ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 36

ولی شیطان و هوس و شیطان هوس چیز دیگه ای بهم می گفت . خودمو غرق حالتی کردم که نمی تونستم ازش در بیام . با این که نونا یه بار آبمو آورده بود ولی یه حس سنگینی عجیبی داشتم . این جادو گر کوچک طوری کرده بود که علاوه بر حس پدری این حسو هم در من به وجود آورده بود که می تونم نقش یه دوست پسر داغو براش بازی کنم . فقط به مالوندن کیرم به کوس کوچولو و نقلی دخترم اکتفا کرده بودم . دیگه نمی شد کار دیگه ای انجام داد . -پدر جونی خوشت میاد ؟/؟ همین جوری بمال .. بمال تا هر وقت که آب سفیدت بیاد و سبک شی .. . حالتمو عوض کردم . کنارش دراز کشیده دستمو گذاشتم لاپاش و اونم کیرمو گرفت تو دستش . از اونجایی که قدم بلند تر بود دیگه نمی تونستم اونو ببوسم ولی در عوض می تونستم با یه دستم با موهای سرش بازی کنم . . خیلی حشری شده بودم . کیرمو باید یه جایی فرو می کردم . ولی نمی تونستم تا این حد بیرحم باشم که اونو بکنم توی سوراخ کون دخترم . اون نمی تونست تاب بیاره . حتی اگه همون بیرون و رو قسمت خروجی کونش فشار می آوردم بازم درد می کشید . کف دستمو رسونده بودم به صورت ناز و دخترونه دخترم . چشاشو بسته بود . خوابش برده بود .ولی این طور نبود . اون از لذت زیاد چشاشو بسته بود .طوری که زبونشو در آورده بود و کف دستمو لیس می زد . در همون حد و اندازه های سن خودش یه حشر و هوس خاصی داشت که می تونستم درکش کنم . اون هم خوشش میومد و هم این که دلش می خواست خودشو تو دل من جا کنه . در هر حال موفق شده بود . همین که تونسته بود رامم کنه این خودش نشون دهنده موفقیتش بود . یه حرکتی به خودش داد و گفت پدر جون اگه می خوای بکنی تو کونم من حرفی ندارم .. -دیگه از این حرفا نزن که من پا میشم میرم پیش نورا می خوابم که اصلا از این حرفا بلد نیست بزنه . -بابا تو داری از اون تعریف می کنی ؟/؟ حیف که من دهن لق نیستم وگرنه بهت می گفتم اون چقدر شیطونه .. -یعنی چه . اون دوست پسر داره ؟/؟ -نه ای کاش داشت . خیلی چیزای بد می بینه . چیزای بد هم می خونه . -مثل این که قبلا هم یه اشاره هایی کرده بودی . اولا تو از کجا می دونی . حتما تو هم می بینی و کنارشی .. دستاشو گذاشت جلو صورتش و مثلا باهام قهر کرد . -عیبی نداره . دختر خوبتو ناراحت کن و هوای دختر بدتو داشته باش . نمی دونی من چقدر بهش گفتم این کارا زشته و اگه بابا بفهمه ناراحت می شه . .. انگشتمو گذاشتم رو سوراخ کون دختر گلم و تازه انگشت کوچیکه ام بود . یه چند میلی رو به جلو  و به طرف داخل حرکتش دادم -آخخخخخ -چیه نونا . همین یه خورده رو هم که تحملشو نداشتی . چطور می خوای کیر به اون کلفتی رو تحمل کنی . عزیز دلم حالا می خوای آبرومون پیش خواهر بزرگت بره ؟/؟ -مگه قراره هر چی بین ما اتفاق میفته رو بهش بگیم ؟/؟ -عزیزم اصلا یه کار دیگه می کنیم . قول میدم وقتی که بزرگتر شدی یه خورده که رشدت زیاد تر شد این کارو باهات بکنم . باشه ؟/؟ -پس حالا چی ؟/؟ حالا نمی خوای ازم لذت ببری ؟/؟ اون وقت میری دنبال خانوم بزرگا ؟/؟ -عزیزم اگه بهت قول بدم که  دنبال زن دیگه ای نمیرم چی میگی ؟/؟ -از این قولا خیلی از پدرا به دختراشون دادن .. -حالا تو دیگه به حرفای بابات توجه نداری ؟/؟ یعنی من به دخترم دروغ میگم ؟/؟ ببین کونتو بیار جلو . می خوام کیرمو بمالم به سوراخ کونت و این جوری باهاش حال کنم . همون لذتو بهم میده . -الکی میگی .-به جون مامان که همیشه واسم زنده هست حقیقتو می گم . یه دور بر گشت و خودشو انداخت بغلم و لب و دهنمو غرق بوسه کرد و دو سه دقیقه ای سخت بهم چسبیده بود . بعد همون جوری که ازش خواسته بودم بهم پشت کرد و منم کونشو از وسط باز کرده و نوک کیرمو گذاشتم رو سوراخ کوچیک کون کوچیکش . نونا کونشو دور کیر من می گردوند . اوخ این دختر شیطون بلای من چقدر حرفه ای کار می کرد . خوشش میومد از این که دو طرف کونشو در چنگ دست و پنجه های خودم داشته باشم . سرشو به طرف من بر گردونده بود و لباشو گرد و غنچه کرده بود که اونو ببوسم برای بوسیدنش باید خودمو خم می کردم . ولی همون بوسه ها کار خودشو کرده بود . چون طوری هوسم زیاد شد و بی حال و بی حس شده بودم که آب کیر من یکسره به طرف چاک کون نونا سرازیر شد . -جووووووون نونا نونا .. عزیزم فدات . چقدر خوب به بابات حال دادی .. با حرفام اونم بیشتر تهییج شده و به حرکات کون خودش ادامه می داد و با این کاراش آبمو بیشتر به طرف خودش می کشوند و من بیشتر و بهتر تونستم ارضا شم .. ملافه همه لک شده بود و باید یه جوری این لکه ها رو از دید نورا مخفی نگه می داشتم وگرنه پدر منو در می آورد . -پدر جون خوشت اومد ؟/؟ همیشه و هر وقت که بخوای من در خدمتم . دوستت دارم بابایی . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر