ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 25

طوری رفته بودم به عالم خودم که نمی دونستم کدوم کیر توی کسمه و کدومشون هم توی کونم .  چشام بسته بود .. می خواستم ببینم که حس لامسه من تا چه حد قویه . کیر اسحاق پسر بزرگه ام کمی قوی تره . ببینم حس کنم کیر قوی تر کجاست .. بالاخره اون قوی تره رو داخل کسم تشخیص دادم . شانس آوردم که پسرا هم در اوج هیجان حرفی نزدند که برام تقلب شه . احسان داشت کونمو می گایید و اسحاق هم با سرعت در حال کردن کسم بود . بازم با دستاشون سینه ها و کونمو به بازی گرفته بودند . داشتم به این فکر می کردم اگه اوایل جوونی ام رو زجر کشیده به زور به عقد مرد ثروتمندی در اومدم حالا دارم از این ثروت استفاده می کنم و طوری کیف می کنم که شاید به این نوع زندگی کردن راضی باشم و عادت کرده باشم . کیر اسحاق همچین توی کسم تا میومد و می رفت جلو و میومد عقب که فکر می کردم درسته بدنمو کس  کرده رفته . لبای اسحاقوهم می تونستم ببوسم . دستای احسانو روی کون خودم حس می کردم . چی می شد چهار تا دست دیگه هم روی  تنم حس می کردم . هشتا دست و چهار تا کیر روی تن و بدن من . این همون چیزی بود که می تونست منو به اوج برسونه . به من لذتی بده که اون سرش ناپیدا . -پسرا تا من ار گاسم نشدم حق خالی کردن آبتونو توی تن من ندارین . نگاه نکنین که مامانتون  داره زیر کیرتون دست و پا می زنه . به موقعش هم خیلی قالتاق و شجاع میشم .. اسحاق : مامان قالتاق چیز بدیه . قالتاق یعنی شیاد -خب حالا منظور من این بوده  که مامانتون زبل و شجاع میشه . -تو همون که  حریف این دو تا کیر میشی  دنیایی از شجاعت رو نشون پسرات میدی . . -اگه این دو تا تبدیل به چهار تا بشه چی میشه . -اون وقت میشی زن استثنایی . -احسان جون بیا و یه کاری بکنیم که به دو کار بیارزه . تا این داداشا رو با مامانمون جور نکنیم اون حالش همین جور دگر گونه . -اسحاق تو کجا دیدی  یکی دوست داشته باشه واسه خودش شریک بیاره . -خب حالا .. ببینم احسان من برای خودم شریک نیاوردم ؟/؟ -نمی دونم چی بگم شاید از اونجایی که من حس کرده بودم تو و مامان رابطه دارین تو هم با من کنار اومدی . -داداش چی داری میگی . منم دارم لذت می برم از این که کیر یک هم خون خودمو توی تن مادر جونم می بینم . اگه یه غریبه بخواد بیاد طرف مامان پوست از سرش می کنم . با این که کیر همون کیره .. هر دو شون از جنس گوشت و پوست و استخون هستند . -اوووووخخخخخخ پسرا مادر فدای اون گوشت داغتون بشه . این قدر با هم بحث نکنین . به موقعش کس مادرتون رو با کیر  دو تا داداشاتون جوش میدین . حالا کیرای خودتونو با کس و کون مادرتون جوش بدین که دیگه این قدر توی خماری نمونم . احسان : مادر ..مادر بنازم به مادر حشری خودم که هر چی کیر می خوره سیر نمیشه . -باید باعث افتخار شما باشه که می تونم همیشه این آمادگی رو داشته باشم که به شما حال بدم . دقایقی رو در سکوت سپری کردیم . در سکوت و آرامش تا لحظه های شیرین عشقبازی رو به نهایت شیرینی برسونیم . یه لحظه که چشامو باز کردم دیدم که چشای اسحاق هم بسته شده . سرمو بر گردوندم و یه نگاهی به احسان انداختم که در حال گاییدن کونم بود . اونم چشاش بسته بود . فدای دو تایی شون که  تن مامانشون اونا رو به حالت خلسه رسونده بود . خیلی بیشتر از این که با یک نوجوون حال کنند داشتند با من حال می کردند . لذت می بردم از این که به این جوانان داشتم سرویس می دادم . سرویسی فوق العاده که خودمم داشتم واقعا حظ می کردم . لحظاتی بعد چشای اسحاق باز شده بود . پسر زیری من دو تا دستاشو دور هر یک از سینه هام میذاشت و نوک اونو به نوبت توی دهنش قرار می داد . احسان هم از پشت کونمو آتیش کرده بود . -اووووووففففففف اووووووففففففف مااااااماااااان کیرم کیرم .. -احسان  این قدر شل نباش . هم کسم کیر می خواد و هم کونم . -باشه مامان باشه .. به خودش فشار می آورد . دندوناشو گذاشته بود روی هم . لباشو گاز می گرفت . من لذت می بردم . من که نمی دونستم یه مرد از جلو گیری چی می کشه . قلی که زیاد به خودش فشار نمی آورد . بیشتر وقتا که آبش می خواست خالی شه همون بار اول ولش می کرد تا به اونجایی که می خواد بریزه . منم که یک زن بودم و بر عکس مردا باید خودمو می کشتم و کلی حس می گرفتم و می رفتم به عالم یوگایی تا این که ار گاسم شم . طوری سر حالم کرده بودند که وجود کیر رو در سوراخ کون و مقعد خودم یه نعمتی می دونستم . فقط سکوت  و سکوت و باز هم سکوت بود که یک بار دیگه بر ما حاکم شده بود . فقط دو سه دقیقه اگه به همین صورت منو می گاییدند و باهام ور رفته تحریکم می کردند آبم میومد .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر