ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 28

سه تا کیر داخل کوس و کون من در حرکت بودند و من تا می تونستم تشویق می کردم  که همه بیان رو من . افشین و اشکان هم دو تا کیر رو گذاشته بودند تو دهنم و دیگه فقط همینش مونده بود که داخل دماغ و گوشام کیر فرو کنند ولی خیلی حال می کردم . نمی دونستم که طعم کدوم کیر رو در کوسم تصور و احساس کنم . .هرکدومش یه حال مخصوصی بهم می داد . همه رو دور و بر خودم جمع کرده بودم . زنا هم اومده بودند یه جورایی کمک حالم شن . -وااااییییی بچه ها ممنونم ممنونم . کوس همگی شما رو می بوسم . همه رو لیس می زنم . آخ که حال دسته جمعی چه حالی می داد . داشتم منفجر می شدم . چند نفری افتاده بودند رو من . دو تا کیر رفته بود تو دهنم نمی تونستم جیغ بکشم و از اون طرف زنا کمرمو نگه داشته بودند و تکون بخور نبودم . تنم زیر کوسم دور سینه هام و شکمم همه داغ شده بود . فقط از اونجایی که در یک حالت سگی زانو زده بودم زانو هامو محکم به زمین فشار می دادم کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . حتی متوجه صاحب صداهایی که در حال حرف زدن بودند نمی شدم . دیگه گیج شده بودم . یکی از زنا می گفت ببینید بچه ها من می فهمم اون حالا چی داره می کشه . اون از درون داره می پاشه .. اون داره می پاشه. پسرا زود باشین آبشو بیارین .. -چی می گی اون یه بار آبش اومده سخته دوباره خالی کنه . در این سن مشکله . من بهم بر خورده بود . . یعنی چه از نظر اونا من این قدر پیر شده بودم . ؟/؟ نه باید به اونا نشون می دادم که اصلا از این چیزا نیست و من به اندازه کافی جوون هستم . نه من پیر نیستم . پیر نیستم . .فکرمو متمر کز کردم .. به کیر های توی تنم . باید رو یه قسمت فکر می کردم . سعی کردم به لذتی که توی کوسم در حال قلقلک دادنم بود فکر کنم . فقط به همونجا تا افکارم به هم نریزه .. معلوم نبود چرا زیار و پرهام اون جوری که من دوست داشتم نمی تونستن بهم حال بدن . در همین حال یکی از زنا بالاخره به حرف در اومد و گفت بچه ها این کیرتون اون داخل کوس اصلا تکون نمی خوره . یه حرکتی به خودتون بدین دیگه ناسلامتی شما مردین . این زن نیاز داره . همین کوسشه که نقطه حساسه . ببینید ما خانوما از حق خودمون گذشتیم که شما خوش تیپ ها خودتونو وقف اشی جون ما بکنین . همین حرف یکی از زنا که به نظرم ماه منیر بود سبب شد که حس کنم دو تا کیری که داخل کوسم بوده بیشتر به جنب و جوش افتاده و با سرعت بیشتری داره بهم حال میده . . دیگه هیچی حالیم نبود . کیر ماهان داشت کونمو جر می داد ولی حواسمو بردم طرف کوس ..هرچند کونم خیلی روون بود و انگار گریس خورده بود ولی یه خورده می سوخت . .. چشامو بسته بودم . حس گرفته بودم و رفتم در یه حالت پروازی . یکی از زنا هم روی کوسمو می مالید .معلوم نبود این یه تیکه روزنه رو از کجا پیدا کرده بود ولی خیلی هم با حال و موثر با قسمت بالای کوسم ور می رفت که اثرش از اون دو تا کیری که تو کوسم بوده بیشتر بود . از بس حواسم به کوسم بود دقت زیادی به اون دو تا کیر کلفتی که تو دهنم بود نمی کردم . ولی افشین و اشکان داشتند شاکی می شدند که چرا کیرشونو ساک نمی زنم . یه خورده هم دو تا کیرشونو میک زدم . دونه به دونه . پاهام خسته شده زانوهام درد گرفته بود . خیلی سخت بود که راحت بتونم کیر اون دو تا رو  میک بزنم ولی یه لحظه حس کردم که اشکان آبشو ریخت تو دهنم و پشت بندش هم افشین آبشو خالی کرد توی دهنم . و دستمو گذاشتم رو بیضه هاشون و خواستم که یه خورده خودشونو عقب تر بکشن تا این آبی رو که تو دهنم خالی کردند راحت تر بخورم . .. آخیش حالا پس از نوش کردن آب کیر این دو تا راحت تر می تونستم هوسمو نشون بدم و جیغ بزنم .. -وایییییی بچه ها ممنونم . دست شما درد نکنه . همه تون واسه من بسیج شدین . منم واسه شما بسیج میشم . پرهام و زیار ول کن کوسم نبودند . ماهان هم ظاهرا دیگه نتونست تحمل منه و حس کردم که کونم  احساس داغی عجیبی می کنه ماهان کارشو کرده بود اونم کیرشو کشید بیرون و سه تا مرد رفتن سراغ سه تا زن . چون یکی از زنا تشخیص داد که من  در شرایطی هستم که با اون دو تا مرد دیگه ارضا میشم . پرهام به محض این که دید ماهان کیرشو از توی کونم بیرون کشیده کیرشو گذاشت جای کیر اون توی کونم .. چقدر هم نرم و راحت کیرشو توی کونم حرکت می داد چون ماهان هم به اندازه کافی اون داخلو  گریس کاری کرده بود . -وااااییییی بچه ها محکم تر . زیار محکم تر  .. کوسم تازه داشت نفس می کشید . جا برای کوس کردن زیار باز شده بود . -جوووووون بچه ها نزدیکه .. نزدیکه .. بیاد .. آبم می خواد بریزه .. مراقب باشین توی سیلاب کوس من غرق نشین .. -فعلا که کیر ما اون داخل غرق غرقه . -کیف نمی کنین توی آب گرم و نرم شنا می کنین ؟/؟ محکم تر .. محکم تر .. زودباشین .. داره طوفان میاد سیل میا د آخخخخخ .. دیگه پاهام حس نداشت . گرمای آب کوسمو که داشت حرکت می کرد و می ریخت حس می کردم حتی نای ناله کردنو هم نداشتم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر