اون می خواست هر طوری شده با من رابطه بر قرار کنه . دیگه خیلی پر رو شده بود و اومد کنارم دراز کشید ..
-برو کنار جیغ می کشم ...
دستشو گذاشته بود روی شورتم .. به زور می خواست اونو از پام در بیاره . من می تونستم یکی دو چشمه لگد بیام و حالشو جا بیارم ولی خب گفتم صبر کنم بینم چیکار می کنه . آخه میگن مردایی که حشری میشن باید مراقبشون بود . خیلی پیش اومده که این جنگ و دعوا ها منجر به قتل شده . می بینی در حال عصبانیت طرف نمی دونه چیکار می کنه . خط وسط شورتم با فشاری که واسه در آوردن اون از پام می آورد داشت کسمو پاره می کرد . دو طرف کونمو محکم چسبیده بود و می خواست به زور اونو بلندش کنه ... یه انگشتشو هم فرو کرده بود توی کونم و بعد اونو می ذاشت توی دهنش ....
-اوخ جااااااان چه حالی میده ! زن داداش با ما به از این باش که با خلق جهانی ... نگو که این هیکل و این کون فقط مال داداش منه . می دونم تو اینو اسراف نمی کنی .. می دونم .
-خفه شو پرهام . وادارم نکن که بی ادب شم .
-بشو .. خیالم نیست .
کاملا لخت شده یود و در حالی که کیرشو به کپلم می مالوند گفت این چیزا برام هیچ مهم نیست . مهم کیرمه که الان خوراک می خواد گشنه شه .زن داداش مرا دریاب ... مرا دریاب
-چیه پر هام منو با جنده اشتباه گرفتی ؟ تازه به من جسارت می کنی و میگی که از این کونم استفاده زیادی می کنم ؟
-این جوری حرف نزن و خودت رو بد کاره معرفی نکن که خجالت می کشم .چون دوستت دارم .
-خیلی پر رویی پر هام . همین جوری که داری حرف می زنی این انگشتت توی کون من چیکار می کنه . آدم باش دیگه .
-من می خوام آدم باشم . ولی پرهام کوچولو و این کون گنده تو نمی ذاره .
-به کون من چه مربوطه ! کاری نکن که من به پژمان بگم چه داداش پر رویی داره .. -از اینم میگی که تا حالا چند بار کردمت ؟
-حالا کارت به جایی رسیده که تهدیدم می کنی ؟
در همین لحظه صدای زنگ موبایل منو به خودم آورد .. این دیگه کی می تونست باشه . متوجه شماره اش نشدم ..
-پر هام ولم کن ..
ولی اون از فرصت استفاده کرد و خودشو بهم چسبوند .
-آتنا بگیرش ممکنه از راه دور باشه . خاله حالش طوری شده باشه .
گوشی رو گرفتم .. وای صداش چقدر بلند بود . اون سیاوش بود ..
-الو آتنا بیداری ...
اون جوری که پر هام پیش من بود و خودشو بهم چسبونده بود اگه سیاوش یه حرفی می زد شاید برادر شوهرم متوجه می شد . برای همین سعی داشتم با حرفای الکی فضا رو طوری شلوغش کنم که متوجه حرفای سیاوش نشه
-آتنا می تونی حرف بزنی ؟
-نگران نباشید پر هام برادر شوهرم پیش منه . تنها نیستم .. خونواده بر می گردن ... سیاوش که متوجه شده بود من نمی تونم حرف بزنم گفت عزیزم من بازم هوس تو رو کردم . دلم می خواست بازم بیای توی بغلم .... سه چهار ساعت وقت داشتیم ...
دیگه منم که نمی تونستم حرفی بزنم و چیزی بگم هر جوری بود با هاش خداحافظی کردم .
پر هام : زن داداش این کی بود ؟
-شوهر دوستم که نگران من بود و زنگ زد . یعنی دوستم بهش گفت .
-ولی طوری حرف می زد که انگاری آشنایی زیادی با هم دارین .
به زور می خواست موبایل رو از دستم بگیره ... اون خیلی فضول بود . دیگه برام یقین شد که اون از من مدرکی نداره که اگه می داشت تا حالا پدر منو در می آورد . .. -بگو از جون من چی می خوای
-کونتو .. کونتو ..کونتو ...
-به یک شرطی کونمو در اختیارت می ذارم که وقتی کارت رو کردی بری گمشی و ریختت رو نبینم . دیگه هم تو کارای من فضولی نکنی
-باشه من میرم ... بهت قول میدم ..
.-آبتم امروز بیرون بدنم خالی می کنی ...
-واسه چی ؟ از چیزی می ترسی ؟ باشه آتنا هر چی تو بگی ... چرا با من این جوری می کنی . تو که قبلا با من حال می کردی از این که با تو باشم ... .
اون حریصانه افتاد روی من .. و منم مثل آدمای بی حس و بی تفاوتی که می ذارن طرف کارشو. انجام بده به روبرو خیره شده بود . معلوم نبود چی به سوراخ کونم مالید که بوی بدی فضای اون جا رو گرفت ...
-این چیه به من مالیدی .
-روغن زیتون اصل تصفیه نشده ...
کیرشو به کونم فشار داد .... هر بار که کیرشو فرو می کرد توی کونم فکر می کردم که از دفعه پیش خیلی کلفت تر به نظر می رسه . کیرشو فرو کرد توی کونم ... دوست داشتم به این فکر کنم که حالا این پسر همسایه هست که داره منو می کنه . نمی دونم شاید برای اولین باری بود که دلم نمی خواست از کون دادن لذت ببرم تا حس کنم لذتمو نگه داشتم واسه اون پسر چش خوشگل همسایه .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
-برو کنار جیغ می کشم ...
دستشو گذاشته بود روی شورتم .. به زور می خواست اونو از پام در بیاره . من می تونستم یکی دو چشمه لگد بیام و حالشو جا بیارم ولی خب گفتم صبر کنم بینم چیکار می کنه . آخه میگن مردایی که حشری میشن باید مراقبشون بود . خیلی پیش اومده که این جنگ و دعوا ها منجر به قتل شده . می بینی در حال عصبانیت طرف نمی دونه چیکار می کنه . خط وسط شورتم با فشاری که واسه در آوردن اون از پام می آورد داشت کسمو پاره می کرد . دو طرف کونمو محکم چسبیده بود و می خواست به زور اونو بلندش کنه ... یه انگشتشو هم فرو کرده بود توی کونم و بعد اونو می ذاشت توی دهنش ....
-اوخ جااااااان چه حالی میده ! زن داداش با ما به از این باش که با خلق جهانی ... نگو که این هیکل و این کون فقط مال داداش منه . می دونم تو اینو اسراف نمی کنی .. می دونم .
-خفه شو پرهام . وادارم نکن که بی ادب شم .
-بشو .. خیالم نیست .
کاملا لخت شده یود و در حالی که کیرشو به کپلم می مالوند گفت این چیزا برام هیچ مهم نیست . مهم کیرمه که الان خوراک می خواد گشنه شه .زن داداش مرا دریاب ... مرا دریاب
-چیه پر هام منو با جنده اشتباه گرفتی ؟ تازه به من جسارت می کنی و میگی که از این کونم استفاده زیادی می کنم ؟
-این جوری حرف نزن و خودت رو بد کاره معرفی نکن که خجالت می کشم .چون دوستت دارم .
-خیلی پر رویی پر هام . همین جوری که داری حرف می زنی این انگشتت توی کون من چیکار می کنه . آدم باش دیگه .
-من می خوام آدم باشم . ولی پرهام کوچولو و این کون گنده تو نمی ذاره .
-به کون من چه مربوطه ! کاری نکن که من به پژمان بگم چه داداش پر رویی داره .. -از اینم میگی که تا حالا چند بار کردمت ؟
-حالا کارت به جایی رسیده که تهدیدم می کنی ؟
در همین لحظه صدای زنگ موبایل منو به خودم آورد .. این دیگه کی می تونست باشه . متوجه شماره اش نشدم ..
-پر هام ولم کن ..
ولی اون از فرصت استفاده کرد و خودشو بهم چسبوند .
-آتنا بگیرش ممکنه از راه دور باشه . خاله حالش طوری شده باشه .
گوشی رو گرفتم .. وای صداش چقدر بلند بود . اون سیاوش بود ..
-الو آتنا بیداری ...
اون جوری که پر هام پیش من بود و خودشو بهم چسبونده بود اگه سیاوش یه حرفی می زد شاید برادر شوهرم متوجه می شد . برای همین سعی داشتم با حرفای الکی فضا رو طوری شلوغش کنم که متوجه حرفای سیاوش نشه
-آتنا می تونی حرف بزنی ؟
-نگران نباشید پر هام برادر شوهرم پیش منه . تنها نیستم .. خونواده بر می گردن ... سیاوش که متوجه شده بود من نمی تونم حرف بزنم گفت عزیزم من بازم هوس تو رو کردم . دلم می خواست بازم بیای توی بغلم .... سه چهار ساعت وقت داشتیم ...
دیگه منم که نمی تونستم حرفی بزنم و چیزی بگم هر جوری بود با هاش خداحافظی کردم .
پر هام : زن داداش این کی بود ؟
-شوهر دوستم که نگران من بود و زنگ زد . یعنی دوستم بهش گفت .
-ولی طوری حرف می زد که انگاری آشنایی زیادی با هم دارین .
به زور می خواست موبایل رو از دستم بگیره ... اون خیلی فضول بود . دیگه برام یقین شد که اون از من مدرکی نداره که اگه می داشت تا حالا پدر منو در می آورد . .. -بگو از جون من چی می خوای
-کونتو .. کونتو ..کونتو ...
-به یک شرطی کونمو در اختیارت می ذارم که وقتی کارت رو کردی بری گمشی و ریختت رو نبینم . دیگه هم تو کارای من فضولی نکنی
-باشه من میرم ... بهت قول میدم ..
.-آبتم امروز بیرون بدنم خالی می کنی ...
-واسه چی ؟ از چیزی می ترسی ؟ باشه آتنا هر چی تو بگی ... چرا با من این جوری می کنی . تو که قبلا با من حال می کردی از این که با تو باشم ... .
اون حریصانه افتاد روی من .. و منم مثل آدمای بی حس و بی تفاوتی که می ذارن طرف کارشو. انجام بده به روبرو خیره شده بود . معلوم نبود چی به سوراخ کونم مالید که بوی بدی فضای اون جا رو گرفت ...
-این چیه به من مالیدی .
-روغن زیتون اصل تصفیه نشده ...
کیرشو به کونم فشار داد .... هر بار که کیرشو فرو می کرد توی کونم فکر می کردم که از دفعه پیش خیلی کلفت تر به نظر می رسه . کیرشو فرو کرد توی کونم ... دوست داشتم به این فکر کنم که حالا این پسر همسایه هست که داره منو می کنه . نمی دونم شاید برای اولین باری بود که دلم نمی خواست از کون دادن لذت ببرم تا حس کنم لذتمو نگه داشتم واسه اون پسر چش خوشگل همسایه .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر