ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 77


اعظم  اعظم جون زود باش زود باش .. به این کوسسسست بگو زود تر آبشو خالی کنه . نباید این قدر ازش کار بکشی برادرا خسته ان می خوان استراحت کنند . باید لباسا رو بپوشیم . اگه توی این بیابون تنمون لخت باشه و باد بخوریم سینه پهلو می کنیم -نه نه چی میگی نازیلا من تازه داره خوشم میاد .. جااااااان غلام . کیرتو تا آخرش فشار بده و تا اولش بکش بیرون و همین جور بذار بره ته و بذار بیاد بیرون . باورم نمی شد واقعا باورم نمی شد که این همون خانوم پلیس با ایمان باشه .. -اعظم جون اینجا اگه آب نباشه غسل کنی چیکار می کنی -با خاک صحرا تیمم می کنم . -آخ من بمیرم واسه تو خواهر گلم که چقدر با ایمانی . کاش بقیه خواهرا ازت درس ایمان یاد بگیرن . تا این اسد کیرشو دوباره نکرده تو دهنم یه لب بده ببینم که می خوام برم تو حال . حیف که وقت نداریم وگرنه یه لز توپ با هم ردیف می کردیم . -نازیلا کون توپی داری -کوسمو چرا نمی گی جناب سروان ولی خودمونیم تو هم کوس و کون توپی داری . خیلی باحال و معرکه ای . -تا نظر این داداشا چی باشه .. با این که کیر عماد حالا داشت کوسمو نوازش می داد ولی کلفتی کیر غلامو که توی کوس اعظم می دیدم دلم می خواست اون کیر هم با هام حال کنه و منو سر حال سر حالم کنه . چه بیابانی بود . هر چی جیغ و داد داشتیم دیگه خبری از مزاحم نبود -خواهر اعظم هر چه فریاد داری بر سر امریکا بکش .. بر سر امریکا که از سال 32 همین جور داره ما رو بیچاره می کنه . براش فرقی نمی کنه که کی باشه سر کار. هر دولتی که باشه ما رو می چاپه .. هی میگه پول پول .. -نازیلا جون حرف سیاسی نزن الان  فقط فکر کیر باش و حال . اون جوری که من فهمیدم خیلی از خواهرای محجبه ما سرشونو می کنن زیر لحاف تا حجابشون حفظ شه ولی میرن زیر کلفت ترین کیرهای امریکایی و عرب . مردان عرب و امریکایی کیر های کلفتشونو تا ته می کنند تو کوس زنای با ایمان و محجبه ایرانی . ایرونیها کوس تنگی دارن و عربها و امریکاییها عاشق این کوسهای ایرانی هستند ولی واقعیتش اینه که این زنایی رو که ما بهشون امر به معروف و نهی از منکر می کنیم به این سادگی عزت و شرفشونو نمی فروشند . -خواهر اعظم تو چرا حرف سیاسی می زنی -عزیز دلم اینا که حرف سیاسی نیست . اینا حرفای کیریه . اسد کیرشو گرفت طرف دهن اعظم و گفت نازیلا جون من الان کاری می کنم که این حرفای کیری تموم شه و خواهر اعظم دیگه بذاره ما به کارمون برسیم . خواهر جان درسته که جنده های اسلامی میرن زیر کیر امریکاییها و عرب و یهودیا و اسرائیلی ها ولی تو این کارو نکن . الان در جامعه ما فقر وجود داره و گرونی . شما برین به همین جوونای ایرونی خودمون کوس بدین نمی دونین چه ثوابی می کنین . حالا دیگه صدای من در اومده بود . -اسد جان کیرتو کردی تو دهن اعظم که به جای اون خودت کوس شر بگی .؟/؟ عماد و جاسم دیگه کوس و کون واسم نذاشته بودند . طوری کیف می کردم که منم پاک یادم رفته بود که ممکنه هر لحظه مامورا سر برسن . وای اگه بخوان با هلی کوپتر بیان چی . نه اونا هیچوقت این کارو نمی کنن . اگه بخوان با هلی کوپتر بیان اونا متوجه می شن و وضعیت خطر ناک میشه . خودمو آروم آروم به اعظم نزدیک کرده و زیر گوشش گفتم -جنده خانم زود باش ارگاسم شو من زنگ زدم الان شوهرت میاد -نه .. چرا این کارو کردی . ما تازه می خواستیم چند ساعت حال کنیم . -حالا یه جوری خودتو ار گاسم کن . کوس و کونتو نگه داشته باش برای برادران بسیجی و امریکاییها و عرب و اسرائیلی ها .. که اونا خیلی عاشق کوسهای شما زنای محجبه فیلمی نون رو به نرخ روز خور ستم پرور هستند . هر چی متلک داشتم نثار این جنده که زیاد بد هم نشون نمی داد کردم . در هر حال خوب می دونست چیکار کنه . اگه جندگی خودشو نشون نمی داد تا حالا سرش بالای دار بود . -نازیلا ناراحت نباش اونا تا یک ساعت و نیم دیگه نمی رسن ولی طوری دارم حال می کنم که  شاید اگه شوهرمم بیاد دیگه خیالم نباشه . -حالا این قدر فیلم بازی نکن . اون وقت چه طوری می تونی به جنده بازیهات ادامه بدی . با توجه به این که تازه مزه کیر حرام رفته زیر کوست مگه می تونی ازش دل بکنی . اسد : آهای چی دارین پچ پچ می کنین . مشکوک می زنین ها -به تو ربطی نداره اسد . من و اعظم حق داریم که همو ماچ کنیم و لز کنیم . شما مردا از بس آتیشتون تنده که به ما مجال نمی دین . میگین فقط ما حال کنیم . آخه ما هم دل داریم . ما هم آدمیم دیگه . باید یه جوری خودمونو راضی کنیم . -شما دیگه چه جورش هستین . یعنی این پنج تا کیر بستون نیست ؟/؟ -نه نه نهههههه اسد ما هوس داریم . الان اگه تمام کیر های دنیا رو بیارن توی کوس من بازم کممه . حال می کنم . ولی نمی دونی وقتی کوس یه زن میره رو کوس یه زن دیگه چه حالی بهش میده .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...


با سلام و درودی دگر باره به آره داداش گل عرض ادبی هم خدمت دوستان نظر دهنده عزیز در ذیل داستان مادر فداکار داشته که امیدوارم درصورت امکان منتشرش کنی ....زیبای عزیز ساسان خان دوست داشتنی و هات آرمان گرامی ممنونم از پیامهای گرم و دلنشین و راهنماییهای شما .. چشم ! حتما سعی خواهم کرد که با دقت و تمرکز بیشتری این داستان و سایر داستانها را بنویسم . پس از رفتن الهام و خروج او از صحنه الناز را هم در این قسمتهای آخر مجددا وارد صحنه خواهم نمود . (درکنار امیر ومادرش ). همگی شاد و سرفراز باشید ...ایرانی

 

ابزار وبمستر