ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

باز هم سلام

با سلامی گرم به همه شما دوستان و نازنینان و عزیزان گلم .. خانواده ای به ظاهر مجازی اما با حقیقت عشق دوستی و محبت . چند روزی را در خدمت شما نخواهم بود از این رو داستانهای چند روز را با هم منتشر کرده ام . هر چند این روزها شاید به خاطر فصل امتحانات و مشغله های دیگر از تعداد نظرات دوستان کاسته شده اما جهت احترام و ادب نسبت به شما عزیزان بر خود لازم دانستم که این مسئله را عنوان کرده اگر مدیریت محترم امیر عزیز فرصت آنرا بیابد در این مدت نظرات را منتشر خواهد نموده در غیر این صورت پس از باز گشت در اواخر هفته آینده راسا اقدام خواهم نمود . هر چند شاید مدت زمان دوری از شما کوتاه باشد اما برای من که به شما عادت کرده ام بسیار طولانی به نظر می رسد . شرایط به گونه ای بوده که این غیبت چند روزه را اجتناب ناپذیر نموده است وگرنه به خاطر درکنار شما بودن بار ها و بار ها از سفر های تفریحی ورفتن به بسیاری از میهمانی ها ومجالس خود داری کرده ام . امید وارم به بزرگواری خود بنده را ببخشایید . فرارسیدن سال نو مسیحی را به همه مسیحیان نازنین تبریک و تهنیت عرض نموده امیدوارم که سال 2013 سال نزدیکی  هر چه بیشتر دلها به یکدیگر باشد . آرزوی همیشه وهر سال ما .. آرزوی سالهای گذشته و سالهای آینده .. بیایید از خود آغاز کنیم  که با شادی دیگران شاد باشیم دلهای نا آرام را آرام سازیم .. تا آنجا که می توانیم گذشت داشته باشیم هر چند که به ما ستمی شده باشد . درضمن فرصت نشد که به مناسبت ژانویه مطالب مفصل تری بنویسم ولی داستان میلاد عشق را به مناسبت ژانویه سال 2012 بلافاصله پس از پیام تبریک سال نو منتشر کرده بودم و توصیه می کنم طرفداران داستانهای عشقی و احساسی این داستان را که با شب سال نو مسیحی هم مناسبت داره  مطالعه کنند . میشه مطلب شماره 2 سال 2012 این سایت .   احتمالا این پیام را در نیمه شب شنبه   منتشر خواهم کرد وقبل از وداع موقت چند روزه چند ساعتی را در خدمت شما خواهم بود . پس اگر نظراتی  داشته و مسائلی را قابل طرح شدن می دانید سریعا اعلام بفر مایید  تا پاسخگوی نظرات شما یاران باوفاو همراهان همیشگی ام باشم . سربلندی و تندرستی شما را از ایزد منان مسئلت دارم .... ایرانی 

16 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش عزیزم در ذیل داستان بگو فقط مال منی کلی پیام و پاسخ به نظرات دوستان وجود داره من دیگه اینجا کپی نکردم .. روز و روز گارت خوش ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گل فعلا تا چند روز خدا نگه دار .. درذیل داستان بگو فقط مال منی پیامهای پاسخ به نظرات استاد شاکات ..ابلیس غریب و میگرن تومور عزیز وجود داره که هنوز منتشر نشده همچنین یه نکته ای در مورد اصلاح یکی دو کلمه در خصوص داستان بگو فقط مال منی .. ضمنا اگرم دوست داشتی می تونی داستان میلاد عشق رو هم در ار تباط با شب ژانویه منتشر کنی ..سپاسگزارم از زحماتت ..شاد و پیروز باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

با سلام خدمت استاد بزرگوار، ایرانیِ عزیز

باور کنید، من کلی به شما فکر می کنم. با این حجم نوشتن و زحمت هایی که برای ما می کشید به هیچ کارِ زندکی نمی رسید.

در هر صورت امیدوارم خوشِ خوش باشی و حسابی با انرژی و بشاش، مثل همیشه پیش ما برگردی.

به امید پیروزی

زبل خان گفت...

سلام آقا امیر در نبود دوستمون ایرانی، شما به وبلاگ سر می زنی و کار ها رو انجام میدی. چرا کم کار شدی ؟ به هر دلیل دیگه داستان نمی ویسی کاری نداریم. حداقل یه متنی بزار داداش بدونیم حالتون خوبه ...
موفق باشی

Unknown گفت...

درود به همه دوستان و زبل خان گلم بنده بعلت كپي برداري هاي دزدان از آپديت داستان خودداري كردم ترجيح دادم نوشته هامو آرشيو كنم و منتشر نكنم اما استاد ايرانيست كه كماكان با توجه به كم لطفي هاي بعضي دوستان همچنان بكارش ادامه داده و اين وبسايت رو سرپا نگهداشته من شخصا كمال تشكر رو دارم و دست پرتلاشش رو ميبوسم اگر ايشان نبود بنده مدتها پيش سايت رو تعطيل ميكردم انسان زماني براي كسي ارزش قائل ميشه كه براش ارزش قائل باشند تا درودي ديگر بدرود

ایرانی گفت...

دوست خوب و گل و آشنای من . ممنونم از دعای خیری که برای من کردی .. امید وارم همه شما شاد باشید . این دوسه روز غیبت من در واقع کم کننده انرژی بود و مسائل خاصی که روی تمرکز من اثر منفی میذاره . ولی به عشق شما بازم یر گشتم و احتمال داره برای هفته دیگه هم 2 روز غیبت داشته باشم شاید اگه کس دیگه ای جای من بود هر هفت روز رو غیبت می کرد ولی من با محبت و دوستی شما انرژی می گیرم تا با نیرویی بیشتر با مشکلات مبارزه کنم . ممنونم از همراهی و دلگرمی دادنهایتان . شاد باشی دوست خوبم .. نیم ساعت نمیشه بر گشتم و گفتم زود یه سری بزنم ببینم چه خبره ...ایرانی

ایرانی گفت...

زبل خان عزیز ممنونم از توجهی که به این مجموعه داری ..امیر دوست داشتنی و مهربان بیش از خود شما دوست داره فعالیت کنه حالا یه سری مشغله های خاص و یه سری هم کم لطفی بعضی دوستان این استاد زحمتکش منو دلسرد کرده امیدوارم به مرور زمان با پشتگرمی دادنهای دوستان خوبی چون شما و بر طرف شدن یه سری مشکلات بازهم فعالیت داشته باشد . هر چند هر چه هستم و دارم آینه ای از اوست . او استاد من است . به من اعتماد کرده .. زمانی که سایتهای دیگر مو را از ماست بیرون کشیده و تو جهی به نوشته هایم نداشتند و حتی نوشته هایم را دیگران بدون اشاره به ماخذ و نام نویسنده می کردند و به ارسالی های خود من اهمیتی نمی دادند او آزادم گذاشت تا به امروز و ..امید دارم این دوستی و برادری و رفاقت همچنان پا بر جا بماند .. من و اون نداریم .. در هر حال امیر عزیز همچنان با مدیریت خود این وبلاگ را اداره کرده و من از زبل خان گل خودم سپاسگزارم که به من و امیر و این مجموعه اهمیت می دهد . پاینده باشید ...ایرانی

m گفت...

با درود به ایرانی نازنینم و همچنین امیر گلم :
پیامی از طرف استاد شاکت عزیز برای ایرانی :


آره داداش عزیز سلام حقیر رو ابلاغ کنید و خدمت با سعادتشون بفرمایید:

aredadash:
استاد shakaatارجمند و اندیشمند! چون همیشه مرا بیش از آن چه هسته ام خوانده اید این بزرگواری شما را می رساند

به هیچ عنوان اینو قبول ندارم و معتقدم که نمیشه همه زوایای شخصیت
بزرگ شما رو به زبون آورد و تبدیل به کلمه کرد

aredadash:
سپاسگزارم استاد! به خاطر همه دلگرمی بخشیدنهایتان , به خاطر قدرت کلامتان و به خاطر انگیزه دادنهایتان

کارتون خیلی درست تر از این حرفاست که بخواد یکی مثه من در مورد کار شما و قلم شما نظر بده

aredadash:
پاینده و پایدار , آزاده و سربلند باشید ....ایرانی

همچنین شما دوست عزیزم

ایرانی گفت...

ایرانی گفت...
آره داداش خوبم پاسخ مجددی برای استاد شاکت shakaat نازنین ..استاد شاکت عزیز چون خود دارای شخصیت والایی هستید با تواضع و دیدی وسیع به سایرین می نگرید . رفتار وکردار بزرگ منشانه تان نشان دهنده پندار نیک و مثبت گرای شما می باشد . باشد که از عمل شما پند گیرم و با دقت و تلاش بیشتری به فعالیت خود در زمینه نویسندگی ادامه دهم وحتی رفتار شما را ملاک اخلاق و رفتار خود در زندگی قرار دهم . جز آن که بگویم سپاسگزارم چه می توانم بگویم . سپاس ! سپاس و باز هم سپاس !موفق و سربلند باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گرامی ارسلام عزیز هم در داستان خانوم مهندس روشنک پیام گذاشته با تشکر از آره داداش گلم پاسخ من ..ارسلام جان منم خیلی خیلی خیلی از تو به خاطر پیام گرم و همراهی همیشگی ات سپاسگزارم . وجود دوستان باوفایی مثل تو انگیزه ام رو برای نوشتن زیاد تر می کنه . شاد و کامروا باشی ...ایرانی

Mohsen D گفت...

سلامی به گرمی آفتاب بهاری
سلام خدمت امیر و ایرانی عزیز
مدت هاست در فکر این بودم که از شما و مجموغه شما کمی برای پیشرفت انتقاد کنم !
سخن کوتاه کنم , بریم سر اصل مطلب
چند سالیه که این وبلاگ پای برجاست
اما رفته رفته داستان ها علائمی از بی حوصله گی پیدا کرده , برای مثال یک داستان بسیار هیجان انگیز شروع میشه , در ادامه داستان اشتباهات یا به قولی سوتی هایی توش داده میشه برای مثل اسامی یا جایی که هستن یا ... , داستان بسیار تخلی میشه و در آخر به صورت خیلی بد تموم میشه , در تمام داستان ها میشه متوجه شد که نویسنده 1 نفره , در اکثر داستان ها شخص داستان یکجور تیکه کلام رو به کار میبره , یک طرز فکر رو داره و به جای اینکه به داستان بپردازه در حال تعریف از خودش هست و فرو کردن اعقایدش در ذهن خواننده , کل موضوع داستان ها شده اینکه یک مرد حشری با الت 1 متر هست که همه علاقه دارن بهش و با همه فامیل و ... رابطه برقرار میکنه , یا یک زن هست که همه رو به دست میاره , همه داستان ا شبیه به هم شده ریتم داستان , شخص اول داستان , اتفاق هایی که براش میافته و بدتر از همه اینکه داستان شاخ برگ پیدا نمیکنه و سریع اول شخص به اون چیزی که میخواد میرسه ! داستان از حالت و موضوع اصلی یعتی شهوت انگیز بودنش خارج میشه , اینجور داستان ها خوبیش به این هست که به خواننده حس واقعی بودن بده ولی وقتی بسیار تخلی میشه خواننده یا به طور شخص بنده ترجیح میدم ادامه داستان رو نخونم ,
در هر صورت این نظر شخصی بنده بوده و امیدوارم به عنوان یک انتقاد سازنده ازش استقبال کنید نه یک موضوع برای جبهه گیری ,
سربلند باشید

ناشناس گفت...

سلامی به گرمی آفتاب بهاری
سلام خدمت امیر و ایرانی عزیز
مدت هاست در فکر این بودم که از شما و مجموغه شما کمی برای پیشرفت انتقاد کنم !
سخن کوتاه کنم , بریم سر اصل مطلب
چند سالیه که این وبلاگ پای برجاست
اما رفته رفته داستان ها علائمی از بی حوصله گی پیدا کرده , برای مثال یک داستان بسیار هیجان انگیز شروع میشه , در ادامه داستان اشتباهات یا به قولی سوتی هایی توش داده میشه برای مثل اسامی یا جایی که هستن یا ... , داستان بسیار تخلی میشه و در آخر به صورت خیلی بد تموم میشه , در تمام داستان ها میشه متوجه شد که نویسنده 1 نفره , در اکثر داستان ها شخص داستان یکجور تیکه کلام رو به کار میبره , یک طرز فکر رو داره و به جای اینکه به داستان بپردازه در حال تعریف از خودش هست و فرو کردن اعقایدش در ذهن خواننده , کل موضوع داستان ها شده اینکه یک مرد حشری با الت 1 متر هست که همه علاقه دارن بهش و با همه فامیل و ... رابطه برقرار میکنه , یا یک زن هست که همه رو به دست میاره , همه داستان ا شبیه به هم شده ریتم داستان , شخص اول داستان , اتفاق هایی که براش میافته و بدتر از همه اینکه داستان شاخ برگ پیدا نمیکنه و سریع اول شخص به اون چیزی که میخواد میرسه ! داستان از حالت و موضوع اصلی یعتی شهوت انگیز بودنش خارج میشه , اینجور داستان ها خوبیش به این هست که به خواننده حس واقعی بودن بده ولی وقتی بسیار تخلی میشه خواننده یا به طور شخص بنده ترجیح میدم ادامه داستان رو نخونم ,
در هر صورت این نظر شخصی بنده بوده و امیدوارم به عنوان یک انتقاد سازنده ازش استقبال کنید نه یک موضوع برای جبهه گیری ,
سربلند باشید

ناشناس گفت...

سلامی به گرمی آفتاب بهاری
سلام خدمت امیر و ایرانی عزیز
مدت هاست در فکر این بودم که از شما و مجموغه شما کمی برای پیشرفت انتقاد کنم !
سخن کوتاه کنم , بریم سر اصل مطلب
چند سالیه که این وبلاگ پای برجاست
اما رفته رفته داستان ها علائمی از بی حوصله گی پیدا کرده , برای مثال یک داستان بسیار هیجان انگیز شروع میشه , در ادامه داستان اشتباهات یا به قولی سوتی هایی توش داده میشه برای مثل اسامی یا جایی که هستن یا ... , داستان بسیار تخلی میشه و در آخر به صورت خیلی بد تموم میشه , در تمام داستان ها میشه متوجه شد که نویسنده 1 نفره , در اکثر داستان ها شخص داستان یکجور تیکه کلام رو به کار میبره , یک طرز فکر رو داره و به جای اینکه به داستان بپردازه در حال تعریف از خودش هست و فرو کردن اعقایدش در ذهن خواننده , کل موضوع داستان ها شده اینکه یک مرد حشری با الت 1 متر هست که همه علاقه دارن بهش و با همه فامیل و ... رابطه برقرار میکنه , یا یک زن هست که همه رو به دست میاره , همه داستان ا شبیه به هم شده ریتم داستان , شخص اول داستان , اتفاق هایی که براش میافته و بدتر از همه اینکه داستان شاخ برگ پیدا نمیکنه و سریع اول شخص به اون چیزی که میخواد میرسه ! داستان از حالت و موضوع اصلی یعتی شهوت انگیز بودنش خارج میشه , اینجور داستان ها خوبیش به این هست که به خواننده حس واقعی بودن بده ولی وقتی بسیار تخلی میشه خواننده یا به طور شخص بنده ترجیح میدم ادامه داستان رو نخونم ,
در هر صورت این نظر شخصی بنده بوده و امیدوارم به عنوان یک انتقاد سازنده ازش استقبال کنید نه یک موضوع برای جبهه گیری ,
سربلند باشید

ایرانی گفت...

با درود به دوست آشنای گل و نازنین و دوست داشتنی با بیان مطالب ارزنده ای که البته با چند تایی از آن موافقم . خب در این باره من قبلا بار ها و بار ها توضیح دادم و شاید همان تکرار ها را بار دیگر توضیح بدهم . این وبلاگ را فقط یک نفره که اداره می کنه و اونم بنده حقیر ایرانی که در خد مت شما هستم .. بدون این که نفع مالی برامون داشته باشه .. از صبح تا ساعت چهار بعد از ظهر رو کار اداری و ناهار و خواب وقتمو پر می کنه و بعدش اگه از تماشای تلویزیون بزنم و کمی هم با زنم بحث کنم می تونم یه چند ساعتی رو به نوشتن این داستانها بپردازم 2-در این که موارد مشابهی را بیان کردید که شبیه همند این مطلبی کاملا درست است که خود من دهها بار به آن اشاره کرده ام . من تا به حال 11000 بار البته حدودشو میگم ..صحنه های سکسو تشریح کردم .. حالا به تکرار یا غیر تکرار به نظر شما یک آدم در یک شرایط عادی این توانایی رو داره .یک سکس مگه چی داره صد دفعه شو هم نمیشه شرح داد . . راحت تر بگم هیچ دیوونه ای حاضر نیست این جوری نویسندگی کنه چیکار کنم شرایط اینه ..و همین حالا شم با همسرم که اصلا نمی دونه من دارم چیکار می کنم در گیرم . و ممکنه تا چند وقت دیگه حتی یک داستان هم ننویسم .. 3- نظرات و سلیقه ها مختلفه و من اگه دست خودم باشه نیمی از این داستانها رو نمی نوشتم .. الان یک داستانی هست به نام لبخند سیاه به نویسندگی خودم . در سایت لوتی با احتساب هشتاد قسمت انتشار حدود 480 پیام ونظر داره تازه حدود 80 تا از این کامنت ها هم حذف و پاک شده که آمار به این جا رسیده .وگرنه می شده 560 تا . در این جا به غیر از دو سه مورد کی نظرشو داده ؟ و یا داستانهای دیگه .. یه سری داستانهای سکس خانوادگی رو دوست دارن .. در این سایتها نویسنده فقط نمیاد قلم خودشو نشون بده و شهرتی به هم بزنه . وگرنه من خیلی خیلی به راحتی آب خوردن می دونم ایراد کار کجاست من خودم از آنال سکس و سکس میستر اسلیوی نویسی خوشم نمیاد ولی گاهی مجبورم کوتاه بیام .. اما اینا فرصت می خواد . یک فرصت حرفه ای که بشه به همه اینا رسیدگی کرد . الان فکر نکنم هر 6 ماه در میون امیر عزیز یه سری به این جا بزنه و با این حال به طور متوسط روزی ده هزار بازدید کننده داشتن اونم با یک نویسنده و فقط یک نفر این خیلی عالیه .. الان من در اسپم خودم چند هزار پیام خارجی از صد ها شرکت و وبلاگ و ارگانهای تبلیغاتی دارم که وقت نمی کنم اونا رو حذف یا واسه این که دلشون نشکنه و خیطشون نکرده باشم ذیل نظرات منتشر کنم .. فقط با کلیک کردن ..اونا فکر می کنم مثلا ما داریم چیکار می کنیم . اونا نمی دونن که ما تبلیغاتی نیستیم . می بینن این جور باز دید کننده داریم همین جوری پیام میدن ...ادامه دارد

ایرانی گفت...

ادامه از بالا ... بعضی از داستانها مثل فقط یک مرد .. تنها مردی بود در دنیا که می تونست سکس کنه اما این داستان یک پیام دیگه هم داشت و اون بر تری و قدرت ایرانیانو می خواست به رخ دنیا بکشونه .. نوعی دهن کجی بود به تو هینی که خیلی از دولتها به ایران هخامنشی کرده بودند .. اما اینجا خواننده ها میان داستانهای دیگه ای بخونن . خلاصه اگه شما فقط دو تا از داستانها رو هم قبول داشته باشین به نظر من معجزه شده چون نویسنده ای اومده و بیست مدل داستان در بیست جهت مختلف نوشته .. برای آدمای مختلف .. با این حساب شرایط به همین صورت ادامه داره . به اصطلاح کاچی به از هیچی و یا با این عنوان که در بیابان لنگه کفشی نعمتیست . چون من که یک نفرم .. و اگه هم بخواهیم تعطیل کنیم هزاران نفر دیگه در اینجا و در سایت لوتی ناراحت میشن .و نکته دیگه این که من یکی از مخالفین سر سخت نوشتن داستانهای سکسی هستم و اینا رو اونم در این حد مفید نمی دونم . و عاشق نوشتن داستانهای عشقی و مطالب ادبی هستم .. مطمئن باشید که در سکسی نویسی هرکی به ده بیست داستان بپردازه دیگه کم میاره چون چیزی برای ارائه دادن نداره .. در سکسی نویسی چیزی به نام طبیعی نویسی نوعی از تخیله . هر کس واقعیت رو اون جوری می بینه که خودش حس کرده .. خلاصه درموارد زیادی حق با شماست . قدرت درک و توجه شما بسیار عالیه .. ولی خب شرایط ما در این جا اینه دیگه .. مثلا اگه این حرفه و شغل من بود کارو زندگی دیگه ای نمی داشتم می شد دو سوم روز رو به این فعالیت ها اختصاص داد . در هر حال به خاطر سلیقه های مختلف باید کمی تخفیف اومد و صد نقطه ضعف را یه جوری در لا به لای صد هزار نقطه مثبت حلش کرد . ما در اینجا الان سکس فامیلی داریم .. سکس شی میلی داریم .. حتی یک نو آوری داشتم در پسران طلایی که از بد کاره پسر استفاده کردم . در جامعه ما نیست ولی من درستش کردم . لز داریم .. سکس در اتوبوس داریم . و شاید همین الان بیست تا سوژه ابتکاری و متنوع در ذهنم دارم که نمیشه .. فرصت نمیشه .حالا این که چرا مطالب تکراریه خب نویسنده ای که در عرض سه سال و نیم حدود چهار هزار و پونصد پست مشتمل بر یک هزار عنوان اثر می نویسه معلومه تکراری میشه ولی درصد خطا به نسبت کل آثار رو قبول کن خیلی خیلی کمه .. .. امکان اونم به هیچ وجه وجود نداره که مثلا چند نفر دیگه رو هم بیاریم کمک باید بشینیم تازه ویراستاری اونا رو هم انجام بدیم . و شرایط امنیتی هم نمیذاره که به غیر از من و امیر که اون سالی یکی دوبار به سایت سر می زنه به کس دیگه ای هم مجوز ورود به منابع و قسمتهای اصلی وبلاگو بدیم . چون فرصت رسیدگی به نکات ایمنی روواقعا نداریم . با این حال چشم .. اطاعت میشه و من سعی خودمو می کنم که بتونم راهکار هایی رو در نظر بگیرم که داستانها با کیفیت بهتری ارائه شه ولی اون جوری باید همیشه دو یا سه سوژه داشته باشم .. من برای نوشتن هر قسمت به قسمتهای قبل هم باید رجوع کنم و اونا رو هم بخونم .. و با سرعت بسیاربسیار فوق العاده زیادی که دارم بازم نمی رسم .. حتی گاهی قبل از این که فکر کنم اول می نویسم .. این شاید شوخی به نظربیاد ولی در مواردی استثنایی میشه .. مثل حالاتی که آدم یه چیزی رو می شنوه ولی ثانیه هایی بعد اونا به فکر ئ مخیله آدم می رسه .. با درود به دوست گرانقدرم و تشکر از محبتی که کردی و سرفرازمون نمودی .. موفق باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

thanks due to the fact that this significant revealing website, living up the great position check out this [url=http://onlinecasinos-x.com]online casinos[/url] offers , buy [url=http://adultsrus.us]sex toys[/url]

 

ابزار وبمستر