هم بدم میومد و هم خوشم میومد . انگار سوراخ کون من با تمام کیر های دنیا پیمان عقد و از دواج بسته بود . نه .. من نباید حال کنم . باید به این بچه پررو نشون بدم که هیچ غلطی نمی تونه بکنه . نمی تونه مانع لذت بردن و آزادی من شه ... ولی همچنان کیرشو می کرد توی کونم و با سرعت می کشید بیرون ... در یکی از این حالتا دو طرف کونمو با دو تا دستش گرفت و اونو به طرف وسط جمع کرد طوری که قسمت عقب کیر و بیضه هاش به کونم چسبیده بود و آلتشو هم به صورت ثابت توی کون من نگه داشته بود .. با این که کیرش در کون من به صورت ثابت قرار داشت ولی همچین داغ شده بود که پرشهای در جای اونو توی کونم حس می کردم . پسره عوضی آبشو توی کون من خالی کرده بود .. حرصم گرفته بود ولی خوشم میومد . نمی تونستم بهش بگم چرا این کارو کردی . فایده ای نداشت . کاری بود که انجام شده و اگه هم بهش اعتراض می کردم پر رو تر می شد و عادت می کرد که بقیه کاراشم با زور انجام بده . از اول نباید بهش رو می دادم ....
می خواست ازم لب بگیره ولی نذاشتم . لباشو گذاشت رو شونه هام و میکشون می زد -حواست باشه کبودشون نکنی که جواب داداشتو نمی تونم بدم ..
راستش در مورد پژمان زیاد خیالم نبود . شاید بد ترین کبودی های تنمو که در اثر میک زدن مردای دیگه پیش میومد می تونستم به یه چیز دیگه نسبت بدم و پژمان رو هم یه جورایی گول بزنم و اون حرفمو باور کنه ولی در حال حاضر اونی که برام اهمیت داشت سیاوش بود که نمی دونستم چه عکس العملی می تونه در مورد من داشته باشه .
پر هام انگار نمی خواست دست از سرم ور داره . کیرشو کشید بیرون در جا اونو فرو کرد توی کسم .. آخخخخخخخخ نههههههههه من نمی تونستم اینو دیگه تحمل کنم ... ولی چاره ای نبود . به زحمت خودمو کنترل می کردم تا حرفی بهش نزنم . من نمی خواستم بدنم رو در اختیار یکی دیگه بذارم .. ولی این حس مدتها بود که به من لذت می داد .. اگرم لذت نمی بردم از این که یه مردی ازم خوشش بیاد و بتونه ازم لذت ببره راضیم می کرد . حالا هم نسبت به برادر شوهرم یه حس بر تری داشتم . من بعد از این سکس باید می رفتم حموم . خودمو ردیف می کردم ... اون نباید به من گیر می داد . اعصابم به هم ریخته بود .. واسه این که اونو زود تر سر حالش کنم باید تا حدودی باهاش راه میومدم و همراهیش می کردم که اونم به خودش بنازه که تونسته سر حالم کنه وگرنه ول کنم نبود و می گفت تا وقتی که من راضی شم به من حال میده .. دیگه منم مجبور شدم فیلم بازی کنم .
-آهههههههه پر هام .. ولم نکن .. کسسسسم ... کسسسس زن داداشت داغ شده .. برشته شده ... محکم تر بکنش ..... حالا خوبه ... تند تر .. اوووووخخخخخخ جوووووون ..اومد ... پر هام فدات اومد ... اومد .. ار ضا شدم ... چه قدر تو با حالی !
چند دور پر هام رو از این سمت به اون سمت گردوندم و از اون جایی که اخلاقشو می دونستم حسابی در مدت چند دقیقه خسته اش کردم طوری که نفس نفس می زد .... به شکلی که وقتی از پیشش پا شدم و رفتم به سمت حموم اون همچنان دراز کش بود و به سقف نگاه می کرد . انگار بهش شوک وارد اومده بود .. منم کار سختی داشتم . قبل از این که بدنمو بشورم اول انگشتمو کردم توی کونم تا هر چی رو که پر هام توی اون خالی کرده بکشمش بیرون ... چقدر هم این پسره هوس داشت . این از اون که قبلا از سوراخ کونم زده بود بیرون و اینم از این که هر چی انگشت فرو می کردم توی کونم آبش میومد بیرون .. خلاصه خودمو ردیف کردم .. و خیلی دوست داشتم که پر هام از خونه بره بیرون و من بعدا برم پیش سیاوش ....
پر هام : چقدر ناز شدی . پر هام کوچولو داره بیدار میشه ...
-از این پر رو بازی ها اگه در آوردی این دفعه پر هام کوچولوی تو رو که خیلی هم بزرگ شده قبض روح می کنم . خجالت نمی کشی با زن داداشت رابطه داری ؟
پر هام : خودت هم که داشتی حال می کردی . واسه چی داری واسه ما ناز می کنی . -خجالت بکش . یک زن سیستم بدنیش طوریه که بالاخره اگه یه وسیله نرم و جوندار و شقی بره توی کسش حال می کنه .. اگه ازش نفرت هم داشته باشه بالاخره از تماس این چیز گوشتی لذت می بره . دیدم یه جوری نگام می کنه .... یه زنگی واسه سیاوش زدم که در خونه رو باز بذاره .. چون نمی خواستم معطل کنم .. می ترسیدم پرهام تعقیبم کنه ... صورت پرهامو ماچش کردم تا اونو خر کرده باشم . نمی دونم چرا از خونه بیرون نمی رفت . ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
می خواست ازم لب بگیره ولی نذاشتم . لباشو گذاشت رو شونه هام و میکشون می زد -حواست باشه کبودشون نکنی که جواب داداشتو نمی تونم بدم ..
راستش در مورد پژمان زیاد خیالم نبود . شاید بد ترین کبودی های تنمو که در اثر میک زدن مردای دیگه پیش میومد می تونستم به یه چیز دیگه نسبت بدم و پژمان رو هم یه جورایی گول بزنم و اون حرفمو باور کنه ولی در حال حاضر اونی که برام اهمیت داشت سیاوش بود که نمی دونستم چه عکس العملی می تونه در مورد من داشته باشه .
پر هام انگار نمی خواست دست از سرم ور داره . کیرشو کشید بیرون در جا اونو فرو کرد توی کسم .. آخخخخخخخخ نههههههههه من نمی تونستم اینو دیگه تحمل کنم ... ولی چاره ای نبود . به زحمت خودمو کنترل می کردم تا حرفی بهش نزنم . من نمی خواستم بدنم رو در اختیار یکی دیگه بذارم .. ولی این حس مدتها بود که به من لذت می داد .. اگرم لذت نمی بردم از این که یه مردی ازم خوشش بیاد و بتونه ازم لذت ببره راضیم می کرد . حالا هم نسبت به برادر شوهرم یه حس بر تری داشتم . من بعد از این سکس باید می رفتم حموم . خودمو ردیف می کردم ... اون نباید به من گیر می داد . اعصابم به هم ریخته بود .. واسه این که اونو زود تر سر حالش کنم باید تا حدودی باهاش راه میومدم و همراهیش می کردم که اونم به خودش بنازه که تونسته سر حالم کنه وگرنه ول کنم نبود و می گفت تا وقتی که من راضی شم به من حال میده .. دیگه منم مجبور شدم فیلم بازی کنم .
-آهههههههه پر هام .. ولم نکن .. کسسسسم ... کسسسس زن داداشت داغ شده .. برشته شده ... محکم تر بکنش ..... حالا خوبه ... تند تر .. اوووووخخخخخخ جوووووون ..اومد ... پر هام فدات اومد ... اومد .. ار ضا شدم ... چه قدر تو با حالی !
چند دور پر هام رو از این سمت به اون سمت گردوندم و از اون جایی که اخلاقشو می دونستم حسابی در مدت چند دقیقه خسته اش کردم طوری که نفس نفس می زد .... به شکلی که وقتی از پیشش پا شدم و رفتم به سمت حموم اون همچنان دراز کش بود و به سقف نگاه می کرد . انگار بهش شوک وارد اومده بود .. منم کار سختی داشتم . قبل از این که بدنمو بشورم اول انگشتمو کردم توی کونم تا هر چی رو که پر هام توی اون خالی کرده بکشمش بیرون ... چقدر هم این پسره هوس داشت . این از اون که قبلا از سوراخ کونم زده بود بیرون و اینم از این که هر چی انگشت فرو می کردم توی کونم آبش میومد بیرون .. خلاصه خودمو ردیف کردم .. و خیلی دوست داشتم که پر هام از خونه بره بیرون و من بعدا برم پیش سیاوش ....
پر هام : چقدر ناز شدی . پر هام کوچولو داره بیدار میشه ...
-از این پر رو بازی ها اگه در آوردی این دفعه پر هام کوچولوی تو رو که خیلی هم بزرگ شده قبض روح می کنم . خجالت نمی کشی با زن داداشت رابطه داری ؟
پر هام : خودت هم که داشتی حال می کردی . واسه چی داری واسه ما ناز می کنی . -خجالت بکش . یک زن سیستم بدنیش طوریه که بالاخره اگه یه وسیله نرم و جوندار و شقی بره توی کسش حال می کنه .. اگه ازش نفرت هم داشته باشه بالاخره از تماس این چیز گوشتی لذت می بره . دیدم یه جوری نگام می کنه .... یه زنگی واسه سیاوش زدم که در خونه رو باز بذاره .. چون نمی خواستم معطل کنم .. می ترسیدم پرهام تعقیبم کنه ... صورت پرهامو ماچش کردم تا اونو خر کرده باشم . نمی دونم چرا از خونه بیرون نمی رفت . ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر