ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 180

پریسا اومد نزدیک من و منصوره . در واقع خودشو به ما چسبونده بود . تازه داشتم با منصوره به اوج پرواز می رسیدم و اونو به قله می رسوندم که زن داداش اومد .. -منصوره جون باور کن منظور بدی نداشتم من همین جوری گفتم . منصوره ظاهرا دستشو خونده بود از این که اون دوست داره خودشو یه جورایی به ما تحمیل کنه و نزدیک ما قرار بگیره -نه پریسا جون من اصلا به دل نگرفتم . مزاحم نمیشم می تونی حالا به رقص خودت برسی . حیلی قشنگ می رقصی . دوست دارم بازم ببینم . -نه دیگه به اندازه کافی رقصیدم . منصوره دیگه نتونست حرفی بزنه . اون حالا قمبل کرده بود و من هم از پشت کرده بودم توی کسش . در عوض پریسا اومد از پهلو و تا حدودی روبرو کنارم قرار گرفت و صورتشو به صورتم  چسبوند و سپس لباشو رو لبام قرار داد . خیلی آروم به من گفت ردش کن و من هم آروم تر بهش گفتم نه .یعنی منصوره رو ردش کنم . . آخه این کار از نظر اخلاقی درست نبود به خاطر یک تازه وارد بخوام دل یکی دیگه رو بشکنم .  می دونستم پریسا ازم ناراحت میشه و از اونجایی که من برادر شوهرشم این انتظارو داره که روی اونو زمین نندازم و برم طرف کس و کونش و به اون حال بدم ولی وقتی برای بار دوم اینو بهم گفت و من به خاطر وجدانم و این که نمی خواستم دل منصوره رو بشکنم بهش نه گفتم کف دو تا دستشو گذاشت رو سینه ام و طوری منو به عقب هل داد که واسه چند لحظه ای کیرم از کس منصوره بیرون کشیده شد .. با نیرویی که نشون دهنده خشم شدیدش بود این کارو انجام داد . -پریسا نرو صبر کن .. ولی اون دستاشو جلوی صورتش گرفت و هق هق کنان از اونجا دور شد .. منصوره  از اولش متوجه جریان بود .. -آریا خیلی مردی . خیلی . نمی دونم چرا حس می کنم که عاشقتم . تو به خاطر من به زن داداشت نه گفتی .. -منصوره جون تو شوهر داری . بهتره اونو دوست داشته باشی . اگه به جای تو هر زن دیگه ای هم بود من همین کارو می کردم . گذشته از مقررات اینجا آدم که نباید وجدان خودشو زیر پا بذاره . آدم باید انسان باشه .. -اوووووخخخخخ دوستت دارم آریا کسسسسسم تند تر  بزن به ته کس . ولم نکن . ولش نکن .. دلم می خواست  زود تر اونو ارضاش می کردم و می رفتم پی پریسا ببینم که چی شده . .. -آریا حالم جا اومد . جا اومد .. چشاشو بسته بود و رفته بود به عالم خلسه و خماری .  اونو به حال خودش گذاشتم  و به دنبال پریسا گشتم . چند تا زنی که منتظر من بودند رو پس زده و فقط خبر اونو می گرفتم . اون باید من و شرایط منو درک می کرد . نباید این جور ازم انتظار می داشت . خیلی دلم گرفته بود . انگاری آب شده رفته بود زمین . فقط یه گوشه ای صدای ضربات شمشیری و نفس نفس زدنای زن و مردی رو می شنیدم . یکی از مردای میانسال فامیل که اسمشو هم نمی دونستم زیر دراز کشیده بود و پریسا رفته بود رو کیرش نشسته بود  .  درست یه گوشه پرتی داشتند این کارو انجام می دادند که کمتر کسی به اون دور و برا میومد . هرچی  به مغزم فشار آوردم که اسم اون مرد رو به خاطر بیارم چیزی به یادم نمیومد . فقط اینو می دونستم که این طرف کیرش به این سادگیها شق نمیشه  و خیلی از مردا اونو اذیت می کنند . و اونم گاهی با قرص و دوا یه حالت نیم شقی به کیرش میده . .. خودمو به اونا نزدیک کردم . -پریسا .. جوابمو نداد . انگار که من اونجا نیستم . -زن داداش اومدم که بدهی خودمو بهت بدم . -من ازت طلبی ندارم . زود باش  برو . مگه نمی بینی که من کار دارم . خودت بهم یاد دادی که وقتی مشغول یه کاری هستی نباید به کار دیگه ای توجه کنی . -حق با توست پریسا . من حرف حق رو می پذیرم . مثل بعضی آدما خشمگین نمیشم . از کوره در نمیرم . امید وارم اونایی که باید درک کنند درک کنند . پریسا روشو به طرف من بر گردوند و نگاه عمیق و پر معنایی به من انداخت . انگاری خیلی چیزا دستگیرش شده بود و می خواست بهم بگه منظورمو فهمیده . پیشونی پریسا رو بوسیده بهش گفتم که ازم دلخور نباشه . راستش اولش به من بر خورده بود انتظار داشتم که پریسا بیشتر به من توجه کنه . ولی بعد که خوب فکر کردم  به اون مردی که داشت پریسا رو می کرد حق دادم  که بخواد از لحظات خوش خودش نهایت استفاده رو بکنه و من نباید نسبت به اون بی احترامی کنم . ولی حالات و رفتار پریسا نشون می داد که اون از سکسش لذت نمی بره . چون گاه کیر از کسش می زد بیرون و اون به سختی و با دست خودش کیر رو دوباره فرو می کرد توی کسش . در حال بر گشتن به محوطه شلوغ بودم که صدای پریسا رو شنیدم . -آریا صبر کن نرو .. صبر کن عزیزم .. نمی خواستم به حرفش گوش بدم ولی با این حال بازم بر گشتم . وقتی بر گشتم دیدم که کیر اون در دستای پریسا قرار داره و داره براش جق می زنه . یارو هم چشاشو بسته بود و ریزش آب کیرشو در دستای پریسا می دیدم . راستش در این لحظات اصلا دوست نداشتم شاهد اون باشم که ببینم آب کیر از کس پریسا بر گشت می کنه . اون مرد بدون این که یک کلمه حرف بزنه رفت . پریسا همون نزدیکی دستاشو شست . -خب حالا زن داداش ما واسه ما ناز و قهر می کنه . پریسا ! پریسا ! تو که می دونی من چقدر دوستت دارم . تو اگه نبودی من به این زودیهانمی تونستم بفهمم که اینجا چه خبره .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

8 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عید شما هم مبارک داداشم داستانها عالی بود دادشم یه داستان تک قسمتی می خواستم درباره یه مامانه سکسی با پسرش این مامانه سکسیه تو خونه لخت میگشت پسرشم دوستاشو یواشکی میورد که مامانشو دید بزنن پسر بعد از چند دفعه که دوستاشو میاره یه روز به مادرش میگه که دوستام میگن چه مامانه سکسی داری که مامانه میگه اونا از کجا میدون که پسرجریانو واسه مادرش میگه بعد به مادرش میگه بیا دوستامو اذیت کنیم مامانه چرا که پسرش میگه اخه اینا فکر میکنن که هر زنی لخت میگرده جندس که مامانه بهش بر میخور میگه تو دعوتشون کن کاریت نباشه داداشم که
وقتی دوستای پسره میان زنه به بها نهای مختلف لخت جلوی اونا میاد مثلا لخت میره تو اسختر یا لخت از حموم میاد بیرون ولی دوستای پسره جرات دست زدن به زنه رو ندارن وقتی خودشونو به زنه می چسبون یا دارن خود ارضایی میکن زنه میگه این چه کاریه اگه میخواین این کاراو کنین از خونه من برین بیرون که اونا برای اینکه زنه بتونن دید بزنن از کارشون دست میکشیدن دادشم یه جوری داستانو درست کن مرسی

ایرانی گفت...

سلام به داداش دلفین نازنین .. عید شما هم مبارک داداش ..از پیام و پیشنهاد زیبایت هم ممنونم . داستان قشنگی میشه هر چند نوشتن داستانهای مامان سکسی به این سبک داره کلیشه ای و یکنواخت میشه ولی با این تغییر مطلبی که گفتی بازم تا حدودی شاید بشه گفت که اونو از یکنواختی در میاره . با توجه به احتساب درخواستها دراین چند روزه و از قبل دوباره درخواست دوستان زیاد شده شایدحداقل یک ماهی بکشه . چون تعداد تک قسمتی های ما در هفته خیلی کمه .در مورد این داستان آخرش بین اون دوستان و مادره سکس باشه دیگه ؟. اگه سکس باشه خود پسره ببینه ؟ خودش سکس نکنه ؟با آرزوی بهترین ها برای دلفین مهربان و خونگرم ..خدا نگه دارت : ایرانی

دلفین گفت...

داداشم نمی دونم بنظرت مامانه با دوستای پسرش سکس کنه بهتره یا فقط اذیتشون کنه

ایرانی گفت...

خب اگه مقدمه چینی داستان خوب باشه .. به نظرم مادره هم با دوستای پسرش باید سکس کنه و هم با خود پسره .. البته باید یک مکالماتی بین اون و پسرا باشه و یه توجیهاتی باشه که سکس مادر را موجه نشون بده . البته به موقعش یک کاری می کنم . تا نوشته بشه میشه هفت هشت داستان بعدی . با سپاس از داداش دلفین گلم ...ایرانی

دلفین گفت...

داداشم ولی بنظرم مامانه با پسرش هماهنگ باشه یعنی میخوام بگم که مامانه بیشتر دوستای پسرشو اذیت کنه مثلا اگه تو خونه زنه لخت هستن زنه بهشون بگه بگه چرا التتون سیخ شده من دارم فرهنگتوتو میبرم بالا شما از رو هوس به من نگاه میکنین یا مثلا داداشم سر میز ناهار وقتی دارن ناهار میخورن زنه به پسرش یه چشمک میزنه شروع میکنه با پاش با الت دوست پسرش که رو به روش نشته ور رفتن وبا دستشم با الت اون یکی دوست پسرش که کنارش نشسته داداشم وقتی میبینه اونا به داران به ارضا شدن نزدیک میشن دست از کارش میکشه به یکی از این دوتا میگه من ابو یادم رفت بیارم فلانی تو برو بیار وقتی پسره بلند میشه زنه میگه چرا التت سیخ شده باز دارین شما دوتا از رو هوس نگاه میکنین به من من جای مادتون هستم از اینجور کارا دادشم میگم که اخرشم به سکس کشیده بشه داداشم باز نظر خودت مهمه هرچی شما بگی

ایرانی گفت...

سلام دلفین جان .. پیشنهاد های جدیدت هم خوبه .. ولی باید تا حدی داستان رو پیش برد که طبیعی تر باشه و بشه .. البته دوستای پسره که دیگه خونه اونا نباید لخت بگردند . چون اگه پسرا بخوان لخت باشن و بشینن دور میز ناهار یه چیزی شبیه به فسلمهای کارتونی میشه .اگرم بخواهیم یک توجیهی بیاریم دیگه خیلی کلیشه ای شده . مثلا در داستان تولد عشق و هوس خیلی داستان رو آب و تاب دادیم و چند قسمتی کردیم که اونا سکس پارتی بگیرن داستان طبیعی شه ولی توجیه لخت شدن پسرا در یک قسمت کمی دشوار و عجیبه با این حال بعد از هشت ده تا داستان دیگه که خواستم بنویسمش یه چیزی می نویسم .و از پیشنهاد های بسیار ارزنده داداش دلفین گلم هم استفاده خواهم کرد . با تشکر ...ایرانی

دلفین گفت...

داداشم خودت یجوری درستش کن یعنی اونجوری که فکر میکنی بهتره دادشم یه پارتی بازی کن یجوری داستانو زودتر بنویسی مرسی

ایرانی گفت...

سلام به داداش دلفین گلم سعی می کنم که زود تر بنویسم ولی سایر دوستان و رفقایی که تقاضای داستان دادند اونا هم دلفین عادل رو بیشتر دوست دارند . چون می دونند که من چقدر نسبت به داداش دلفین ارادت دارم . البته دلفین جان به نظر من بهتره از فاز این داستانها یواش یواش بیاییم بیرون .. بریم دنبال نو آوری . دیگه ممکنه کار به جایی برسه که هر جوری هم بنویسیم بازم این داستانها شبیه به هم شه .هرچند سعیمو می کنم که تکراری و یکنواخت بودن این مدل داستانهای زیبا و پر هیجان کمتر مشخص شه . با درود بسیار به داداش دلفین متفکر ....ایرانی

 

ابزار وبمستر