ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زنم فکر کرده خیلی زرنگه

نمی دونم چرا احساس می کردم که از این که بقیه به خصوص مردا از دیدن همسر قشنگم لذت ببرن خوشم میاد . راستش اوایل فقط به این صورت بود که فقط خوشم میومد اونو دید بزنن و حسرت اینو بخورن که اون زن مال منه و کسی اونو در اختیار نداره . ولی وقتی که مدتی گذشت حس کردم که دلم می خواد دستمالیش کنن . من سی سالم بود و اون 25 سالش . هردومون کارمند یک بیمارستان بودیم . البته اون شغلش پرستاری بود و شیفت درگردش و من فقط صبحها می رفتم سر کار . با هم قرار گذاشتیم که تا چند سالی رو بچه دار نشیم و از زندگیمون لذت ببریم . سیما خیلی ناز بود و تپلی . اندامی کشیده قدی 1:70 باسنی بزرگ داشت که هرچی هم تنش می کرد بازم مشخص بود . مثلا اگه مانتو یا روپوش کار گل و گشاد هم که می پوشید وقتی که راه می رفت و لباسش یه حرکت رو به جلو می داشت اون کون بر جسته اش به پارچه می چسبید و یه منظره قشنگی رو درست می کرد . اون اوایل که یکی دو نفر از همکارا نمی دونستن که اون زن منه وقتی از کنارم رد می شدند و سیما هم چند متر اون طرف تر بود می گفتند عجب کونی ! منم واسه این که خجالت نکشن چیزی نمی گفتم . من و اون رابطه مون خوب بود . منم تیپ و قیافه بدی نداشتم ولی خب سیما جذبه دیگه ای داشت . تا این که یه روزی که من واون هردومون صبح کار بودیم دیدم خیلی آروم رفته به اتاقی که درش رخت های تمیز و جایگزین رو نگه می دارن .. پشت سرش هم کمال یکی از اون دختر بازای بیمارستان رو دیدم که رفت داخل .. کنجکاو شدم ..رفتم داخل یه لحظه دیدم کمال پنجه هاشو گذاشته رو کون سیما و اونم عکس العملی از این که بده و نکن نشون نمیده .. فوری خودمو عقب کشیدم تا نترسن و به کارشون ادامه بدن -کمال نکن اینجا بده .الان  یکی میاد می بینه . -باشه  یه چیزی میذارم پشت در -پسر تو چقدر حریصی . ببین من فردا صبح خونه تنهام . سامان که اومد اداره تو هم یه جوری برای فردا مرخصی بگیر و بیا خونه مون . راستش منی که خوشم میومد همه به دیدن زنم حال کنند اون لحظه ای که دیدم یکی داره باهاش ور میره لذت بردم و وقتی که اینو شنیدم که می خوان با هم توی خونه مون خلوت کنند هیجان زده شده بودم . راستش اصلا در فانتزیهای خودم نمی دیدم که بتونم از سکس همسرم با یکی دیگه لذت ببرم .  اون نباید از این موضوع چیزی بفهمه .. اون دو تا داشتند با هم حال می کردند و من به فکر چیز دیگه ای بودم . -کمال اگه بفهمم بازم دنبال ژاله میری امکان نداره به روت بخندم . خیلی پررو شدی ها . اون مریضه با هر کی که از راه می رسه هست . اون وقت میری آلودگی اونو به من منتقل می کنی .. . سریع خودمو از اونجا دور کردم . نمی دونستم دیگه باید چیکار کنم . فکر این که یکی دیگه با همسرم ار تباط داشته باشه از هیجان داشت دیوونه ام می کرد . یعنی همون کاری رو که من دارم با زنم می کنم اونم با هاش می کنه . با این تفاوت که اون از این که بفهمه من  بفهمم خیلی ناراحت میشه و یه جوری باید هوامو داشته باشه .. همین طور هم بود . چند بار کمالو دیدم و همش چاکرتم و مخلصتم می کرد . توی دلم گفتم ای نامرد کیر کلفت واسه زن ما کیر تیز کردی که تر تیبشو بدی . باید کاری می کردم که خودم این صحنه رو از نزدیک می دیدم . دوست داشتم تمام لحظه های سکسو در جریانش باشم . از اون جایی که ما دو نفر بودیم سیما  همش در اتاق خوابو به وقت سکس باز میذاشت .  منم توی هال یه جایی واسه خودم ردیف کردم که بی دغدغه صحنه رو ببینم . مرخصی رو هم جور کردم . اولش به من گفتند کمال مرخصی گرفته من نمی تونم برم ولی هر جوری بود برای خودم ردیف کردم . همش دعا می کردم که کمال نفهمه من مرخصی گرفتم . سیما با همه بگو بخند داشت . بشاش بود . سر به سر همکارای مرد و زنش میذاشت ولی فکر نمی کردم تا این حد پیشرفت کرده باشه . در هر حال زنم  اون شب رفت حموم و یک سنگ تموم حسابی گذاشت . پوست سفیدشو بیشتر برق انداخت . با این که کسش مو نداشت ولی بازم بهش تیغ انداخت و تا اونجایی که می تونست نرم و لطیفش کرد . به بدنش عطر مخصوص بدن زد . وقتی اومد کنارم قرار گرفت و اون هیکل توپ و سینه های درشت و بدن مثل ماهی اونو دیدم از خود بی خود شدم .اون این کارا رو واسه من نمی کرد . می خواست یه تمرینی باشه واسه صبح -عشق من چطورم . هوس انگیز شدم -اوووووفففففف آره سیما جون . می تونی دل مرد ا رو ببری . هر مردی که تو رو این جوری ببینه دلش می خواد نصف عمرشو بده و کیرشو تا عمق فرو کنه به تمام حفره های ناز بدنت .. -اووووخخخخخ دلشو داری این جوری از یه مرد دیگه حرف می زنی ؟/؟ -میگم چون می دونم تو زنی نیستی که بری زیر کیر یه مرد دیگه وقتی این جور با هاش حرف می زدم اون دیگه داشت از حال می رفت دستمم روی کسش بود . سابقه نداشت به این سرعت و حجم خیس کنه . دستمو محکم روی کسش می کشیدم . کیرم شق کرده بود . با زار و التماس نگام می کرد . کیر کمال رو تصور می کردم که داره میره توی کس زنم . به کونش چنگ میندازه ..اونو از وسط بازش می کنه و فرو می کنه توش .با این که خشم عجیبی بر وجودم مستولی شده   منم یه گوشه ای قایم شده با لذت به این صحنه نگاه می کنم . در همین افکار بودم که دیدم کیرم رفته توی کس زنم ..-اوووووخخخخخ سامان سامان اگه هوس داری خالی کن بریز عیبی نداره می خوام شوهر جونم حال کنه .. اون همیشه عادت داشت که سکسمون رو کش بده تا ار گاسم شه ولی حالا این طور نبود . می خواست زود تر  خلاص شه . برای صبح هیجان داشته باشه .. بغلم کرد خودشو بهم چسبوند کیرم راه فرار نداشت . سینه هاش به سینه هام چسبیده بود . سابقه نداشت تا به این حد توی کس سیما آب خالی کنم همش به خاطر هیجانی بود که از تصور  گاییده شدنش توسط یکی دیگه داشتم . نیمه های شب چند بار دیدم که همش داره با خودش ور میره . اون هر وقت ار گاسم نمی شد این جور بود ولی هیجان اون شبش به سبک دیگه ای بود همش با خودش ور می رفت . اونو شب عروسی هم این قدر وسوسه انگیز و فانتزی ندیده بودم .. خلاصه صبح که شد لباس بیرونمو تنم کرده , موبایلمو خاموش کردم وکفشمو هم یه جایی قایم کردم و یه گوشه خونه پنهون شدم تا وقتی که دوست پسر یا معشوق یا همون بکن زنم وارد شد اونو ببینم . احتمالا باید اولین یا دو مین باری می بود که می خواستند بر نامه فینال رو اجرا کنند . حداقل در خونه ما که این جوری بود چون تا حالا رفتار مشکوکی از سیما ندیده بودم . قند توی دلم آب شده بود . بالاخره اومد .. کمال اومد .. پشت یکی از ستونها جایی سنگر گرفته بودم که اگه کسی از اتاق می خواست بیاد بیرون می تونستم خودمو در اتاقی دیگه مخفی کنم و مثلا برم داخل کمد دیواری اون . سیما با همون کون قمبل کرده و کاملا برهنه و دمرو روی تخت افتاده بود . کمال هم همون دم در اتاق خواب تمام لباساشو کند .. چه هیجانی ! دلم می خواست خودم کیر کمالو به دست می گرفتم و فرومی کردمش توی کس سیما یا اگه دوست داره توی کونش . سیما زیاد اهل کون دادن نبود ولی می دونستم که زنایی که دوست پسر می گیرن در مقابلشون نه تنها سرشون پایینه بلکه کونشونم پایینه و کون هم میدن و دیگه درد درد نمیگن . کمال اومد روی تخت . کنار سیما نشست .. حرفاشونو خوب نمی شنیدم . حدود ده متر با اونا فاصله داشتم . می تونستم یه پنج متری رو بیام نزدیک تر و از حاشیه در اونا رو ببینم خطر ناک بود . دستای کمال رفته بود روی کون خیره کننده سیما .. جاااااااان جاااااااان چه صحنه با حالی . اوووووووففففففف داشتم آتیش می گرفتم . چی می شد این صحنه رو مثل یک فیلم سوپر ضبط می کردم . کمال کف دستشو از طرف همون چاک کون سیما روی کسش می کشید . صداش رفته بود بالا . جیغ می کشید .. -وووووووییییییی می خوام می خوام می خوام .. زو دباش .. زو دباش .. -سیما این جوری نمیشه یه شب تا صبح باید پیشم باشی .. -هستم هستم اگه جورکنی میام . این سامان کس خله به من اعتماد داره . من میام . تو الانو دریاب . الان به من برس .. من هوس دارم . اون نمی تونه ارضام کنه . من کیرتو رو می خوام . به نظرم اومد کیر کمال یه نموره ای از کیر من کلفت تر باشه ولی اندامش چهار شونه تر و خودش هم خیلی خوش تیپ تر بود . کیر کلفت اون به کوس تنگ زنم خیلی میومد . موهای مشکی و بلند همسرم تا روی باسنش هم می رسید . اووووووخخخخخ چقدر تر کیب کون سفید و موی سیاه رو دوست داشتم . کف دستای کمال روی کون همسرم قرار داشت و با موهای سر در اون ناحیه بازی می کرد . دست من روی کیرم بود .  اصلا فکرشو نمی کردم که برسم به این روز .. رفتار و حرکاتش و عشق ورزیدنهاش . ولی من که نمی خواستم چیزی بهش بگم . کمال مثل یک ماساژور عمل کرد . خوب که سیما رو آماده کرد رفت و روبروش قرار گرفت . سیما سرشو کمی بالا تر آورد و کیر کمالو گرفت توی دستش . و اونو از سر فرو کرد توی دهنش . بعد از اون کمال اومد پشتش قرار گرفت و دستاشو گذاشت روی کونش اونو از وسط بازش کرد و خیلی آروم کیرشو فرو کرد توی کس زنم . نههههههه این جوری که منطبق بر اون بود اصلا کیر کماال رو نمی تونستم ببینم ولی صدای ناله های سیما رو می شنیدم . -کمال بلند تر . برو عقب بالا تر و کیرتو محکم تر فرو کن توی کسم . درست روبروی تخت آینه ای بود که می شد خیلی راحت صحنه ها رو دید به خودم گفتم  دمت گرم سیما که با فریاد اینو از کمال خواستی . بعد صداشو آورد پایین تر یه چیزایی گفت که نشنیدم . کمال خودشو بالا می کشید کیرشو می دیدم که تقریبا همه شو می آورد بیرون دوباره تا ته می کرد توی کس سیما . خیلی تند این کارو انجام می داد . من اگه بودم با همون چند ضربه اول آبم میومد . این یا باید قرص خورده باشه یا اسپری زده باشه . من یه بار قرص خوردم که سرم درد گرفت و یک بار هم اسپری بی حسی زدم که کیرم شل شد و آبروم رفت و به زور می رفت توی کس سیما .. چقدر سیما حریص بود .. بیشتر از ده دقیقه در همون حالت کمال زنمو گایید تا اون قدر زن حشری من بالش گاز گرفت و به روی تشک کوبید تا آروم گرفت . اون ار گاسم شده بود . آفرین کمال . خوب حالشو جا آوردی . اونو یه دور بر گردوند . ظاهرا سیما ازش خواسته بود که از روبرو توی کسش خالی کنه . از این حالت خوشش میومد . کمال پاهای سیمای ارضا شده رو انداخت رو شونه هاش و پس از چند حرکت آبشو خالی کرد توی کسش .. بازم خوب بود که خودم می دیدم که سیما قرص ضد بار داری می خوره وگرنه بزرگ کردن  بچه یه مرد دیگه رو نمی تونستم تحمل کنم و بد تر این که اونم باید وارث من می شد . بعد از این که کمال هم خودشو ار ضا کرد دو تایی عاشقانه همو بغل زدند . طوری همو می بوسیدند که از یه عاشق و معشوق هم عاشق تر نشون می دادند . ظاهرا باید کار اصلی شون تموم شده می بود که یک ان دیدم کمال از جاش پا شد و از روی میز توالت یه کرم بر داشت . سیما رو بر گردوند زیر شکمشو. گرفت و اونو آورد بالا تر . کرم رو به کونش مالوند .. حسابی اونو چرب  و نرمش کرد . اوخ اوخ سیما سیما تو که می خواستی به من کون بدی حالا کیر همسایه برات غاز شده ؟/؟ این یه تیکه رو به خوبی می دیدم . هر چند از اون دور سوراخ کون سیما رو نمی شد دید ولی کیر دراز و کلفت کمال به خوبی مشخص بود . لعنتی معلوم نبود خود من کی آبم خالی شده که جلوی شلوارم همه کثیف بود . حالا بیا و درستش کن . من چه جوری شلوارمو عوضش می کردم . حتما  زنم فکر می کرد که من با یکی دیگه رابطه دارم . سیما فریاد می کشید هم دردش میومد هم خوشش میومد و به صدای بلند می گفت بکن بکن بکن .. بعد از این که کمال آبشو ریخت توی کون سیما .. زنم طوری حشری شده بود که رو کرد و کمال رو خوابوند در حالی که موهای سرشو می کشید کسشو گذاشت روی دهن اون و به شدت خودشو روی دهن و صورت و چونه کمال حرکت می داد . کاری کرد که کمال با کس لیسی یه بار دیگه اونو به ار گاسم رسوند .خیلی سریع رفتم از رخت آویز یه شلواری رو که شسته و خشک شده بود بر داشتم و با وجود اتو نداشتن پوشیدمش و این شلوارمو جایی قایمش کردم . کمی خیابونا رو دور زدم و اون ساعتی رو که باید بر می گشتم خونه بر گشتم . به محض دیدن سیما دیدم که اون  شروع کرد به غر زدن .. -من از مرد دروغ گو بدم میاد . ببینم تو امروز کجا بودی . زنگ زدم اداره گفتن مرخصی هستی . سر سوزنی اگه بفهمم داری به من خیانت می کنی دمار از روز گارت در میارم . کس خل فکر می کرد خیلی زرنگه . دیگه نمی دونست من از همه چی خبر دارم و در واقع این من هستم که دارم اونو بازیش میدم . هوس منم زیاد شده بود . وقتی  بار دیگه با هم تنها و روی تخت و در آغوش هم قرار گرفتیم بهم گفت سامان امروز یه حرارت دیگه ای داری . حس می کنم تشنه تری . فقط یادت باشه فیلم بازی نکنی و با این جور شور و اشتیاق نشون دادنهات نخوای کاری کنی که من از یادم بره که تو امروز بدون این که به من بگی رفتی مرخصی .. ولی اون بیش از این که بخواد به این فکر کنه که من از مرخصی ام چه استفاده ای کردم به این فکر می کرد که اگه می خواستم سر زده بیام خونه چی می شد ؟/؟ پایان ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر