ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاشقتم میسترس 9

من و صبورا در محیط دانشگاه هم همیشه با هم بودیم . در مورد این مسئله که با هم زندگی می کنیم کسی چیزی نمی دونست و دوست هم نداشتیم که کسی رو از این جریان با خبر کنیم . همین که از کلاس بیرون میومد طرز لباس پوشیدنو آرایششو خیلی فانتزی تر می کرد . راستش از این که بقیه با دید دیگه ای بهش نگاه کنند خیلی حرص می خوردم . یه جوری آدامس می خورد که منو به یاد جنده های گوشه خیابون آخر شبا مینداخت . دلم نمی خواست این حسو داشته باشم . سختم بود . یه روز با هم رفته بودیم به یکی از پارکها که یه هوایی بخوریم . خانوم خانوما و من رو نیمکت کنار هم نشسته بودیم . هوس کرد یه سیگار آتیش کنه . فضای آزاد بود و عشقش کشیده بود که این کارو انجام بده منم که به کاراش اعتراضی نمی کردم البته خونه اگه بودیم می رفت یه گوشه ای و در یه محوطه دیگه . طوری هم نشسته بودیم که باد دود سیگارو پخشش می کرد تو صورت من . نسیم ملایمی که باید باهاش حال می کردیم و دست همو توی دست هم میذاشتیم و از عشق می گفتیم . به بهونه دستشویی ازجام پا شده و دستشویی هم رفتم .. وقتی که بر گشتم دیدم سر و صداست . صبورا سیگارشو انداخته بود و داشت آدامس می جوید و دو تا جوون قرتی و تک پرون داشتند بهش می گفتند هی خوشگله جا داریم و ماشین هم داریم اگه کوس نابی داری ما هم پول نابی داریم .. پاشو بریم .. از پشت درختا شاهد این صحنه بودم . می خواستم ببینم عکس العمل صبورا چیه . اگه باهاشون بره .. نه اون همچین کاری نمی کنه .دلم مثل سیر و سرکه می جوشید . من می میرم . دیوونه میشم . حاضرم میسترس من با دستای خودش خفه ام کنه ولی زیر کیر یکی دیگه نره . خشم و ناراحتی رو در چهره میسترس صبورا به خوبی می دیدم . گارد گرفته بود . یاد فیلمهای بروس لی افتاده بودم .. دیگه طاقت نیاوردم و رفتم طرف جوونا -کثافتا ولش کنین .. یقه امو گرفتند و بردند پشت درختا با مشت و لگد افتادم به جونشون ولی اونا دونفر بودند و حسابی از خجالتم در اومدند . صبورا اومد طرفمون در همین لحظه جمعیت زیادی اومدن طرف ما و اون دو تا پا به فرار گذاشتند . از بینی ام خون میومد -پسر کی بهت گفته خودتو درگیر کنی -من نمی خواستم بهت آسیبی برسه .. کثافتا بهت پیشنهاد پول داده بودند -چیه ترسیدی که من خودمو به پول بفروشم ؟/؟ -یعنی تو اگه از کسی خوشت بیاد بدون پول باهاش میری ؟/؟ با یه دستش زد گلومو گرفت و گفت عوضی خوار مادر خودت هرزه ان . تو حالتو بکن و حالتو بده . فکر کردی من آدمی هستم که هر دقیقه و ثانیه خودمو بندازم توی بغل یکی . فکر می کردم تو یه خورده با بقیه فرق می کنی .. تو هم از همون قماشی .. دستشو از رو گلوم بر داشت -صبورا من که چیزی بهت نگفتم من که خودمو به خاطر تو انداختم تو میدون و تو فقط شاهد کتک خوردنم بودی من که بهت نگفتم هرزه . چرا بهت بر خورد . چرا بهم توهین کردی . سرمو انداختم پایین و بدون خداحافظی می خواستم برم خونه ام .. -برگرد  باهات کار دارم . اگه بری دیگه حق نداری اسم منو بیاری -چیه دیگه نمی تونی حالتو بکنی ؟/؟ -این قدر زبون درازی نکن . اومد جلوم وایساد . -بهت گفتم بیا بریم . من گاهی یه خورده عصبی میشم . ولی نمی دونم چرا دلم نمیاد لت و پارت کنم . با خودم گفتم فکرکردی من نمی تونم بزنمت ؟/؟درسته که چند تا فن می دونی ولی منم همچین دست و پا چلفتی نیستم که ساکت بشینم . دوباره باهاش راه افتادم . هرچند که ازش دلخور بودم . -ببینم اگه نمی خوای حال کنیم بگو . -چرا صبورا من دوستت دارم عاشقتم و همه اینا رو تحمل می کنم .. تا رفتیم خونه خودشو انداخت رو تخت و گفت حالا بهت این فرجه رو میدم که هرجوری دوست داری باهام حال کنی ولی نیم ساعت  بیشتر نشه چون دوست دارم امشب یه بر نامه های داغ داغ داغ با هم داشته باشیم اسلیو عزیزم .. چقدر به شنیدن کلمه هایی مثل عزیزم نیاز داشتم . کاش اون اینا رو بیشتر درک می کرد . تنش یه خورده بوی عرق می داد . ولی عاشق همین بوی عرقاش بودم . به هیجان اومده بودم . اون می خواست از دلم در بیاره و به نوعی با نیم ساعت آزاد گذاشتن من ازم عذر خواهی کرده باشه .. این بزرگترین هدیه ای بود که میسترس من می تونست بهم بده . نمی دونستم از کجا شروع کنم . سریع لختش کردم . و اونو با یه شورت و سوتین روبروی خودم قرار دادم . -ببینم اسلیو من چی تو ذهنش می گذره .. چقدر خوشم میومد که این جوری باهام حرف می زد . پس اونم در وجودش یه چیزی به نام عاطفه داره . با این حال من نباید زود پسر خاله می شدم . طوری باید باهاش حال می کردم که اونو عصبانی نکنم و بازم از این جایزه ها بهم بده . رفتم سراغ شورتش . یه چشمم به ساعت بود . و یه چشمم به هیکل ناز صبورا . شورت سفید و توری صبورا موهای کوسشو به خوبی نشون می داد .اون شورتو لیس می زدم و با کوسش می جویدم . از بوی عرق کوسش لذت می بردم . حال می کردم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر