ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاشقتم میسترس 4

بازی جدیدی  دیگه ای رو هم رو من پیاده کرد . یکی از اون خاک گیر های مو دارو گرفت توی دستش و اونو به کیرم می مالید . وقتی که این کارو می کرد هوسمو طوری زیاد می کرد که از هوس زیاد شروع کردم به آه و ناله کردن واون همین جور زل زده بهم نگاه می کرد و می گفت آها بمون بمون توی خماری بمون . بمون و ببین که دوست داشتن چه قیمت سنگینی داره . تو می گفتی که عاشق منی ؟/؟ عشق مرد . عشق وجود نداره . جواب کیر شق خودتو چی میدی . درست میگی . حق با توست .این کیر توست که عاشق کوس منه . دیگه از این کوس شرات تحویلم نده که روح من روان تو رو می خواد . روح کجا بود . روان چی چیه .همه اینا مال قصه هاست . هر لحظه حس می کردم که آب کیرم رسیده تا وسطای آلت . بی انصاف اگه یه خورده با سرعت و شدت  بیشتری ادامه می داد آبم می ریخت و سبک می شدم . اگه دستمم باز بود می تونستم جق بزنم ولی اون این کارو نکرد . داشت زجر کشم می کرد . فقط تا اونجایی به من بها می داد که خودش لذت ببره . عیبی نداره صبورا .. بذار صبورا هر کاری دوست داره با صابر انجام بده . بذار صبورا بفهمه که صبر صابر زیاده و به خاطرش هر کاری می کنه . من دیوونه اش بودم . عاشقش بودم . عاشق یک چهره لطیف با اعمالی خشن و روحی که واقعا نمی دونستم چه مدلیه ولی هر چه بود می دونستم که از جنس من و آدماست . در کشش بعدی منو به نزدیک کوسش رسوند . یعنی دهن منو به کوسش نزدیک کرد  . حالا باید کوسشو می لیسیدم . باید نشون می دادم که چه خوب می تونم کوس یه زنو لیس بزنم و اونو سر حال بیارم . . یه بو و طعمی می داد کوسش . وضعیت سرم نسبت به لاپاش طوری نبود که تسلطی برای کوس لیسی داشته باشم . بیشتر می تونستم زبون بزنم گردنم به شدت درد گرفته بود ولی تحمل می کردم . فقط با چشام خوب می تونستم کوسشو ببینم . اون چوچوله های صورتی لای موهای سیاه .. زبونمو رو کوسش  می کشیدم . نمی دونم چرا بوی صابون و حموم نمی داد . طعم نمکی و خیس اون نشون می داد که از این که دارم کوسشو لیس می زنم خوشش میاد . این بار دستش سهوا شل شد و هردومون ضد حال خوردیم . . کف پاشو بلند می کرد و می ذاشت رو درازای کیرم چقدر خوشم میومد . کیرمو وسط دو تا کف پاش فشار می داد . گاهی خوشم میومد گاهی دردو تحمل می کردم . دلم می خواست منو بذاره پایین . داشتم شکنجه می شدم ولی به خاطر اون تحمل می کردم . دوستش داشتم .. فکر کنم خودش دیگه از این حالت خسته شده بود و دلش می خواست حالتو عوض کنه . طنابارو باز کرد و من رو تخت ولو شدم . اون خودشو کنار کشیده بود . گردنم و تنم درد می کرد . -پاشو هنوز خیلی کار داریم .. یه قلاده انداخت گردن من و یه زنجیر پلاستیکی هم یدک کشش بود . منم چهار دست و پا عین سگ رو زمین راه می رفتم . خانوم کوس و کونش لخت جلو من می رفت و منم پشت سرش . دیوونه پس کی هوست گل می کنه تا ما هم به یه نوایی برسیم من که دیگه از هوس زیاد دیوونه شدم . دیگه دارم روانی میشم . هوس منو از پا در آورده . تاکی صبر و تحمل کنم . لحظه به لحظه دستشو جلو تر می آورد . با فشار سرمو به طرف خودش کشوند و هدایت اونو با قلاده در دست گرفت .- از پایین لیس می زنی تا بالا . یه جوری باید حال بدی که لذت و لرزش توی تمام تنم راه بیفته .. انگار که یه آب توی یه بستر خشک راه افتاده فهمیدی اسلیو من ؟/؟ -آره صبورا جون -این تکیه کلامهای مسخره رو ولش کن . -الان صبورا جون و این حرفا نداریم . بگو بله بانوی من ارباب من میسترس من ..-ارباب من اینجا که من و تو خودمون دو نفریم و کور هم اگه ببینه می فهمه من نوکرم و تو ارباب .. -رو حرف میسترست حرف نیار -چشم صبورا جون ببخشید میسترس عزیزم .. بنده را عفو بفر مایید . گذشت زمان مشکلات را آسان خواهد نمود با نوی من . آخ که پدر عشق و هوس بسوزه . بازم مجبور شدم با خودم درددل کنم صبورا دوستت دارم هم عاشقتم هم هوس تو رو دارم می خوامت چرا نمی خوای باور کنی من تسلیم تو ام . برده توام . تو هرچی باشی من قبولت دارم . دوستت دارم عاشقتم . یه روزی بهت ثابت می کنم . به کون خوشگل و سفید و بر جسته اش که رسیدم دلم می خواست  اونجا رو بیشتر ببوسم و لیسش بزنم ولی اون این اجازه رو بهم نداد . فقط می گفت حرف حرف منه . ظاهرا من حق دفاع کردن یا این که چیزی رو برای خودم بخوام نداشتم . . شاید در این شرایط حتی جایز هم نبود که به میسترس خودم بگم که دوستش دارم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر