ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 39

نمی دونستم با این پیشنهادش چیکار کنم . خیلی تنها بودم . از طرفی هم تمام بد بختی هام هم از اون بود . نمی دونم چرا دست از سرم ور نمی داره . شاید این من بودم که با حس انتقام خودم نمی خواستم دست از سرش بر دارم . منی که اسیر تارهای عنکبوتی عشق بهشته شده بودم . من قیافه ام عوض شده بود و اونم شاید قلبش .. شایدم از اول همین دلو داشت . یعنی اونو ببرم خونه ام ؟/؟ نمی دونم .. یه لحظه احساس خطر کردم . چند تا قاب عکس به دیوار نصب بود . عکس خونوادگی من که سهراب  رو با چهره قدیم نشون می داد . سها هم عکس قدیم منو دیده بود . من نمی تونستم همین طور بی هوا اونو ببرم خونه ام . خیلی خوشگل کرده بود . جذاب تر از همیشه . بوی عطرش مستم کرده بود .یعنی اون موقع ها چون زشت وسوخته بودم اون نمی بایست عاشقم می شده ؟/؟ امروز دوستم داره ؟/؟ یعنی معنای عشق اینه ؟/؟ من به بهشته گفتم دوستت دارم . این درسته که با عشق قدیمم باشم ؟/؟ با همسر سابق و همونی که دل منو زیر پاش له کرد ؟/؟ -سها تو اصلا واسه چی دور و بر منی . فقط به خاطر این که باهام سکس داشته باشی ؟/؟ یا این که فکر می کنی وضع مالیم خوبه .. یه نگاهی بهم انداخت و گفت فکر می کنی چون فکر می کنم تو پولداری می خوام تورت کنم ؟/؟ تو اصلا می دونی معنی دوست داشتن چیه ؟/؟ من اگه با لذت تنمو تقدیم تو می کنم به خاطر اینه که دوستت دارم . حس می کنم که عاشقت شدم . نمی تونم بدون تو زندگی کنم . همه جا تو رو می بینم . هر کاری که می کنم . بغل زدن تو هم یه بهونه ایه واسه این که حس کنم که چقدر دوستت دارم و عاشقتم . -سها اصلا این حرفا بهت نمیاد . کارات .. حرکاتت یه چیز دیگه ای نشون میده . می خواستم بهش بگم حتی گذشته هات این طور نشون میده که فوری دهنمو جمع کردم . باید خیلی شمرده حرف می زدم که سوتی ندم . یعنی اون روزی متوجه میشه که من همون سهرابم ؟ راستی اگه همچین روزی بیاد عکس العملش چیه .؟ از این که عاشق من شده پشیمون میشه ؟/؟ احساس نمی کنه که عشقو به سخره گرفته ؟/؟ در هر حال تصمیم گرفتم شبو با سها اونم تو خونه خودم باشم . راستش هنوزم واسه بهشته می ترسیدم . چون می دونستم بد جوری بهش پیله کردن . اگه سیمین یه رحمی تو وجودش بود این سها نمی تونست رحمی داشته باشه و اگه این طور به ملایمت باهام بر خورد می کرد شاید به خاطر نیاز های عاطفی و جنسیش بود . من  باید یه بهونه ای می آوردم که دو تایی مون با هم وارد فضای پذیرایی یا اتاق خواب نمی شدیم تا اون عکسها رو یه جایی قایم کنم . که البته اون با جملات بعدیش کارمو راحت تر کرد . -سهراب من ماشینم اون طرف پارکه .. -ببین سها خونه منو که بلدی .. یه لبخندی زد و گفت مگه میشه ندونم .. -ببینم تو تعقیبم می کنی ؟/؟ -ایرادی داره آدم واسه اونی که دوستش داره بجنگه و همیشه به دنبالش باشه ؟/؟ -خب اگه اجازه میدی تا تو اون ماشینو از وسط دو تا ماشین دیگه در بیاری من برم خونه رو مرتب کنم .. -منو تنها میذاری ؟/؟ -سها ! حالا این قدر واسه من ناز نکن . الان که مثل اولین دیدارمون خطری متوجهت نیست . تو که می دونی من به خاطر تو اون کارو کردم .. -شایدم بزرگترین دلیلی که عاشقت شدم همون باشه .. در هرحال واسه ده دقیقه ای ازم دور بود و همون بهم کمک کرد تا  هر چیزی رو که ازش می تونست به گذشته ام پی ببره محو کنم . همسر سابقم اومد تا در آغوش شوهر سابقش شبی رو به صبح برسونه . هنوز وارد نشده خودشو انداخت تو بغلم . بازم بوی عشق و خیانتو با هم احساس می کردم . خیانت به سهراب گذشته و عشق به این سهراب . شاید که این هم فریبی دیگر از فریب هاش باشه . شاید اون هر گز نتونه عاشق بشه . از طرفی اون تنشو در اختیار خیلی ها قرار داده بود . بهم خیانت کرده بود . چطور می تونست با سهراب جدید هم از عشق صحبت کنه .. ولی من برای بهشته اولین بودم . از خودم بدم اومده بود . -سها تو میگی که دوستم داری . عاشقمی . اگه باهام سکس می کنی به خاطر اینه که آغوش عشق و گرمای محبتتو واسم باز کنی . اشکالی داره اگه امشب کنارم بخوابی و با هم کاری نکنیم ؟/؟ سگرمه هاش رفت توهم . -ببینم سهراب تو کس دیگه ای رو دوست داری ؟/؟ با دختر دیگه ای هستی ؟/؟ دلت می خواد با اون باشی ؟/؟ تو که می دونی من چقدر حسودم . چیه می خوای بهش بگی که دوستم داری تا دست از سرم برداره ؟/؟ -نه سها جون تو که خودت بهتر از هر کسی می دونی چقدر دوستت دارم . یه نگرانی تازه ای به نگرانی من اضافه شده بود . تا حالا واسه جان بهشته ناراحت بودم حالا به این دلیل دیگه هم غصه می خوردم که ممکنه بره هر چی رو که بین ما بوده به بهشته بگه در حالی که اون اگه همین حالا هم از پیشم می رفت من راضی تر بودم . وای اگه اون می فهمید ,  قبل از این که نقاب انتقام از چهره بر دارم باید خودکشی می کردم . بهشته پاک و بهشتی من که عشقشو روحشو تقدیم من کرده بود نابود می شد . اگه می فهمید که من از روی اجبار با یکی دو نفر دیگه هم بودم ؟/؟... شاید اگه حقیقت داستان زندگی خودمو بهش می گفتم می تونست یه جورایی درکم کنه و بهم حق بده .. حق بده که من به خاطر این عذابی که کشیدم باید انتقام خودمو بگیرم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر