرتو بخورم .. واسه چند ساعتی رفت مغازه و شبو تا صبح پیشم موند . حسابی شارژم کرده بود . دوشب دیگه هم تا صبح پیشم موند . واسه این که یه تجدید خاطره ای هم کرده باشیم اوایل بعد از ظهر می رفتیم پشت بوم و اونجا سکس می کردیم و بعدش  میومدیم پایین . چند بارم با هم رفتیم حموم . چه حالی هم می داد سکس داخل وان .. اصلا نفهمیدم این مدت کی گذشت .. وقتی حمید برای چند روزی رو اومد خونه حس می کردم به چیزی معتاد شدم که دم دستم نیست ولی بعد از ظهر ها که می خوابید میومدم  پشت بوم و واسه ده دقیقه هم که شده  با سپهر حال می کردم . .حالا دیگه این روزا به حمید نق نمی زنم که شغل و خونه شو عوض کنه . این خونه ای هم که الان درش زندگی می کنم واسم مث یه قصر می مونه و سپهری هم که قاچاقی از راه مغازه اش میاد و منو می کنه پادشاه این خونه هست . ولی یکی از بهترین لحظه های زندگیم زمانی بود که شوهرم  بهم گفت واسه دو هفته می خواد بره سرویس سوریه .. -شهلا می دونم ناراحت میشی و نباید تنهات بذارم . نمی تونم تو رو با خودم ببرم .. باشه برای سفرای بعد -عزیزم من کمردرد دارم نمی تونم زیاد تو ماشین بشینم . عیبی نداره ولی واسم سوغاتی های خوب خوب بیار .. رفتم تا چند تا گل خوشبو و زیبا روی پشت بوم هوس خودم بکارم که وقتی که سپهر گلشو توی گلستان هوس من می کاره یه لذتی ببرم که حس کنم دارم رو ابرا  پرواز می کنم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر