ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عجب بله برونی ! 5

-دستت درد نکنه افرود . فدات شم شوهر گلم که این جوری نرم و حشری ترم می کنی تا کیر افراز بهتر بتونه رو من اثر بذاره .  درست در وضعیتی قرار داشتم که مامان کون قمبل کرده اش روبروی من قرار داشت و تمامی کیر عمو طوری  وارد کس مامان شده بیرون کشیده می شد که انگاری کیر 20 سانتی اون شده چهل سانت . هرچند کیربابا افرود که خیلی آروم می رفت توی کون مامان و بدن پدر  در بعضی حالتها نمی ذاشت که بتونم کس مامان و کیر عمو جان را به خوبی ببینم .-افراز!افراز !.. شل نشو بهت گفتم یه جوری باید بکنی که قوی تر از دفعات قبل باشه . افرود : افشید جان اگه دوست داری من و داداش جامونو عوض کنیم -چی میگی مرد . این که نمیشه من نمی دونم امروز چرا برادر شوهرم رفته تو خماری .مگه یک بار دوباره ؟/؟ اون باید یاد بگیره که چه جوری رعایت کنه و چیکار کنه که همیشه بتونه زود سر حالم کنه -حتما امشب بله برون دخترشه هیجان زده شده . من و افسون که دو تایی مون دوباره کاملا بر هنه شده بودیم . اون از این که پدرش داره به مادرش خیانت می کنه ناراحت بود ولی با این حال از این که باباش داره مامانمو می کنه این دلخوشی رو داشت که سرباباش پیش پدرم پایین نیست . افسون که ناراحتی منو دیده بود همچنان با کیرم ور می رفت ولی من دل و دماغ نداشتم . حس می کردم که بابا مامان آبرومو برده ان . پیش همسر آینده ام احساس خجالت می کردم  افسون دستمو گرفت اونو گذاشت روی کسش -این قدر قهر نکن افشین خوشگله . یه پسر که این قدر واسه یه دختر ناز نمی کنه . ببین چقدر واست خیس کرده . دستشو گذاشته بود روی کیر من و دست منو روی کسش .. -ببین چقدر منتظر کیرته ؟/؟ داره واسش گریه می کنه . هر وقت که باشه این دو تا مال همن . تازه تو فقط چند ساعت ازم بزرگتری . ما هم یه جورایی دوقلو هستیم منتها از دو تا بابا مامان . خنده ام گرفته بود با این که قبل از این جریان و رسوایی  ته دلم خیلی هوس کس افسون را داشتم ولی موانع احتماعی نمی ذاشت که من اقدام کنم ولی حالا موضوع خیانت و بی غیرتی پدر و مادرم  در روحیه ام اثر منفی گذاشته از شوق و ذوق و هیجان من کاسته بود . حس می کردم که دیگه تمایل خاصی برای  سکس ندارم . با این که وقتی افسون کیرمو دست مالی کرده شق می کردم و لذت هم می بردم حس کردم که اگه همین الان لباسشو بپوشه و بره من عین خیالم نباشه . حتی دیگه  بدم میومد که به صحنه گاییده شدن مادرم توسط شوهر و برادر شوهرش نگاه کنم . -افسون ولم کن من فعلا حسشو ندارم . نمی تونم واسه خودم هضم کنم که مادرم رفته زیر کیر دو نفر و چه جور هم داره حال می کنه . اعصابم خرده . -پس دیگه به من توجه نداری . افشین نوبت منم می رسه . -ببینم تو بابات رو دوست نداری ؟/؟ این کارشو تایید می کنی ؟/؟ اون جلو  حالا کمی یواش تر حرف می زدند و متوجه کلماتشون نمی شدم . فقط می دیدم که چه طور مامان ,  خودشو بالای کیر برادر شوهرش بالا پایین می کنه و بابا افرود خودشو با کون مامان و حرکات کیر برادرش هماهنگ کرده بود و داشت مامانو می گایید . افسون شروع کرد به ساک زدن کیرم . دیگه از پشت پرده و حاشیه پنجره به صحنه نگاه نمی کردم . البته دلم برای فضولی خیلی گل کرده بود ولی افسون طوری روی مخ من کار کرده بود که تصمیم گرفتم تا حدودی محافظه کاری کنم . بیش تر از این که از خیانت و بی قید و بندی مامان ناراحت شم از این ناراحت بودم که خونواده ما کس وکس خودشو تسلیم کرده . این یعنی کاهش ارزشهای خانوادگی . شاید اگه کیر پدرم رو توی کس خاله یا همون زن عموم می دیدم تا این حد ناراحت و شوکه نمی شدم . با هر گونه جنده بازی افسر کنار میومدم . فقط دوست داشتم برسه اون لحظه ای که بتونم اونو هم زیر کیر بابام ببینم و دیگه پیش افسون خجالت زده نباشم . با این حال خیلی هم ناراحت بودم چرا باید این رفتار رو با عشقم داشته باشم .یعنی اون نباید همدمم باشه ؟/؟ از این بیشتر حرصم می گرفت که اون با یک دید گاه پیروز بهم نگاه کنه . -عزیزم  من چند بار بهت بگم که  منم مثل تو ناراحتم . منو شریک دردت بدون ....تو مگه نمی خوای باهام از دواج کنی ؟/؟ امشب شب من و توست . -افسون اگه مامان تو جای مامان من بود همین روحیه رو داشتی ؟/؟ اصلا معلوم نیست اون کجاست . خودشو کنار کشیده و نمی دونم چیکار می کنه . اون چرا نباید این جا باشه . -ببین افشین ناراحت نشو . ایمان مادر من خیلی قوی تر از این حرفاست . اون به هیچ وجه نمی تونه خیانت رو تحمل کنه . خودم از حرفاش پیش سایر دوستان شنیدم که اگه روزی بفهمه که شوهرش با زن دیگه ای سر و کار داره دمار از روز گارش در میاره ازش جدا میشه . دوستش بهش گفت خب تو برو تلافی کن ولی اون در جواب گفت که من از اوناش نیستم .در مرام من خیانت و حس تلافی و انتقام جویی وجود نداره . -افسون تو صدایی نمی شنوی ؟/؟ صدای  یکی که انگاری داره از پله ها میاد بالا .. -وای خدا مرگم بده صدای مامانم داره میاد که داره یکی رو صدا می کنه .. وااااااییییی زندگیمون خراب شد . اون خون به پا می کنه . این جا رو به آتیش می کشه . حالا غیرت و تعصب یک زن ایرانی رو می بینی افشین . .. اون داشت مادرشو به رخ من می کشید . ناگهان خشکم زد ولی خوشحال شدم .افسون سرشو یه لحظه به طرف دیگه ای بر گردونده بود . با آرنج زدم به پهلوش -نیگا افسون .. خاله , زن عمو , مادر زن با تعصب ما رو باش . افسون وقتی روشو بر گردوند به سمت هال.  مادرشو دید که لخت مادر زاد بالا سر اون سه نفر وایساده .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر