ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 87

-ووووووییییی ویییییییی . اعتماد جون اعتماد .. بزن تند تر . تند تر پاره پاره اش کن . جرررررششششششش بده . کسسسسسسمو پاررررشششش کن .. نهههههه نهههههه ... منیره خودشو به طرف بالا پرت می کرد ولی اعتماد اونو با فشار بدن و کیرش به طرف پایین مینداخت . وقتی حسابی منیره رو خسته کرد دیگه زن توانی نداشت که بازم خودشو رو به بالا حرکت بده . منیره فقط لذت می برد ولی دیگه نمی تونست جز با فریاد کار دیگه ای انجام بده . اعتماد با همون سرعت در حال گاییدن منیره بود ..  زن چشاشو بسته بود و زیر لب معلوم نبود چی داره میگه فقط داشت حرفایی می زد که به نحوی  این آتیشی رو که درش می سوخت کنترل کنه .  کف دو تا دستشو گذاشته بود رو سینه هاش و خیلی نرم با هاش بازی می کرد . -آخخخخخخخخ .. .. دارم میام .. دارم میام .. -چی میگی منیره جون این منم که اومدم . این منم که کیرم داره توی کست جا می مونه . سوختم . سوختم . -جیغ منیره گوش لیلا ی حسود رو کر کرده بود . لیلا لحظه به لحظه عطش بیشتری رو در خودش احساس می کرد .  منیره اینو دقایقی پیش متوجه شده بود . ولی از اونجایی که در این لحظات بیشتر به خودش اهمیت می داد و دوست داشت از سکسش لذت ببره به همین خاطر دیگه سعی کرد چشاشو باز نکنه و به اون سمت نگاه نکنه . حتی به اون هم فکر نکنه . در هر حال دلش می خواست که لیلا هم بتونه مشکل خودشو حل کنه وگرنه اون که خودشو پای بند مردی نمی کرد . حتی اگه کسی هم می خواست بیاد و با اون از دواج دائم بکنه بازم نمی پذیرفت . در هر حال به خاطر این که تونسته بود در لیلا تغییراتی رو ببینه خیلی خوشحال بود و لذت می برد . انگیزه اون به خاطر این که بازم بتونه بیشتر لیلا رو حشری کنه خیلی زیاد تر شده بود در جهت این که با اعتماد سکس  بهتر و هیجان انگیز تری رو پیاده کنه هر چند این خواسته قلبی و درونی اونم بود . -دوستت دارم منیره . با تمام وجودم . خیلی می خوامت .. لیلا داشت آتیش می گرفت . اون به هزار و یک مصیبت می تونست کیر شوهرش رو تحمل کنه ولی دیگه  این که اعتماد به منیره بگه که عاشق اونه براش غیر قابل تحمل بود . خیلی عذاب می کشید . روشو بر گردوند تا کسی متوجه اشکاش نشه . چرا شوهرش به یک زن غریبه گفته که دوستش داره . شاید این از اون حرفایی باشه که به وقت سکس می زنن و اجتناب ناپذیر باشه و هیچ ایرادی هم نشه گرفت  . ولی این حرف  براش مقدس بود . حرفی که احساس می کرد که شوهرش تا آخرین لحظه زندگیش جز اون به کس دیگه ای نمی زنه . منیره همچنان غرق در هوس بود . می دونست فقط به یه اشاره ای بنده تا  ارضا شه . لیلا همچنان شاهد کیر خیس شوهرش بود که از کس منیره بیرون کشیده می شد . دیگه نمی شد اینو ندید گرفت . کیر تیز و کلفت شوهرش همچنان راه کس منیره رو باز کرده و بار ها و بار ها این عمل رفت و بر گشتی رو انجام می داد . .. چه جوری این زن غریبه تونسته موهای سر شوهرشو بکشه و اونو همین جور به طرف بالا بکشه .. ووووییییییی اعتماد داره می ریزه .. خیلی سریع داره میاد . ولم نکن آخخخخخخخ جوووووون دارم سبک میشم داره خوشم میاد . لیلا جوووووون فدات شم . دستت درد نکنه . عجب شوهری داری . اون می تونه هر زنی رو راضی کنه . اگه اونو به همه زنا قرض بدی همه شون دعا گوی تو هستند . ثواب می کنی . اجرشو در آخرت می بری . لیلا داشت دیوونه می شد . آتیش می گرفت خسته شده بود .. ولی وقتی که فکرشو ی کرد راه دیگه ای نداشت . شاید اگه منیره ای نبود که اونو به اینجا می آورد تا بتونه به این وسیله تحریکش کنه هیچوقت در مان نمی شد . در هر حال منیره از حال رفته بود . ولی کیر اعتماد همچنان تیز و کلفت در حال گاییدن اون زن  بود . منیره بازم حس کرد که هوسش داره بر می گرده ولی یه لحظه که چش باز کرد و چشای سرخ شده لیلا رو دید دلش براش سوخت .. -لیلا جون می تونی بیای نزدیک تر . الان که اعتماد جون می خواد توی کس من خالی کنه می تونی از نزدیک جریان رو بهتر ببینی و لذت ببری . این جوری برای خودت هم خیلی خوبه .  تو که باید اعتماد جونو بهتر از هر کسی بشناسی و بدونی که چه چیزی به اون لذت میده . -آره می دونم می دونم . من بهتر از هر کس دیگه ای اونو می شناسم . باهاش حال می کنم . دوستش دارم . عشق می کنم . من به اون زندگی میدم .  این منم که سالهای سال در کنارش بودم .. اعتماد وقتی که بهش گفت که  لیلا می تونه زبونشو رو کیرش بکشه وقتی که داره اونو توی کس منیره فرو می کنه و می خواد آب بریزه  لیلا نزدیک بود اشکش در آد ولی قبول کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم دمت گرم داستانها عالیه عالی بودن

ایرانی گفت...

لطف داری داداش . خسته نباشی . ...ایرانی

 

ابزار وبمستر