ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گناه عشق 16

-آره می دیدمت چه جوری اونو بغل کرده بودی و مراد دلتو از اون می خواستی . -نلی من چیکار می کردم ؟/؟ به نظرت باید کاری می کردم که اون مشکوک می شد ؟/؟ اصولا یه مرد باید تا اونجایی که می تونه اعتماد یک زن رو جلب کنه تا بتونه کارای خودشو به نرمی و آرامش و بدون درد سر پیش ببره . -حتما بعدا راجع به من هم همین نقشه ها رو پیاده می کنی و همین افکار رو راجع به من داری و کسی که  همچین تزی داشته باشه همش در پی پیاده کردن افکار خودشه -نلی این قدر دیوونه بازی در نیار . اگه من از یک زن و مرد صحبت کردم در رابطه با زن و شوهر بود . -ببین تو خودت رو بذار جای من تو که سالها انتظار نکشیدی ؟/؟ سالها چشم امیدت به در دوخته نبود که کی باز میشه و محبوبت میاد تا بتونی خودت رو در کنارش حس کنی تا که شاید بتونی احساس و عاطفه اش رو به سویی بکشونی که از عشق بگه از دوست داشتن بگه  از لرزشهای وجودش برات بگه از این بگه که دستهای نوازشش فقط برای بدن اونه .. از بوسه هایی بگه که طعم شیرین عشقو داره . -نلی ما مجبوریم .  این جوری که تو میگی  انگاری باید بیای و با ما زندگی کنی تا این جوری آروم و قرار بگیری . خلاصه  مدتی به همین منوال سپری شد و نوشین هم که دیگه واحد های تابستونی روگذرونده بود و مدتی بود که خودشو با درسای ترم آخر مشغول کرده سعی می کرد تا اونجایی که می تونه به شوهرش برسه . ناصر هم بد جوری دو دل بود که از نظر کمک کاری هوای پدر زنه رو داشته باشه یا بره پیش پدرش کار کنه .گاهی این طرف و گاهی اون طرف رو انتخاب می کرد و نمی تونست به هر دو تا کار خوب رسیدگی کنه و خلاصه کلی دلیل و منطق برای خونواده زنش آورد و گفت نریمان خان من تا بتونم به حساب و کتاب و دفاتر اموال و سایر حسابهای کار مندای شما حداقل هفته ای یک بار رسیدگی می کنم ولی از اون طرف من باید حواسم به شرایط کاری پدرم باشه که اونا یه عده از دور و بری های پدرم ببینن که من ازش دور شدم و اهمیتی به شرایط و وضعیت اقتصادی اون نمیدم نقشه هاشونو برای تاراج آماده می کنن . .. خلاصه رضایت اونا رو جلب کرد که  از نظر شغلی کار مند باباش باشه . هدف اون  بیشتر از این که حاقظ منافع خودش باشه این بود که بتونه آزادی عمل بیشتری داشته باشه که زمان بیشتری رو با نلی بگذرونه . حدود یک ماه از جریان نیمه داغی که با دختر عمه اش داشت می گذشت و هنوز دیدار دیگه ای با او نداشت . -الو نلی چیه بازم باهام قهری ؟/؟ -من با تو قهر باشم ؟/؟ مثل این که خیلی دلت می خواد که از شر من خلاص شی . این تویی که به تماسهای من جواب نمیدی . -عزیزم من تا حالا بر سر شغلم دعوا داشتم . منم دلم برات تنگ شده .. یه ذره شده -دروغ نگو -اگه فکر می کنی دروغ میگم پس خداحافظ نلی .. -یه دقیقه صبر کن . بابا مامان این هفته رو  واسه دو سه روز می خوان برن سفر . نکیسا مزاحم با هاشون نمیره . منو اون خونه تنهاییم . هرچی هم بهش میگم که تو  همراهشون برو میگه من خواهرمو تنها نمیذارم -تو چرا همراهشون نرفتی -به خاطر تو .. این که با تو باشم . یه بهونه ای آوردم و نرفتم . الان هم  می خوام یه چیزایی به داداش بگم که با یه بهونه ای تو رو بکشونم اینجا . که با هم باشیم . -نلی تو دیوونه ای -معلومه دیگه دیوونه ام . اگه این طور نبود که این بازیها رو برات در نمی آوردم .-آخرش کاری می کنی که از همسرم جدا شم و بزنم توی سر خودم .. -ببینم بازم که از اون داری حرف می زنی . منو که دوست داری نباید حرف اونو بزنی . از عشق اون بگی . -دختر عمه تو شیطون شدی . شیطون گاهی میاد کنارم با هام می شینه و درددل می کنه . از نامردی بعضی آدما میگه و از خیانت ها و بی وفایی ها می خونه .. ولی نلی تو اصلا خود شیطونی که اومده به وجودت چسبیده . چرا نمی خوای بفهمی من نمی خوام زندگیمو خراب کنم . بدون خداحافظی با دختر تماسشو قطع کرد ولی دوباره براش زنگ زد . دلش نمیومد ناراحتش کنه . هر چی نلی رو صداش می زد فقط صدای اشکشو می شنید . -نلی گریه نکن . من خیلی به این بازیها حساسم . نمی خوام ام دلخور باشی . باشه میام .. بر نامه هامو می چینم میام . تو هم یه جوری داداشتو توجیه کن . اون طرف نلی تا اینو شنید بر خود ش مسلط شد و احساس آرامش کرد . اون حالا داشت به این فکر می کرد که باید از همین حالا با داداشش در مورد کار های ساختمانی و حساب کتابش بگه که می خواد حسابهاشو شسته رفته کنه ولی از بعضی بر نامه ها سر در نمیاره می خواد از ناصر کمک بگیره .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر