ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 17

ملیسا شکست رو خیلی نزدیک احساس می کرد . شکستی که می تونست براش نوعی پیروزی باشه . حس کرد بیش از هر زمان دیگه ای به این کیر نیاز داره . به این نیاز داره که حس کنه کیر دیگه ای اول چاک کسشو می شکافه راه رو باز می کنه و تمام مسیر کس رو تا به آخر طی می کنه . باتمام وجودش هوس داشت . بعد از از دواج اولین باری بود که این حالت درش به وجود میومد . شاید حق با مهشید بود . نمی دونست که آیا باید به شکست اعتراف کنه یا نه .. خب اگه بخوام این کارو بکنم اگه با سینا باشم جمشید که چیزی نمی دونه . ولی بعدا چه جوری باهاش زندگی کنم . بعدا چه جوری باهاش احساس خوشبختی کنم . چه جوری خودمو متعلق به اون بدونم در حالی که رفتم زیر کیر یه غریبه . سینا چهره سرخ شده ملیسا رومی دید و می دونست که  می تونه به راحتی باهاش سکس کنه . می دونست که مقاومت این زن در هم شکسته شده . -مهشید خیلی خسته ای اگه خوابت میاد برو بخواب . برو من که حرفی ندارم . برو . خانومی  تو که از این بابت مشکلی نداری . فیلم تمام کار هامون یکسره داره ضبط میشه . مهشید رفت که بخوابه . ملیسا دل تو دلش نبود . خیلی سختش بود که بخواد تمام عقاید و فلسفه خودشو زیر پا بذاره . حتی پیش سینا . می دونست که سینا هر گز مثل یه شکست خورده باهاش رفتار نمی کنه . -دلم می خواد پنجره ها رو باز کنم و از هوای سالم اینجا استفاده کنم . از نور طبیعی . دوست دارم روشنی طبیعت و سر سبزی فضای بیرونو ببینم . لامپا رو خاموش کرد . -سینا عزیزم الان میرم بیرون و بر می گردم . میرم دستشویی و میام . سینا متوجه استرس ملیسا شده بود . با این حال به روی خودش نیاورد . اینو به حساب اون گذاشت که زن هوس داره و نمی دونه که طور و با چه زبونی اینو حالیش کنه . چه جوری بگه که دلش می خواد . وقتی ملیسا بر گشت عطر هوس انگیز و ملایمش غلیظ تر از دقایقی قبل به نظر می رسید . -سینا چه جوری دوست داری . بگو بگو به من .. به همون صورت قبل و لحظاتی قبل که مهشید اونجا بود و می دید خودشو دمر انداحت روی  تخت . سینا  دستاشو گذاشت رو شونه هاش و آروم نوازشش کرد . -ببین ملیسا من هنوزم باهات همراهم . می خوام کاری کنم که برنده شی . باور کن دلم نمی خواست برم و با مهشید باشم . ملیسا دستشو از پشت به کیر سینا رسوند . کونشو کمی از رو تشک بلند تر کرد و از لاپای خودش بود که کیر سینا رو لمس کرد . -پسر این که خیلی کلفته . یعنی میگی این دوست نداره که بره توی کسم . این نمی خواد ؟/؟ - ملیسا می دونی که سینا و کیر اون چقدر شیفته تن و بدن توست .  ولی این کیر همونی رو می خواد که کس خوشگل و ناز و نقلی تو می خواد . نمی خواد که به زور برت تحمیل شه . -با من بازی کن ور برو  به تن و بدنم دست بکش . زود تر زود تر . خواهش می کنم . ملیسا در اتاقو از داخل قفل کرده بود . اون دوست نداشت که مهشید بیاد داخل . سینا از این کارش تعجب کرده بود . یعنی اون می خواد خودشو تسلیم من کنه  ؟/؟ پس این فیلمبرداری با هارد و دستگاه چه معنایی می تونه داشته باشه . -ملیسا جون وقتی این جوری به کیرم دست می کشی حس می کنم  وارد یه دنیای رویایی شدم که واقعیت به من چسبیده ولی فر سنگها ازش دورم . -اگه من تو رو به واقعیت برسونم اون وقت چی می گی ؟/؟ -احساس خودت و احساس مهشید رو چی میگی ؟/؟ من میون دو احساس گیر کردم . تکلیف خودمو نمی دونم . من تا فر دا صبح در اختیارتم . اون وقت شیرین می تونه منو بفرسته دنبال یکی دیگه . یا یکی دیگه رو بفرسته سراغ من . این همون راه و زندگیه که من انتخاب کردم . -هر کسی در زندگی یه راهی داره . بعضی راهها بسته و بعضی راهها بازه . حالا راه من برات بازه .. نازم کن . کیرت رو بیشتر بهم بچسبون نترس . سینا پشت پاها و کمر ملیسا رو می مالید . دستشو رسونده بود به سینه هاش . با نوک سینه ها بازی می کرد . ملیسا غرق در لذتی شده بود که حس می کرد داره از مرز بی نهایت می گذره . حس می کرد که همونی که دستش گرفته می تونه در جاده هوسش قرار بگیره و با رسیدن به مقصد اونو هم به مقصد برسونه .. -سینا سیناااااااااااا -بگو چی می خوای ملیسا -تو رو .. کیرتو .. هوستو .. -ببینم اینا همه داره ضبط میشه ؟/؟ -بی خیالش .. من از همه اینا مهم ترم . می خوام مثل یه مرد من زنو توی چنگت داشته باشی . می خوام اسیر تو باشم . -ملیسا اگر چند لحظه دیگه کیرم توی دستای تو باشه آبم خالی میشه -نگو نههههه نگو .. تو این کیر رو اگه توی کس  من فرو کنی می خوای چقدر مقاومت داشته باشی .. -ملیسا اگرم توی کست فرو کنم اون قدر کلفتی و بلندی داره که وقتی هوسم خالی شه بتونم  همچنان اونو توی کست داشته باشم . ملیسا دستشو باز کرد . -من حالا مال توام . همون جوری که از دیروز تا حالا بودم و نمی خواستم که قبولش کنم . باورش نداشتم . سینا حالا دیگه کیرش از دستای ملیسا آزاد شده بود . اون دیگه حس کرده بود که به اون چیزی که می خواست رسیده . دیگه براش در گیری های مهشید و ملیسا اهمیتی نداشت . دستاشو گذاشت روی کون بر جسته ملیسا . با لذت نگاش کرد اونو از وسط بازش کرد . کیرشو یک بار دیگه گذاشت رو سر کسش ولی این بار این لذتو داشت که می دونست کیر می تونه این درو باز کنه و وارد خونه کس ملیسا بشه . ملیسا داغی کیر سینا رو احساس می کرد . کیر حرکتشو شروع کرده بود . -آخخخخخخخ سینا بالاخره این دیوار شکست .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر