ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گناه عشق 19

نلی از پشت پنجره رفتن نکیسا رو می دید . ناصر دستاشو دور کمرش حلقه کرده صورتشو به صورتش چسبونده بود . از اون  طرف نوشین که احساس تنهایی می کرد برای ناصر زنگ زد .. ناصر سریع خودشو از دختر عمه اش جدا کرد و به گوشه ای رفت تا به تلفن زنش جواب بده .. -عزیزم پس از مدتها اولین شبه که از هم دوریم . منم دلم برات تنگ شده . خب دیگه چیکار میشه کرد . می دونی که چقدر عاشقتم . منم دلم واسه بغل زدنت تنگ شده . ..منم دوستت دارم .. -ناصر چت شده انگاری عجله داری . یااز یه چیزی داری فرار می کنی . ببینم چت شده . -چیزیم نیست . بعد از مدتها ازت دورم . حس می کنم  یه چیزی رو دلم سنگینی می کنه . -باشه من مزاحمت نمیشم ولی وقتی که بر گشتی حسابی تلافی شو سرت در میارم . -ببینیم و تعریف کنیم خانوم خانوما . . دوستت دارم نوشین . عشق من . -منم دوستت دارم ناصر ولی حس می کنم یه جوری شدی . شایدم اشتباه می کنم . شایدم این فاصله مکانی بین من و تو این احساس رو در من به وجود آورده -عشق من وقتی که بین قلبها فاصله ای نباشه وقتی دلهامون برای هم پر بکشه دیگه این فاصله های مکانی چیزی نیست . خودتو ناراحت نکن . .. با هم خداحافظی کردند . -ناصر بلند تر حرف می زدی تا منم درددل های عاشق و معشوقو می شنیدم -ببینم دلت می خواد که من برم و تنهات بذارم ؟/؟ -می خوای رو من منت بذاری ؟/؟ -چه منتی ؟! -ببین نلی من برای تو به نوشین دروغ گفتم ولی به خاطر نوشین به تو دروغ نگفتم . این چی رو می رسونه -اینو می رسونه که چون تو دزدکی  داری باهام سر می کنی مجبوری که از این سیستم استفاده کنی . -من رفتم دختر عمه . تو اصلا احساس منو درک نمی کنی . -صبر کن ناصر  من که چیزی نگفتم . منو ببخش باور کن گاهی وقتا یادم میره که توزن داری . هنوز همون حس  ماههای قبل رو دارم . همون احساسی که یه روزی منو در رویاهام به تو می رسوند . همون حسی که فکر می کردم من و تو عقدمون در آسمونها بسته شده . چقدر ساده لوح بودم . راستش با این که به دوست دخترات حسادت می کردم ولی گاهی وقتا از این که اونا رو ولشون می کنی و بهشون وابسته نمیشی خوشحال بودم .  یه چیزی به من می گفت یه روزی سرت به سنگ می خوره و بر می گردی پیش خودم . طعم شیرین عشقو می چشی . لذت اونو احساس می کنی .این منم که به تو عشق میدم . تر و خشکت می کنم . اون روز خیلی دور نبوده . حس می کردم که دیر هم نیست . من با تو زندگی رو حس می کردم . عشق رو لمس می کردم . بدیهاتو می بخشیدم . هوسهای تو رو که با یکی دیگه قسمت می کردی حتی اونا رو هم می بخشیدم .دلم می خواست خودمو در اختیارت بذارم . اما خیلی ها به من می گفتند که اگه یه دختری خودشو تسلیم یه پسری بکنه اون دختر ارزششو واسه اون پسر از دست میده . -حالا چرا نظرت بر گشت کرده . حالا چرا می خوای خودتو تسلیم من کنی -نمی دونم شاید واسه این که حس می کنم تو مال یکی دیگه هستی . شاید واسه این که ته دلم فکر می کنم هیچوقت مال من نمیشی . شاید می خوام انتقاممو از زنی بگیرم که پاشو گذاشته توی زندگی من . و شایدم می خوام به تو نشون بدم که که اون لذتی رو که از نلی می تونی ببری از هیچ زنی نمی تونی ببری . لذت عشق و هوس رو . .. نمی دونم می خوام برات بهترین باشم . -نلی من اگه با تمام دخترای دنیا رابطه داشته باشم شاید وجدانم اجازه بده که بزن در رویی داشته باشم ولی نمی تونم نمی تونم در مورد تو این حس نه زیاد عجیبو داشته باشم .راحت تر بگم نمی تونم با تو مث یه کالا رفتار کنم . -با من هر رفتاری که می خوای داشته باش . من فقط می خوام تو رو در کنارم داشته باشم . می تونی منو بزنی . می تونی گازم بگیری . می تونی بهم سیلی بزنی . می تونی به من تجاوز کنی . اصلا نیازی به این کار نیست چون تسلیم توام . می تونی خفه ام کنی منو بکشی . همون جوری که خفه ام کردی و منو کشتی تا وقتی که با یکی دیگه رفتی نتونم حرفی بزنم . خیلی نامردی ناصر -باز که شروع کردی .. نلی  دوباره  اشکاشو سر داده بود  و ناصر بازم از پشت بغلش زد . حس کرد که دختر نیاز به محبت داره . نیاز به این که  واسش حرفای عاشقونه بزنه . نلی سر شونه های پیرهنشو شل تر کرده بود . اون قسمتی  از  لباسشو که رو سینه اش قرار داشت دگمه هاشو باز کرده بود تا بدنشو بر هنه تر به ناصر نشون بده .. ناصر دستاشو رسونده بود به قسمتهای بر هنه بدن نلی . نلی هم دستاشو به دستای عشقش فشار می داد .  هوس شدیدی برش غلبه کرده بود . اما هنوز نیروی عشق قدرتش بیشتر بود . دختر حس کرد که کمرش سست شده . ناصر از پشت بغلش زده بود . لبا شو گذاشته بود رو صورتش . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر