ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 37

حالا پدر جونم ببین چقدر ازم خوشت اومد که به خاطر من و از هوس زیاد آب کیرتو خالی کردی . من آبتو آوردم .. نونا طوری لذت می برد که فکر می کرد آوردن آب کیر یک مرد کار شاقیه و یک زن اگه بتونه این کارو انجام بده و مردو تحریک کنه و اونو ارضا کنه کار شاقی کرده .. در این که منو تحریک کرده بود شکی نبود . خودشو دوباره انداخت تو بغل من .. -پدر نازم کن منو ببوس .. همونجوری که تازه می خوردی بازم همه جامو بخور . می خوام که یه خیلی ازم خوشت بیاد بگی که دوستم داری . هوامو داری . منو می خوای . دیگه خاله مهشیدو هم نمی گیری . -دختره حسود .. خدا بیامرزی مهسا راست می گفت . دخترا یه عشق و احترام خاصی نسبت به باباشون دارند . شاید به خاطر نوعی جاذبه و گرایش به جنس مخالف باشه . نه این که حتما معنای سکس رو به همراه داشته باشه واین یه حس طبیعی و غریزیه هرچند در بیشتر زمینه ها مادر براشون یک دوست و همدم و راهنمای خوبیه و مسائل زنا نه رو بیشتر از مادرشون یاد می گیرن . -پدر عزیزم تو هرچی که بگی راضی شدی من دلم طاقت نمی گیره نمی دونم چرا دوست دارم تو کیرتو فرو کنی تو کون من .. -نونا فکر نمی کنی خودت بیشتر از نورا فیلمهای سکسی می بینی و مطالب سکسی می خونی ؟/؟ -بابا بازم که داری حرف اونو می زنی و طرف اونو می گیری . اصلا چرا همش حرف اونو به میون میاری -نونا این اول تو بودی که شروع کردی و می خواستی خواهرتو بد معرفی کنی که خودت خوب شی .. یه خورده هم جورو شلوغش کرده بودم که یادش بره چی خواسته . دختره پررو یه سوراخ مگسی داشت ازم می خواست که با کیرم همون سوراخو بکنم . دختره شیطون نباید همچین چیزی برزبون می آورد -عزیز دلم تو باید فردا بری مدرسه .. -بیا حالا یه شب کمتر بخوابم . این ادا اصولی که نورا داره فکر کنم بیشتر شبا تو رو از من بگیره ولی من پدرشو در میارم .. پدر جونی نکنه  با نورا هم از این کارا می کنی . من اگه بفهمم دیگه دوستت ندارم -اون وقت من برم اون دو تا دخترمو دوست داشته باشم ؟/؟ عزیز دلم من سه تا دختر دارم نمیشه که فقط به یکی توجه داشته باشم .. -بابا جون توجهات معنوی و علمی هم هست .. اونا رو بذار برای اونا . -نونا تو منو کشتی داری کاری می کنی که اصلا پیشت نخوابم . اگه نورا و نینا هم بخوان مثل تو منو اذیت کنن که باید خونه و زندگی خودمو ول کنم برم . تازه کی گفته خاله مهشید می خواد بیاد و زنم شه . من باید از خدام باشه . این دوره زمونه اگه یه زن یا یه دختر هنوز ازدواج نکرده بیاد زن یه مرد زن مرده با سه تا وروجک خونه خراب کن شه اون آقاهه باید با دمش گردو بشکنه -یعنی پدر جونم اگه خاله اخموی من قبول کنه زنت بشه تو با دمت گردومی شکنی ؟/؟-منظورم این نبود . حالا خودتو ناراحت نکن من که قصد زن گرفتن ندارم . ولی اگه شما بخواهین منو همین جور آزارم بدین دیگه اون وقت مجبور میشم .. ولی دیگه نتونستم در مقابل گریه های اون دوام بیارم .. مجبور شدم یه خورده از سر کیرمو به کونش فشار بدم و ادا بازی در بیارم -پدر نرفت توش بیشتر فشار بده .. -تو چرا حالیت نیست .. بهت گفتم من زن نمی خوام این سوراخت از سوراخ نورا ریز تره می دونم دردت میاد .. اوخ اوخ سوتی بدتر از این نمی شد . نونا هم از اون زرنگ ها .. یه چند لحظه سکوت کرد وروشو بر گردوند طرف من -چی گفتی ؟/؟ من نفهمیدم .. سوراخ من از سوراخ کی ریز تره ؟/؟ -عزیزم من که دروغ نگفتم . حرف بدی که نزدم -تو از کجا می دونی سوراخ کون نورا از مال من درشت تره.. -عزیزم اون ازت تقریبا دوسال بزرگتره .. تازه من تو حموم دیدمش .. -مگه لخت شده بود ؟/؟ یادم نمیومد اون در چه صحنه هایی حضور داشته . به تته پته افتاده بودم -عزیزبلبل زبونم . تو با این حرفات چه چیزی رو می خوای ثابت کنی ؟/؟ می خوای بگی من با نورا بودم ؟/؟ اولا که این طور نبوده در ثانی اگرم یه موقع بخوام باهاش باشم چه اشکالی داره ؟/؟ اونم مثل تو دختر منه . تو که نباید این قدر خود خواه باشی . یه دختر اگه بخواد به پدرش گیر بده به جای این که بهتر کنه بد تر می کنه مخصوصا حالا که شما باید هوای منو داشته باشین . شما سه تا خواهر باید هوای همو هم داشته باشین . نه این که به چشم یه رقیب به هم نگاه کنین . حالا یه زن غریبه رو میگم خب می تونین هر فکری رو در موردش بکنین ولی درمورد خودتون .. یه خورده با این حرفام آرومش کردم . -حالا بیا بغلم عزیزم یه خورده جوجوتو بخورم . تو که می دونی اگه شما نبودین بابا تا حالا دق می کرد . شما یاد گار همسر مهربون منین . منم باید شما رو طوری تربیت کنم که فردی مفید به حال خود تون و جامعه تون باشین . نه این که فقط به این فکر باشین که چیکار کنین که باباتون زن نگیره .. یه وقتی دیدی که این کارا نتیجه عکس هم داره . -پدر اگه تو بخوای زن بگیری من میذارم میرم . من فرار می کنم . من خودمو می کشم . -عزیزم من هرگز این کارو نمی کنم . به شرطی که شما دخترای خوبی باشین . -بابا تو به من هیچوقت دروغ نمیگی .. حرفاتو باور می کنم . حالا راستشو بگو من بهش نمیگم . نورا و تو هم با هم از این کارا کردین ؟/؟ من بالاخره می فهمم . می خوام خودت بهم بگی .. ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

با سلام دوباره منظور من از یکنواختی طولانی شدن بیش از حد داستانهای چند قسمتی هستش البته یه نظر من شاید بقیه دوستان با من هم نظر نباشن.

ایرانی گفت...

خب یواش یواش این داستانها تموم میشن و با جایگزین کردن چند داستان شاید بشه حال و هوایی عوض کرد . تا پایان سال داستانهایی مثل مادر فداکار ..خانوم مهندس ..وتولدی دوباره رو میشه تموم کرد حالا باید دید بقیه به کجا می رسه موفق باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر