ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ضربدری بهتر از خیانت

نمی تونستم باور کنم که دست بهترین دوستم رو روی دامن و قسمت باسن مرجان همسرم دیده باشم و اونم نه تنها عکس العملی نشون نداده بلکه تا وارد آشپز خونه شدم اونا از هم جدا شدند . من و مرجان و سامان و مژگان دوستان دوران دانشجویی بودیم . بعد از فارغ التحصیل شدن هر کدوم از ما در یه جایی مشغول شدیم . . آپار تمانهایی رو هم که اجاره کرده بودیم در یک واحد مسکونی قرار داشتند . بیشتر شبا هم  دور هم بودیم . خیلی با هم صمیمی بودیم . من و مژگان با هم شوخی می کردیم و سامان و مرجان هم همین طور .. حرفایی رو که خیلی از غریبه ها به هم نمی زدند ما با هم در میون می ذاشتیم . از احساسات مرد نسبت به زن ..از تمایلات جنسی . از این که چیکار کنیم که تحریک پذیری یک  زن نسبت به شوهرش چه جوری بیشتر شه و یا یک زن چیکار باید کنه تا شوهرش بیشتر وسوسه شه . فکر نمی کردم این صمیمیت کارش به این جا بکشه . من خیلی خجالتی بودم . اینو مرجان می دونست . خیلی خوبم می دونست . البته خجالتی نسبت به سایرین . نه به این چهار تایی که سالها بود دور هم بودیم . داشتم آتیش می گرفتم . باور کردنش برام سخت بود . یعنی ممکنه اونا با هم رابطه داشته باشن ؟/؟ سامان داره از پشت به من خنجر می زنه . نامرد .. رفیق ناجوانمرد .. مرجان خیانتکار ..تو که عاشقم بودی .. یکی دوبار دیگه  که  دیدم اونا غیبشون زده به دنبالشون رفتم .. در یه گوشه ای یه بار دیدم که دست مرجان رفته رو کیر سامان و یه بار هم سامان دستشو گذاشته رو سینه های مرجان .. راستش من برای خودم افت می دونستم که پا پیش بذارم و در گیر شم . مژگان  زیبا تر و خوش اندام تر از زنم مرجان بود . من تعجب می کردم چرا سامان دنبال مرجانه .اخلاق و رفتار مرجان در رختخواب هم تغییر کرده بود . به دروغ به من می گفت که ار گاسم شده . دیگه اون شور و نشاط  گذشته رو نداشت ..یه روز که می دونستم مژگان مرخصی گرفته و منزله منم مرخصی گرفته اومدم خونه .. نیم ساعت این طرف و اون طرف کردم تا تونستم در این مورد باهاش حرف بزنم . منی که از پریود حرف زدتو با هاش مایه خجالت نمی دونستم در ابن مورد سختم بود گه چیزی بهش بگم . اون خیلی به شوهرش می نازید . انتظار داشتم که بگه نه سامان این جوری نیست .. ولی به فکر فرو رفت . خیلی عصبی نشون می داد .. -عرفان من به تو حق میدم . تازگیها اخلاق سامان خیلی عوض شده .. یکی دوبار هم من رفتار های مشکوکی رو ازش دیدم . یه بار دیدم که پهلوش کبود شده . اثر میک زدن بود . یه بار مرجان و اونو با هم توی ماشین دیدم . نمی دونم کجا می رفتن . یه بعد از ظهر بود . می گفت شانسی اونو خیابون دیده .. شاید رفته بودند جایی خلوت کنند . -حالا چیکار کنیم مژگان ..  اون رفت و دقابقی بعد بر گشت .. با یه چهره کاملا تغییر کرده .. -عرفان .  شاید تو بتونی خیانت رو تحمل کنی . ولی من نمی تونم  تحمل کنم . یه دامن کوتاه مشکی یک وجب بالای زانو و تنگ پاش کرده بود که به زور راه می رفت . اگه جر می خورد کون بر جسته اش می زد بیرون . یه تاپ چسبون به رنگ قرمز تنش کرده بود که به دامن مشکی چرمی و  پوست سفید تنش میومد . -ببین من می خوام تلافی کنم .. اومد و کنارم نشست .. مو بر تنم سیخ شده بود . از این قسمت کار می ترسیدم .. -با کی ؟/؟ با کی می خوای باشی .. -با تو .. با تو که هم درد منی .. آب دهنمو به زور قورت دادم .. -یعنی منم مثل سامان نامرد باشم ؟/؟ -کدوم نامردی . تو داری تلافی می کنی .  میگی ما دست رو دست بذاریم . ساکت بشینیم . تکون نخوریم ؟/؟ اگه تو نخوای کمکم کنی من از یکی دیگه کمک می گیرم . مژگان تاپو از سرش در آورد . وقتی اونو با یه سوتینی دیدم که سینه هاشو خیلی خوشگل و خوش دست نشون می داد حس کردم که اون حق منه . در مقابل کاری که با من شده .. تازه اصلا به خیانت مرجان و نامردی سامان هم فکر نمی کردم . تا حالا به این فکر نکرده بودم که بودن با یکی دیگه می تونه برام تنوع داشته باشه . صورتم سرخ شده بود . فکرشو نمی کردم که صمیمیت من با مژگان  یه روزی به این جا برسه . فکرشو نمی کردم من و اون بخواهیم با هم سکس داشته باشیم . خیلی راحت لختم کرد ولی دستای من برای این که حتی دامنشو از پاش بکشم بیرون می لرزید . خودش این کارو برام انجام داد . کاملا لختم کرد و دامنشم در آورد -خب عرفان جان دلم می خواد شورت و سوتین منو تو برام درش بیاری . مرد باش .. تازه داشت باورم می شد که دارم با زن دوستم سکس می کنم و کاری رو یاهاش انجام میدم که شوهرش با زن من انجام داده . چه پوست سفیدی داشت . سرخ و سفید .انگاری فرستاده ای از بهشت بود . عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . شاید این جوری به نفع من شده بود .منم که هاج و واج مونده بودم و هنوز باورم نمی شد این جریاناتو.  اون دو تیکه ای رو که تنش بود در آوردم .  دستشو گذاشت رو کیرم و گفت آقا نجیبه ما رو باش .. چه زود شق کرد . کجاست اون مردانگی و رفیق بازی . این که راست شد دیگه رفیق رفت پی کارش . کس کوچولو و ناز و خوشرنگش به من چشمک می زد . واسم ساک زد و منو بیحالم کرد . با همون سستی منم کسشو لیس زدم . اومد رو کیرم نشست . - کیر خیلی با حالی داری . کلفت تر از کیر سامانه . من نمی دونم مر جان چه جوری راضی شد  با سامان سکس کنه . این حرفای مژگان بیشتر تحریکم می کرد از این که به خاطر انتقام هم که شده اونو محکم تر بکنم و بهش بیشتر حال بدم ولی صرف نظر از این مسائل من خودمم داشتم با اون حال می کردم . -مژگان به نظرت این کاری که ما داریم می کنیم درسته ؟/؟ -عرفان داری منو عصبی می کنی . فکر کردی من جنده ام ؟/؟ آره ؟/؟ منو تو الان 5 ساله همو می شناسیم .. به غیر از سامان دوست پسر داشتم ؟/؟ اون عشقم بود . همه چیزم بود . حالا  اون بهم خیانت کرد . دنیا دنیای نا مردی و نا مردمی شده ... کیرم  وقتی رفت توی کس مژگان حس کردم که داره یه جای تنگو می شکافه میره اون داخل . خیلی هم با حال بود . کس مرجان کمی گشاد تر بود . مژگان اون قدر خودشو رو کیرم حرکت داد که آبمو همون سر بالایی آورد . -من این چیزا حالیم نیست . الان مدتیه که سامان به جای این که منو ار گاسم کنه به زنت می رسه .تو هم باید به من حال بدی .. وقتی این حرفا رو به من می زد بیشتر تحریک می شدم که اونو بکنم . و انتقام خودمو بگیرم . روش دراز کشیدم و از بالا و روبرو اون قدر کیرمو توی کسش فرو کردم و کشیدم بیرون تا ار ضاش کردم . تازه هوس گاییدن کونش به سرم افتاده بود که دیدم سامان و مرجان درو باز کرده وارد شدند . .. فوری خودمو جمع و جور کرم و خواستم به یه طرفی در برم که دیدم مرجان داره سرشو تکون میده .. بدون این که ما رو تحویل بگیرن اومدن رو تخت کنار ما .. مرجان صورتش سرخ شده بود .. -حالا با خیال راحت میرم زیر کیر سامان .. راست می گفتی مژگان مردا همش مثل همن .. تمام اینها از اولش یک نقشه بود . نقشه این که منو که روحیه ام با بقیه فرق می کرد رو بیارن توی خط که آمادگی سکس ضربدری رو پیدا کنم . زنم و سامان تازه می خواستند برای اولین بار اونم جلوی چشام سکس کنند . من دیگه جرف بزن نبودم . چون احتمالا زن سامان رو جلو چشای سامان و زنم مرجان گاییده بودم . اونا هم این حق رو برای خودشون قائل بودند که با هم سکس کنند . تمام ایتها رو مژگان واسم تعریف کرد چون خودشم با اونا همدست بود . البته اگه من از اول خطم با اونا می خوند دیگه مشکلی نداشتیم ولی یه بار  که به طور سر بسته با من در این مورد صحبت کرده بودند من مخالفت خودمو اعلام کرده بودم . هیچ راهی نبود جز همین . حرف بزن نبودم ..   با حرص به زنم نگاه می کردم که چه جوری داره زیر کیر سامان دست و پا می زنه . چه عشوه ای می ریزه .. کیر سامان از کیر من نازک تر بود ولی اون داشت باهاش حال می کرد . هوس من نسبت به زنم زیاد شده بود . به هیجان اومده بودم . دلم می خواست زنمو بکنم . اونا عاشق سکس ضربدری بودند .. مژگان دستشو گذاشت رو صورتم سرمو به سمت خودش بر گردوند اون طرفو نگاه نکن . فقط سعی کن با من حال کنی توجهت جمع اینجا باشه . حواست رو پرت نکن الکی .. واسه این که به من حال بده قمبل کرد ..-بکن بکن توی کونم .. بکن عزیزم .. ناراحت نشو.  سامان هروقت که مرجان رو ار گاسمش کرد و بهش حال داد و آبشو ریخت توی کس زنت ... مرجان می تونه بیاد طرف تو . ضربدری جامونو عوض می کنیم . -اگه بار دار شه چی -داداش قول و قرارامونو با هم گذاشتیم که هر دو مون قرص بخوریم .. کیرمو همچین کردم توی کون مژگان که جیغش تا آسمون رفت .. وقتی که زنم توسط کیر سامان ار ضا شد و دوستم آبشو خالی کرد توی کس مرجان من سریع رفتم طرف مر جان .. -چیه این قدر هیجان داری . تو که با این مدل سکس و خیانت مخالف بودی -راستش چون فکر می کردم که تو به من خیانت کردی خواستم با بر قراری رابطه با مژگان جبران کرده باشنم  زنم لاپاشو که از آب کیر سامان پر شده بود بست .همونشو هم به من نمی داد و می خواست حالمو بگیره .همین کارش هیجان منو بیشتر کرده تشنه ترم می کرد .  با فشار دست به دو طرف کونشو باز کرده کف دستمو گذاشتم روی کسش . آروم زیر گوشش طوری که سامان نشنوه و ناراحت نشه بهش گفتم حالا به غریبه ها کس میدی با ما لج می کنی ؟/؟ مگه نگفتی ضربدریه .. -تو که زود تر غریبه رو گاییدی . حقش بود که چهار تایی مون از راه اصولی میومدیم سکس می کردیم . -باور کن این کاری که تو کردی فکر کردم دارم به من خیانت می کنی ... طوری به اون زور وارد می کردم  که دیگه نتونست مقاومت کنه . تازه دستم از آب  کیر بر گشتی سامان چسبناک شده بود و با همه این شرایط باید منت خانومو می کشیدم که به من کس بده .. به هر حال با خشونت کیرمو فرو کردم توی کس زنم . -آخخخخخخخخ عرفان تا حالا ندیدم با این هیجان منو بکنی .. -می خوام بهت نشون بدم که کیرم خیلی با حال تر از کیر سامانه .. -ولی بهت که بد نگذشته . مژگان خیلی خوشگل و خوش اندامه .. -ولی عشق من تویی . تازه شما خودتون با هم بریدین و با هم دوختین .. هیچوقت تا به این حد زنمو با هیجان نگاییده بودم . اون طرف هم به مژگان می گفت دیدمت خیلی زود زیر کیر عرفان ار ضا شدی -این قدر بی جنبه نباش سامان ما با هم توافق کرده بودیم . اون قدر تند و سریع و استاندارد مرجانو گاییدم که خیلی زود ار گاسم شد . یک بار دیگه جاها رو عوض کردیم .. و بعدش هم سکس های دو به یک رو هم پیاده کردیم . وقتی من و سامان دونفره زنمو می گاییدیم من می خواستم نشون بدم که خیلی بهتر زنمو می کنم .. حس می کردم که مرجان هم با کیر من بیشتر حال می کنه .. وقتی که رفتیم خونه بازم هوس داشتم دلم می خواست مرجانو بکنم . -خیلی حریصی عرفان . ولی خب کیر سامان برای تنوع بد نبود .اما کیر تو چیز دیگه ایه . حالا بگو ببینم به نظر تو من بیشتر سر حالت می کنم یا مژگان -خب عزیزم معلومه که تو . تو قلق منو بیشتر داری .. البته این حرفو همین جوری می زدم . راستش مژگان خیلی توپ بود .. -عزیزم می تونم یه چیزی بگم . -بگومرجان  -شاید  یک زن و شوهر دیگه رو هم وارد گروه خودمون بکنیم .. -به یک شرط راضیم مرجان -شرطش چیه عرفان .. -این که قبل از سکس ضربدری , تو با اون مرد سوم رو هم نریزی .. دو تایی مون خندیدیم و منم با این فانتزی که کیر سومی هم در حال گاییدن همسرمه کیرمو فرو کردم توی کس زنم و به حال کردنم ادامه دادم ... پایان ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر