ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 23

دو تا پسرا محکم کمر منو نگه داشته تا می تونستن به گاییدنم ادامه دادن . -بچه ها اگه آب توی کیرتون جمع شده زود تر ولش بدین که من هوسم داره بر می گرده اون وقت ولتون نمی کنم .  خیلی از حرکات گایشی این دو تا پسرم لذت می بردم . دو تایی شون با هم در یک لحظه یه ناله ای کرده ویکی شون ریخت توی کسم و یکی هم توی کونم . مثل یه تشنه ای که سیراب شده و داره از رفع تشنگی خودش لذت می بره شده بودم بعد از پایان عملیات دو نفرشون شروع کردن به نوازش من خیلی آروم با هام ور می رفتند . نوک سینه هامو می مکیدند . زیر بغلمو لیس می زدند . لبامو می بوسیدند . دقایقی بعد رفتم که بخوابم . با یه حس خوب و زیبا . با آرامشی  که این یکی دوروزه اومده بود به سراغم . چه لذتی می داد خوابیدن بعد از سکس با دو مردی که هر وقت می خواستم می تونستم اونا رو در اختیار داشته باشم . . هر وقت از خواب بیدار می شدم و به اون چه که بر سرم اومده فکر می کردم , فکر می کردم که خوابم .. ارغوان ارغوان تو بیداری  دو تا پسرات با تو حال کردند . تو زیر کیر این پسرات بودی . باور کن . اینها خواب و رویا نیست . یک واقعیت شیرینه که هر وقت که بخوای تکرار میشه . با رویا ها و بهتره بگم فانتزیهای شیرینی که یک بار دیگه کیر های پسران جوانمو در بدن خودم ببینم به خواب رفتم . غروب شده بود . نمی دونستم پسرام کجا رفتند . چند دقیقه پس از این که بیدار شدم افشین و اشکان به خونه بر گشتند . دکترای آینده مملکت . .. تا اونا رو دیدم برای اولین بار اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که آیا می رسه روزی که این دو تا کیر رو هم در کنارم داشته باشم ؟/؟ می رسه روزی که من و چهار تا پسرام یک سکس دسته جمعی داشته باشیم ؟/؟ .آخ که چقدر واسه رسیدن اون لحظات و اون روز ها لحظه شماری می کردم .  از همین حالا. کاش اون دو تا حالا توی رختخواب من بودند و من هم به عنوان دو تا شوهر اونا رو در کنار خودم می داشتم . دلم واسه افشین و اشکان تنگ شده بود . با یه دید دیگه ای به اونا نگاه می کردم . انگاری هر لحظه دوست داشتم که اونا هم مثل دو تای دیگه بیان سراغم . ولی نمی دونستم از کجا شروع کنم . نمی دونم چرا هنوز هیچی نشده حریص شده بودم . من تازه فقط دو تا کیر خورده بودم که این قدر حریص شده بودم اگه چند تا دیگه می خوردم و مزه بیشتری می گرفتم می شدم یک جنده درست و حسابی و عطر خوشبو و ملایمی به خودم زده بودم . پسرامو در آغوش گرفته  با عشق و هوس خاصی اونا رو می بوسیدم . اونا هم حتما باید به داداشاشون رفته باشن . ولی از اونا خجالتی تر بودند . هر چند برادرا خجالت سرشون نمی شد . نمی دونم چرا خیلی بی هوا شده بودم . -افشین عزیزم راحت باش .  فضای اینجا خیلی گرم شده . می تونی  پیر هنتو در آری راحت باشی . تا بخواد چیزی بگه اونو از شکم لختش کردم . می دونستم که واسه امروز نمیشه کاری کرد . شاید هم واسه هیچوقت دیگه . با این حال بهونه نوازش کرده گفتم عزیزم یاد بچگی هات میفتم . یه فرزند هر قدر هم بزرگ شه و رشد کنه بازم بچه کوچولوی مامانشه . کف دستمو گذاشته بودم رو سینه افشین و با موهای سینه بازی می کردم . پسرم افشین هم خیلی خوش تیپ شده بود . با موهایی صاف و بینی کوچولو صورتی پر و ته ریشی که بهش میومد .  افشین چشاشو باز و بسته می کرد . خیلی خوشش میومد .منم داغ شده بودم . حس کردم که  با این که منظور خاصی به من نداره شاید بشه یه جورایی وسوسه اش کرد و این فکر رو به سرش انداخت . خیلی خوشش میومد که با موهای سینه اش بازی می کردم . مخصوصا از این قسمت که با ناخنهام موهاشو مرتب می کردم . -مامان می تونم تو رو ببوسم -عزیزم مامانت هر جوره مال توست . مال پسرای گلم . مال تو نازنین و بقیه . خودمو بیشتر بهش چسبوندم . فقط می خواستم بدونه شرایطشو درک می کنم . یه لحظه  عمدا کف پامو زدم به کیر داخل شلوار اقشین و تا زه فهمیدم که کیر این افشین هم دست کمی از قد و قواره های اون دو تا کیر نداره . بادا باد هر چی باشه من قبولش می کنم . اون باید به خاطر این حرکات من شق کرده باشه . همین کارا رو هم با اشکان انجانم دادم تا اون فکر نکنه که بین اونا تفاوت قائلم . -پسرا خیلی دلم می خواست بغلتون می زدم و سه تایی مون در بغل هم آروم می گرفتیم و می خوابیدیم . ولی حالا می بینم که سیستم شما یه جور دیگه ایه .فرداشبش با پسرا شامو بودیم خونه عمه شون . قمر خانوم خواهر قلی  هم که در تهران زندگی می کرد از اون زنای اهل حالی بود که به علت کهولت سن و سال دیگه  همش روونه بیمارستان می شد ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر