ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 162

-نادیا اگه به من نرسی من حس می کنم که این سفر به من خوش نگذشته . اصلا نمی تونم با خاطراتی خوش این شهر رو ترک کنم . -بابا من قیافه مامانو دیدم که داشت داد می زد به اندازه کافی از این سفر لذت برده . تو هم حتما تا می تونستی اونو سیرابش کردی . وقتی هم که تو به گلی جون تشنه من آب رسوندی حتما خیلی هم سر سبز شده . خودتم لذت می بری . دیگه اون حس سنگینی سابقو نداری .-نادیا چند بار بهت بگم هر گلی یه بویی داره . -پدر خوشگلم تو که می دونی من چقدر عاشق تو و اون کیر تپلت هستم . بدن تپل و سفید منم باید به پدر خودش حال بده که خودشم یه حالی کرده باشه به من میگی چیکار کنم . از من گله مند نباش . یه راهی بذار پیش روم من انجام میدم . پدر یه فکری کرد و رفت پیش مامان و شهین .. و معلوم نبود چی به خورد اونا داده که شهین و مامان می خواستن برن بازار یه دوری بزنن و یه وسیله ای برای مامان بخرن با شناختی که از مادرم داشتم می دونستم اون به این سادگی ها جنسشو انتخاب نمی کنه و حداقل میشه دو ساعتی رو بابابا تنها بود . هر کاری کردند منو ببرن نرفتم . بهونه سردرد کردم . شهینو کشیدم یه گوشه ای و گفتم چقدر اصرار می کنی اگه حالم خوب نشه امشب ازلز خبری نیست . اینو که بهش گفتم کاملا ساکت شد و دیگه چیزی نگفت . رفتم حموم تا اون دو تا زن اونجا رو ترک کنند و بابا بیاد پیش من . این مردا چقدر حریصن . خبری بابام میگم . به اندازه کافی مامانو گاییده بازم دلش تنوع می خواد . حالا من اگه هی از این شاخ رو اون شاخ می شینم علتش اینه که شوهر ندارم . یعنی وقتی که شوهر داشتم دیگه این جور که تنوع طلب نبودم . خلاصه پس از چند دقیقه ای دیدم یکی به در حمام می زنه .. بابای هیجان زده من می خواست بیاد داخل ..-بابا دوست داری راهت ندم و تنبیهت کنم که پشت در بمونی تا دیگه به من نگی نادیای بی خیال و بی توجه ؟/؟-نادیا تو دلت نمیاد بابابات همچه کاری بکنی . زود باش اگه اونا بر گردن حسرتش به دلمون می شینه . -حسرتش به دلمون می شینه یا به دلت می شینه ؟/؟ -تودلت نمی خواد ؟/؟ تازه تو که شوهر نداری و این منم که تا مینت می کنم . .. اگه کس دیگه ای به جای بابا بود و این جور مغرورانه باهام حرف می زد امکان نداشت که بدن لختمو تقدیمش کنم ولی هر چه بود اون بابام بود . گذاشتم هر چی دلش می خواد بگه و این فکر رو داشته باشه که تنها مردیه که به من حال میده . درو باز کردم -واااااااااااااووووووووووو..اوهههههههه باااااااباااااااا آماده رزم شدی ؟/؟ مگه مامان  بهت نرسیده .. کیر بابا رو طوری شق و سر به هوا دیدم که به نظر میومد چند سالیه وارد دروازه کس نشده . -نادیا دوستت دارم . دخترم می دونم که این روزا خیلی سختی می کشی . خودم هر چی که نیازت باشه رفعش می کنم . -بابا غصه منو نخور . اول نیاز خودت رو بر طرف کن . من یکی یه جورایی تحمل می کنم . -آخ نه عزیز دلم . دستشو گذاشت زیر بیضه هاش لوله کیرش رو مثل یک ارابه جنگی از طرف جلو آورد بالا و گفت تا بابات اینو داره تو چرا باید سختی و عذاب بکشی . بابات تا زنده هست ازت دریغ نمی کنه -فدای کیرت بابا جونم .که این قدر نسبت به دخترت احساس مسئولیت می کنی و دوست نداری ناراحتی اونو ببینی . راستش منم خودمم وقتی اونو با این شرایط و کیر دراز و کلفتش دیدم که تازه تر از هر زمان دیگه ای به نظر می رسید شوکه شده بودم . ایستاده بغلم زد . حس کردم که باید لاپامو باز کنم . چون کیرش  هم به طرف کسم میومد و حس کردم  پس از مدتها می خواد کسمو در آغوش بکشه . پدر کیرشو به کسم چسبونده بود . صورتمو غرق بوسه کرده بود . سرمو به طرفی بر گردوندم تا به خوبی بتونه زیر گلومو هم ببوسه . . پایین تر از گردنمو نمی بوسید . چون کیرشو در همون حالت ایستاده وارد کسم کرده بود . -بابا سوختم سوختم . آتیش گرفتم .  . اون بد تر از من بود . کیرش داشت توی کس من آب می شد . حالا آب نشد و آبشو خالی کرد . -آخخخخخخخ نهههههههه بابا .. حالا اگه کیرت بره عقب من چیکار کنم . -نه عزیز دلم خاطرت آسوده باشه که کیر بابایی عقب نشینی نمی کنه . تا کیر بابا رو داری غم دنیا رو نخور . -بابا قرص خوردی ؟/؟ -دخترم بازم از اون حرفا زدی ؟/؟  من هنوز ضعیف نشدم که بخوام برم دنبال این چیزا . ولی اون بعد از این که آبشو ریخت توی کسم حس می کردم که کیرش هنوز یه سفتی و تیزی خاصی داره . حالا به من چه . من می خوام حالمو بکنم .  عشقمو بکنم و لذت ببرم . -بابا حالا باید یه خیلی منو بکنی .. بغلم زد و منو به دیوار چسبوند . پیش خودم حساب می کردم حالا کیرش ممکنه با خوردن قرص دوپینگ کرده باشه و عقب نشینی نکنه ولی این همه زور و نیرو رو از کجا پیدا کرده که مثل یک جوون تازه نفس همچنان داشت منو می گایید . خسته نمی شد . کمر منو گرفته محکم به دیوار چسبونده بود . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام. خسته نباشی ایرانی جان
این لینک رو میزارم شاید بتونی برای داستان هات ازش الهام بگیری
موفق باشی

http://www.youtube.com/watch?v=KGb9oZ0AMEw

ایرانی گفت...

با سلام خدمت دوست نازنینم .. لطف کردی که این لینک رو فرستادی . البته من در اینمورد مشابه این ماجرا داستانی نوشتم که پسره می بینه پسر خاله اش با مادرش رابطه داره و اونم در یک اقدام تلافی جویانه با خاله اش رابطه بر قرار می کنه و بعد حسابی حال پسر خاله اش رو می گیره و بعدا خودش با مادرش سکس می کنه ولی من از گی چیزی نمی نویسم . با سپاس مجدد : ایرانی

 

ابزار وبمستر