ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 131

پهلوهای نوشین گلمو محکم تو دستام نگه داشته و به صورت قشنگ و سفیدش نگاه می کردم وبا عشق و احساسی گرم به چشاش که داشت می خندید خیره شدم . خوشی و لذت رو از عمق نگاهش احساس می کردم . با هر پرشی که کیرم آبشو تو کوس نوشین خالی می کرد این تصور در من به وجود میومد که یه بار دارم اونو می کنم . تا این حد از انتهای کارم لذت می بردم . آخرای کار چشای خوشگل نوشین دیگه بسته شده بود و با یه بوسه پرونده ای دیگه از مجموعه سکسهای من در ابقای نسل بشر بسته شد . نوشین هم رفت . مثل بقیه نوشین ها به خاطره ها پیوست . من موندم و کاظم و کارینا .. . من دو نفرو گاییده بودم و خیلی هم کوفته شده بودم . ولی کاظم خان منو دوباره احضارم کرد و گفت کوروش واقعا دلم نمیاد  تو از پیشم بری . نمی دونم کارینا رو چیکارش کنم . من بهش گفتم که بهت ماموریت خورده باید بری چند کشور جهان . اونم به عنوان سفر سیاسی . همش داره میگه بابا دروغ نگو کوروش می خواد بره با زنای دیگه باشه . می دونم حرفای منو باور نمی کنه . اگه در این مورد باهات حرف زد تو یه جورایی قانعش کن که هر چی من میگم درسته . -کاظم خان من می دونم که اون حرفمو قبول نمی کنه -کوروش خان کارینا عاشق تو شده . اون دوستت داره . نمی دونی از وقتی که تو رو دیده انگار زندگی به طرفش بر گشته . همه چی رو یه رنگ دیگه می بینه -همین یکی دوروزه ؟/؟ -آره من دخترمو خیلی خوب می شناسم . اون یه حس خاصی به مادرش داشت . غم بزرگی رو دلش سنگینی می کرد . اون نمی تونه رفتن تو رو باور کنه . کاظم خان به گریه افتاده بود و من باید یه جوری اونو قانعش می کردم که صبر داشته باشه ولی این جوری که اون اشک می ریخت حس کردم که با کارینا راحت تر میشه کنار اومد . دلم واسش سوخته بود . دختر داشتن هم این روزا خیلی سخت شده . چیکار می شد کرد . کاظم خان اشکاشو پاک کرد و گفت بیا بریم مجلس می خوام یه چیزای جدیدی بهت نشون بدم . فقط از این بابت به کسی حرف نزن . -ببینم اگه جلسه این مجلس سری و به اصطلاح غربیها سکرته شاید صحیح نباشه من وارد شم . -تا من هستم هیچ کس هیچ غلطی نمی تونه بکنه . بیا ببین چه سور پرایزی اینجاست .. تعجب می کردم که چطور هنوز این آقایون و خانوما تشریف دارن . از یه مانیتور بزرگی که بالای سالن نصب شده بود بهتر می شد جمعیت رو دید .. -ببینم کوروش خان چیز عجیبی نمی بینی از مانیتور یا همون ال سی دی بزرگ راحت تر می تونی منظورمو بفهمی .. وااااایییییی دو تا از بلند پایه های امریکا و انگلیس اونجا بودند و سرگرم مذاکره با ایرانیان بودند .. -نهههههه نههههههه باورم نمیشه کاظم آقا .. ما که الان در شدید ترین تحریم ها به سر می بریم . اونا که مثلا با ما دشمنند . دست گذاشت تو جیبش و مشتی پول در آورد که همه دلار امریکایی بود . و گفت فقط به خاطر یک مشت دلار . پسر می دونم که تو ساده نیستی . کجای کاری . دین و ایمان کجاست . اگه مختصر دین و ایمانی هم که داشتیم با حکومت دین از بین رفته .. دکتر مصدق نفتو ملی کرد که ما از کنسر سیوم پولمونو توی جیب دولتهای غربی نریزیم ولی حالا نصف در آمد خودمونو می ریزیم تو جیب همین امریکا و انگلیسی که اینجا نشستن و از اون ور داریم دم از مبارزه می زنیم .. -کاظم آقا همین امریکا داره تو اخبار خودش ازمون بد میگه -بذار بگه مگه آب از آب تکون می خوره . دوباره دلار ها رو نشونم داد و گفت فقط به خاطر یک مشت دلار . امریکا خایه های همه اینارو کشیده . نفس کش نیستن .اینا تا از امریکا اجازه نگیرن نرخ اجناس و تورم رو بالا نمی برن . چون خود این دو تا دولتی هم که اینجا هستند ذینفع هستند .. زمانی که احساس خطر کنند نرخو می کشند پایین .. همون پفیوزی رو که می بینی اونجا نشسته کنار اون کله گنده امریکایی رئیس شرکت کوکا کولاست . دیگه بقیه شو نمیگم -کاظم خان شما که همه اینا رو می دونین چرا خودتونو وارد این کثافت بازیها کردین .. بازم از جیبش دلار ها رو در آورد و گفت به خاطر یک مشت دلار اگه من این کارو انجام ندم بقیه انجامش میدن . چرا من سرم بی کلاه بمونه .. حالم داشت بهم می خورد . از این همه  فساد و تباهی .. نمی دونم چرا حتی یک لحظه دیگه نمی تونستم در این مجلس کثیف بمونم . بیش از پیش متوجه شدم که این مجلس مخفی که در دل کوهها و اون طرف تهرون بر پا میشه اداره کننده کشوره و مجلس فرمایشی داخل تهرون جز دلقک بازی چیزی نیست .. نمی دونستم چیکار کنم . آلودگی مثل پنجه های سرطانی وارد گوشت و پوست و استخون و خون ما شده بود .. به زور خودمو از این افکار دور کردم . ظاهرا با این نماینده انگلیس باید می رفتم به لندن و یه حالی به ملکه اونجا می دادم . سر پیری هوس کیر کرده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر