ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاشقتم میسترس 5

وادارم کرد تا می تونم کوسشو بلیسم . این کارو با کمال میل انجام می دادم . هم به من لذت می داد و هم این که یکی از معدود قسمتهایی از بدنش بود که بوی سیگار نمی داد . هرچند اونقدر دوستش داشتم که حتی این بو رو هم بتونم تحمل کنم ولی سرم خود به خود درد می گرفت . کاسه سرم می خواست بترکه ولی از این که خودمو به حریم محبوبه ام رسونده تونسته بودم خودمو درش خلاصه شده ببینم خوشحال بودم . لیسیدن کوسشو طوری با هوس و با انرژی انجام می دادم که پاهاش سست شده بود . دراز کش رو زمین ولو شد . موهای سرمو به طرف خودش می کشید و سرمو به کوسش فشار می داد -ولم نکن بخورش نگو که دردت میاد .. -من کی همچین حرفی زدم بانوی من .. امر امر شماست . دیدم میسترس صبورا لباشو گاز می گیره .. و دستاشو رسوند به جفت گوشای من .. درد داشت منو از پا در می آورد ولی بیشتر از این که به فکر خودم باشم به اون فکر می کردم که ارضاش کنم . اون خیلی سختی کشیده بود . مردا شاید خیلی راحت سیگاری شن ولی یک زن تا به نهایت درد و رنج نرسه معمولا به این چیزا رو نمیاره . یه لحظه حواسم  رفت جای دیگه کوسشو گاز گرفتم همچین سیلی محکمی به گوشم زد که برق از کله ام پرید .. -ببخشید میسترس صبورا عمدی نبود .. -اگه عرضه شو نداری بگو یه اسلیو دیگه واسه خودم دست و پا کنم . این قدر هم واسه من مثل فیلمای ترجمه شده یونانی و رومی حرف نزن . ننه من غریبم بازی هم در نیار . چون طوری با التماس بهش نگاه می کردم که فوری روشو بر گردوند . شاید نمی خواست از جایگاه میسترسی خودش پایین بیاد . این بار حواسمو جفت کردم . شاید درد ناشی از بوی سیگار منو به این حال رسونده بود . طوری کوسشو میک زدم که رضایتو به خوبی تو چشاش می خوندم . لباشو گاز می گرفت و من  از لذت اون لذت می بردم . لحظاتی بعد دیگه ساکت شد و من فهمیدم که طرف ارگاسم شده .. احساس کردم که خالا باید از من بخواد که کیرمو بکنم توی کوسش و آبمو اون داخل بپاشونم . دیگه یه حسی داشتم که باید حتما آبمو می ریختم توی کوس میسترس خودم تا سبک شم . نمی دونستم چرا این فرمانو بهم نمیده .. با یه زار خاصی به کوس پشمالوی میسترس نگاه می کردم . این دیگه از هر شکنجه ای بد تر بود اگه نتونم توی کوسش آب بریزم . حالا نمی دونستم قرص می خوره یا نه . در هر حال این جور آدمایی که به میسترس بازی علاقه دارن باید حتما از قرص هم استفاده کنن . -صابر برو  از آشپز خونه یه لیوان دسته در بیار ببینم . .. اون منو به اسم صدا کرده بود . یه خورده مهربون تر نشون می داد .مثل سر افکنده ها و برده های دوهزار سال پیش راه افتادم طرف آشپز خونه و یه لیوان با خودم برداشته و به میسترس اسلیو رسوندم . از جاش بلند شد . کیر کلفت منو تو دستش گرفت لیوانو هم گذاشت جلوش . با یه دستش لیوانو داشت و با دست دیگه اش با یه حالت جلق زدن که دردم می گرفت کیرمو رو به جلو حرکت می داد . آبتو خالی کن توی این لیوان .. صورتم عین صورت میت شده بود .  نکنه میسترس من بخواد آب کیرمو به خورد من بده . اگه بخواد این کارو انجام بده من که نمی تونم باهاش مخالفت کنم . سردرد ناشی از بوی سیگار و از طرفی هم تصور این که بخوام منی خودمو سر بکشم یه حالت تهوعی رو در من به وجود آورده بود که تا حالا سابقه نداشت . . صبورا که دستشو شل تر کرد یه خورده درمورد کیرم کوتاه اومد و آبشو یواش یواش روونه لیوان کرد -آخخخخخخخ .. داره میاد داره می ریزه -مرضو می ریزه کوفتو می ریزه .. اسلیو که این جوری مثل شیر حال نمی کنه .. اون همیشه زیر سایه میسترس و ارباب خودش حال می کنه .. چقدر آب داشتم . ولی می دونستم که اگه کیرم توی کوس صبورا میسترس من می رفت خیلی بیشتر از اینها هم خیس می کردم . چقدر دلم می خواست نوازشش کنم و بگم که دوستش دارم . یواش یواش خودمو قانع کرده بودم که به درک بالاتر از سیاهی که رنگ دیگه ای نیست . اگرم گفت که آب کیرمو سر بکشم می کشم . دوباره طاقباز رو زمین دراز کشید و لیوان در دست من بود . غلط نکنم اون باید آب کیر منو خودش بخواد که سر بکشه . ولی ظاهرا این تئوری منم غلط از آب در اومده بود . ازم خواست که این آبو بمالم به صورت و سینه هاش و زیر گلوش .. چون میزانش زیاد بود به همه جا می رسید . -برای پوست خیلی مفیده .. کاش می گفت که به کونش بمالم و بعدش کیرمو فرو کنم توش ...ولی دیگه باید حسابی اونو کرم مالی می کردم . چقدر از دستمالی کردن سینه هاش خوشم میومد . بیشتر از دستمالی کردن صورتش بهم حال می داد . -این قدر بمال تا همه خوب حل شه .. ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر