ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اتوبوس هوس 30

راستی راستی تو فکر می کنی که ما اهل دود و دم باشیم ؟/؟ اینا رو که نگاه می کنی بد جوری توی خماری موندن همش به خاطر هوس و شهوت و هیجانه . -نمی دونم چی بگم ولی جسارت نشه . شما با این شجاعتی که دارین و با این بر نامه هایی که با هم ردیف کرده و می کنین من بعید می دونم که به خاطر هوس در خماری باشین . در هر حال معین جان من نمی خوام به این آسونی ها کارمو از دست بدم . علاوه بر اضافه کاری که از طریق دانشگاه جور می کنی به خاطر حق السکس و حق الریسک باید یه پول زیادی هم به من بدین تا بتونم مطمئن باشم وقتی که اخراج شدم حداقل یه چند ماهی رو می تونم پیش ببرم -پسر اصلا صحبت گیر افتادن و این حرفا نیست . اگه بخوان ما رو گیر بندازن که کلاهمون پس معرکه هست . فقط ما داریم به خاطر هیجانش این کارو می کنیم . نمی دونی چه صفایی داره . میریم هوا خوری . همه با هم . یه بر نامه دسته جمعی .  -فقط کافیه یه خلافکار داخلمون باشه . یه نفوذی . یا این که یکی بیاد و مثلا قبول نکنه این بر نامه ها رو یا اصلا خطش با ما نخونه . عیبی نداره کمتر هم رفتیم رفتیم . -ولی معین خان این بر نامه و  مجوز رو برای چند روز تعطیلی  آخر ماه در نظر داری ؟/؟ هوا هم نباید زیاد سرد باشه .. -عیبی نداره هر وقت گرم باشه تنمونو میدیم آفتاب . سر دباشه میریم توی اتوبوس یا اتاق . طرفمونو بغل می زنیم گرم میشیم . مثلا اگه ده تا مرد و ده تا زن باشیم یعنی هر کی می تونه با ده نفر طرف باشه . ولی اگه بشه تعداد  زنا رو زیاد تر کرد خیلی عالی میشه . اون وقت ما همه راحت می تونیم بر زنا تسلط داشته باشیم . یعنی اونا بیشتر تسلیم ما میشن . وقتی که مرد کمتر باشه ما راحت تر سلطنت می کنیم حرف ما بیشتر خریدار داره . البته اون این حرفا رو در شرایطی می زد که  دو تایی  مون خلوت کرده بودیم و زنی نبود که صدای اعتراضش در بیاد . -خب ایمان جان اون جوری که چهره ات نشون میده یه فکرایی توی کله اته . ببینم کسی رو سراغ داری . ؟/؟ -فعلا نمی تونم چیزی بگم باید در این مورد باهاشون حرف بزنم .  جلب رضایتشون سخته . -ببینم بابت هر زنی که بتونی بیاری توی خط علاوه بر پول خوبی که بهت میدیم صد هزار تومن هم پاداش مخصوص می گیری .. -ببینم معین خان این جور که معلومه برای این بر نامه یک اسپانسر هم داری . -آره حوزه علمیه قم . نمی دونی چه در آمدی دارن . دو تایی مون کلی خندیدیم . -میگم داش معین چه طوره که یه آخوند هم با خودمون بیاریم درجا صیغه بخونه و زود هم باطلش کنیم که این کارایی که می کنیم حلال  در بیاد -به  نظر من دو تا آخوند لازم داریم که دوازده ساعت در میون پستشون عوض شه . یکی که  آماده باشه اون یکی می تونه بخوایه . -ولی اگه خودش بخواد شیطونی کنه چی . -من که اگه یک ماده همرام باشه نمیدم به این آخوند بکنه . از اینا نامرد تر خودشونن . حداقل این عبا و عمامه رو بندازین پایین تا این قدر بهتون فحش ندیم . واسه  چی اینا رو سر و تنتون می کنین و کلی هم ادعاتون میشه . -داش معین برای حفظ مصلحته .. بریم  به سر این جریان . فقط تبلیغاتش طوری باشه که آدمای کس خلی که فکر می کنن راستی راستی داریم برای گردش علمی و تفریح میریم متوجه نشن . مثلا می تونیم بریم برای خاک شناسی .. یا فرسایش زمین و زمین شناسی در حوالی جاجرود .. یا  در لواسان .. -این که بد نشد ایمان جان اون وقت یه بنده  خدایی وقت رفتن ما رو ببینه بگه شما دارین برای تحقیقات علمی میرین پس چرا بیشترش کارمندن چی بگیم . -حالا نصف به نصف هم باشه ایرادی نداره .. خلاصه یه هیجان عجیبی داشتم ولی دلمم شور می زد که اگه گند کار در بیاد و بفهمن اخراج که هیچی ..پشت میله های زندان باید بپوسم . یه جورایی سر بسته و سر باز با مینا و ماریا در این مورد صحبت کردم و موافقت اونا رو جلب کردم . اونا که داشتند با دمشون گردو می شکستند . یه جورایی هم فهمیده بودند که دیگه ازم بخاری بلند نمیشه . اگرم اونا رو بکنم واسه تفریحه ونمی تونم اون جوری که اونا دوست دارن عاشقشون باشم . حالا  باید با این نلی و رویا کنار میومدم . به نظرم نلی رو راحت تر از رویا می شد جور کرد . اونا هم هر دو شون کار مندای دانشگاه بودند . علاوه بر این که باید با کار مندای خودشون حال می کردند با چند تا دانشجو هم روبر ومی شدند . خیلی مزه می داد ولی شاید پس از اون سختشون می بود که پیش اونا سر بلند کنند . وقتی با نلی در این مورد حرف زدم طوری بهش نگفتم که حالا همه باید با هم باشیم . هر چند اون خودش زرنگ تر این حرفا بود . خلاصه اونو راضی کردم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر