ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شیطون بلا 9

-خودمو محکم به زمین می فشردم . فقط فشار به زمین و مشت زدن به زمین شنی می تونست تا حدودی آروم کنه . دستام دیگه به موهای کسری نمی رسید تا اونا رو از ریشه در بیارم . رفته بودم توی حس خودم . وقتی منو از این رو به اون رو می کرد تا بکنه توی کونم انگاری از خودم اراده ای نداشتم . نمی تونستم باهاش کل کل کنم و قدرت خودمو نشون بدم . اینو گذاشتم برای آخر کار که یه ضرب شست دیگه بهش نشون بدم . چون نمی خواستم پیش بهناز و مهتاب مشخص شه که من به این پسره کون دادم . با مهتاب که کاری نداشتم ولی روی این بهناز زیاد می شد . اونوقت , وقت و بی وقت میومد سراغم که بریم حال کنیم . آخه آدم خودشو پیش هر کس و ناکثی که رسوا نمی کنه . اینجا ساحل شمال بود و دوروز دیگه وقتی به تهرون بر می گشتم کسی نمی دونست که چیکار کردم . خیلی خمار شده بودم . واسه همین وقتی کسری دستشو گذاشت ریر شکمم کمرمو بالا کشید وکیرشو فرو کرد توی کونم با این که دردم گرفته بود اصلا حال دست و پا زدن و مقاومت نداشتم . هر چند بعدش خودم لذت می بردم وقتی حرکت کیرشو توی کونم حس می کردم . این دسر بعد از ار گاسم خیلی می چسبید . آخخخخخخ نههههههه دیوووونه کارشو کرد .. -کسری توی کونم آب ریختی ؟/؟ ... من کسم که خیلی تشنه اش بود ولی نمی توستم با پیاله کس شراب و شهد منی رو بچشم . مجبور بودم همینو هم قبول کنم . چاره دیگه ای نداشتم .  ولی خودمونیم وقتی کس ول معطل باشه کون دادن هم یه صفایی داره به آدم لذت میده . ولی لذت کون دادن بیشتر در اینه که طرفت فوق العاده لذت می بره و بهت اعتماد به نفس میده . ظاهرا کارمون تموم شده بود . خودمونو کاملا مرتب کردیم . من اونو هم کاملا ردیف کردم . حالا که کارم تموم شده بود و شیره اونو کشیده بودم و به اصطلاح خرم از پل گذشته بود سر و صدا رو شروع کردم -کسری من نمی دونم الان کجا می خوای بری . خلاصه اول من میرم بعد از ده دقیقه تو میای اونجا . اگرم گورت رو گم کنی و دیگه پیدات نشه این جوری راحت ترم . ولی ظاهرا دخترا منتظرن که تو رو ببینن و با تو حال کنن . من نمی خوام عیش اونا رو کور کنم . فقط اگه سر سوزنی از رابطه و سکس خودت با من به اونا گفتی گردنت رو خرد می کنم . خودت می دونی که من توانایی شو دارم . یک زن باید مثل یک مرد از خودش دفاع کنه .  مردا وقتی که به خیال خودشون قدرت بر ترن و فکر می کنن در همه حالی می تونن زنا رو شکست بدن این زنا هستند که با افزایش قدرت خودشون درس خوبی به اونا میدن . اگه باور نداری یه چشمه دیگه شو بهت نشون بدم . -نه شری جون من قبولت دارم . -اگه قبولم داری واسه ما کلاس ملاس نذار . گاییدن یه دختر هم پزی نداره که یه پسر به هر کی رسید همش قیافه بگیره بگه من این دختر رو گاییدم . اخلاق شما پسرا همینه دیگه . باور کن کسری این اولین باریه که من این جوری حال کردم . آب و هوای اینجا هم بی اثر نبود . در هر حال  بار اولم بود  با این که از بچگی با خیلی از پسرا بر خوردم . سه تا داداش دارم که همه شون گردن کلفتن و از بس منو دوست داشتن و دارن هر فنی رو که می دونستن به من یاد دادن . منم خودم عرضه شو داشتم و رفتم کلاس . حالا از هر سه تا شون قوی ترم . حواست باشه چی بهت گفتم . کسری خایه هاش جفت کرده بود .-شری جون اگه بخوای میرم دیگه پیدام نمیشه .. -ببینم پسر آبت تموم شده ؟/؟ به همین زودی جا زدی ؟/؟ من نمی خوام صفای اون دو تا دختر با صفا رو به هم بزنی . اونا که به من بدی نکردن . تازه اگه بری ممکنه از چش من نگاه کنن . کاش یکی دیگه رو با خودت می آوردی دو تایی می رفتین سراغ اون دو تا . حس کردم به اندازه کافی جونشو گرفتم . خلاصه طوری صحنه سازی کردم که اون دو تا دختر تعجب می کردند از این که من با اون پسره سکس نداشتم . باورشون نمی شد -دروغم کجا بود دخترا . اولش می خواست به زور به من تجاوز کنه ولی از دستش در رفتم . هنوز مادر نزاییده کسی رو که بخواد به شراره تجاوز کنه . شراره حتی حریف شیطونه . حال دو تا دخترا مخصوصا بهناز گرفته شد . دلش می خواست منم کون می دادم تا دو تایی یه حرفی واسه گفتن داشته باشیم . مثلا بشینیم از کیر پسرا و اندازه و قطر اونا حرف بزنیم . اصلا حال و حوصله این ادا بازیها رو نداشتم چقدر احساس آرامش می کردم وقتی کسری رو دیدم که اومد و تمام حرفای منو تایید کرد . ظاهرا کسری رفت به یه اتاق دیگه و با اون دو تا دختر حال کرد . یک ساعت بعد که رفت بهناز اومد طرف من و برای چند مین بار ازم پرسید تو راستی راستی با این پسره کله خراب حال نکردی ؟/؟ اون اصلا جون نداشت .  خودشو کشت تا کیرش صاف وایساد -بهناز پیش من از این حرفا می زنی ها -ببینم شراره تو که  دوست داشتی حال کنی چی شد ؟/؟ -من که مث تو بی ایمان نیستم .. خوب بازیش داده بودم . خودشو کشت تا ازم حرف بکشه و بگم که زیر کیر کسری بودم .. کیف کردم . نتونست که نتونست ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر