بیتا حس کرد که داره ار گاسم میشه ... ایمان تونسته بود اونو ار گاسمش کنه ... این بار اکبر آبشو ریخت توی کون بیتا .. فینگلی هم توی دهن اون خالی کرد . بعد از اون بیتا از ایمان خواست بیاد که روش قرار بگیره و با اون عشقبازی کنه . فینگلی و اکبر از اون فضا خارج شدند و میدونو دادن به دست بیتا و ایمان . بیتا دستاشو به دو طرف باز کرده بود و حالا ایمان از روبرو کیرشو کرد توی کس ... اون حالا اعتماد به نفس فوق العاده ای پیدا کرده بود و حس کرد که خیلی راحت می تونه با هر کی که دوست داشته باشه سکس کنه . ایمان با فشار زیادی خودشو به طرف جلو حرکت می داد . بیتا با این که چند بار ار ضا شده بود حس کرد که بازم می تونه .. زن حس کرد که داره آبش میاد دستاشو دور کمر ایمان حلقه زد و همزمان با ارگاسم کاری کرد که ایمان هم با تمام حس و هوسش توی کس بیتا خالی کنه .....
بیتا : حالا منو ببوس ... دیگه می خوام خستگی در کنم ...
ایمان رفت زیر قرار گرفت و به بیتا گفت که بیاد روش قرار بگیره . از اون طرف هم مهناز روی زمین دراز کشیده بود و یه عده از مردها دورشو گرفته بودند و یه رقص گرگی به راه انداخته و زوزه می کشیدند که توجه بقیه رو به خودشون جلب کرده بودند . دستشونو هم گداشته بودند رو کیرشون و اونو به مهناز نشون می دادند . مهناز به یکی یکی این کیر ها نگاه می کرد و لبخند می زد . طوری که می خواست به اونا بگه من حریف همه شما میشم و بیخود منو از کیر دراز و کلفت نترسونین ...
فریده در حالی که رو کیر افشین نشسته بود روبروی جمعیت خودشو روی میز حرکت می داد گفت عجب صحنه های با حالیه ...
البته فریده مخفیانه از این صحنه ها فیلم گرفته ولی نه به صورت حرفه ای و گسترده و اونم با استفاده از تر فند هایی در بعضی از نقاط این خونه ... می خواست یه یاد گاری از این نخستین محفل پر شکوه داشته باشه و به هیچ وجه قصد پخش فیلم رو نداشت چون برای خودش درد سر می شد .
یک آن پنج شش مرد مهنازو محاصره کرده لحظه به لحظه حلقه رو تنگ تر کردند . فریده : افشین جون مثل این که خیلی برای دوست دخترت ناراحتی
-نه اصلا این طور نیست . فقط نمی دونم جواب شوهرشو چی بدم .
-چی داری بدی . شوهرش امضاء زد و رضایت خودشو اعلام کرد . می خواد بره چی بگه و از کی شکایت کنه . حرفای خنده دار می زنی ها . پس بیا کارت رو بکن . .. زود باش .. اووووووخخخخخخ اون قدر اون جا رو نگاه نکن . خیلی هم هوس انگیزه .
پنج شش نفری مهناز رو بلندش کرده و هر کس یه قسمت از بدن اونو می کشید . زن لای دست و پای این و اون جیغ می کشید و نمی دونست به کجا پناه ببره . جمعیت محو این صحنه ها شده و مردا همه دسته جمعی کف زده و از هر گوشه ای یکی فریادی می زد و پیشنهادی می داد . یکی می گفت جرش بده . یکی می گفت کبودش کن و یکی هم می گفت از وسط دو شقه اش کن .
مهناز یواش یواش به این وضع عادت کرد اونو دو نفری رو هوا می کردند .. گلوریا هم که هیجان زده شده بود و دوست داشت که با اونم همچین رفتاری می کردند خودشو رسوند به وسط اونا . مهنازو گذاشتن زمین ...
فریده : وااااایییییی افشین ببین ... دو تا کیر کلفتو با هم کردن توی کون مهناز .. ولی خوب نمی تونن حرکتش بدن .
یکی از زنا اومد جلو و در اعتراض به مردایی که همزمان دو تا کیر رو با هم توی کون مهناز کرده بودند فریاد کشیدند این مغایر قوانین بین المللیه . شما اجازه همچین کاری رو نداشتین . این خلاف حقوق بشره ... یکی از اونایی که کیرشو کرده بود توی کون مهناز خطاب به یکی از دوستاش که اون جا وایساده بود و منتظر بود که به نحوی با مهناز حال کنه گفت
- هی اسفندیار تو ویکی دیگه به این خانومی که دم از حقوق بشر می زنه حقوق بشرو نشون بدین . 2 ماه حقوق برای این خانوم ...
یهو دو نفر کمر اون زنو گرفتن و طوری اونو تنظیمش کردند که تا زن بیاد بفهمه چی شده اونم دو تا کیر رو توی کونش حس کرد . .
-حالا بگیر خانومی . این همون چیزی بود که تو هم لازم داشتی .. زن از درد همچنان جیغ می کشید و نمی دونست که باید چیکار کنه و به کجا پناه ببره .
گلوریا : آقایون منم توی این بازی هستما . این خانوما خیلی سوسول تشریف دارن . بیاین با من کار کنین که حسرت یک آخ را بر دلتان خواهم گذاشت .... اد امه دارد ... نویسنده .... ایرانی
بیتا : حالا منو ببوس ... دیگه می خوام خستگی در کنم ...
ایمان رفت زیر قرار گرفت و به بیتا گفت که بیاد روش قرار بگیره . از اون طرف هم مهناز روی زمین دراز کشیده بود و یه عده از مردها دورشو گرفته بودند و یه رقص گرگی به راه انداخته و زوزه می کشیدند که توجه بقیه رو به خودشون جلب کرده بودند . دستشونو هم گداشته بودند رو کیرشون و اونو به مهناز نشون می دادند . مهناز به یکی یکی این کیر ها نگاه می کرد و لبخند می زد . طوری که می خواست به اونا بگه من حریف همه شما میشم و بیخود منو از کیر دراز و کلفت نترسونین ...
فریده در حالی که رو کیر افشین نشسته بود روبروی جمعیت خودشو روی میز حرکت می داد گفت عجب صحنه های با حالیه ...
البته فریده مخفیانه از این صحنه ها فیلم گرفته ولی نه به صورت حرفه ای و گسترده و اونم با استفاده از تر فند هایی در بعضی از نقاط این خونه ... می خواست یه یاد گاری از این نخستین محفل پر شکوه داشته باشه و به هیچ وجه قصد پخش فیلم رو نداشت چون برای خودش درد سر می شد .
یک آن پنج شش مرد مهنازو محاصره کرده لحظه به لحظه حلقه رو تنگ تر کردند . فریده : افشین جون مثل این که خیلی برای دوست دخترت ناراحتی
-نه اصلا این طور نیست . فقط نمی دونم جواب شوهرشو چی بدم .
-چی داری بدی . شوهرش امضاء زد و رضایت خودشو اعلام کرد . می خواد بره چی بگه و از کی شکایت کنه . حرفای خنده دار می زنی ها . پس بیا کارت رو بکن . .. زود باش .. اووووووخخخخخخ اون قدر اون جا رو نگاه نکن . خیلی هم هوس انگیزه .
پنج شش نفری مهناز رو بلندش کرده و هر کس یه قسمت از بدن اونو می کشید . زن لای دست و پای این و اون جیغ می کشید و نمی دونست به کجا پناه ببره . جمعیت محو این صحنه ها شده و مردا همه دسته جمعی کف زده و از هر گوشه ای یکی فریادی می زد و پیشنهادی می داد . یکی می گفت جرش بده . یکی می گفت کبودش کن و یکی هم می گفت از وسط دو شقه اش کن .
مهناز یواش یواش به این وضع عادت کرد اونو دو نفری رو هوا می کردند .. گلوریا هم که هیجان زده شده بود و دوست داشت که با اونم همچین رفتاری می کردند خودشو رسوند به وسط اونا . مهنازو گذاشتن زمین ...
فریده : وااااایییییی افشین ببین ... دو تا کیر کلفتو با هم کردن توی کون مهناز .. ولی خوب نمی تونن حرکتش بدن .
یکی از زنا اومد جلو و در اعتراض به مردایی که همزمان دو تا کیر رو با هم توی کون مهناز کرده بودند فریاد کشیدند این مغایر قوانین بین المللیه . شما اجازه همچین کاری رو نداشتین . این خلاف حقوق بشره ... یکی از اونایی که کیرشو کرده بود توی کون مهناز خطاب به یکی از دوستاش که اون جا وایساده بود و منتظر بود که به نحوی با مهناز حال کنه گفت
- هی اسفندیار تو ویکی دیگه به این خانومی که دم از حقوق بشر می زنه حقوق بشرو نشون بدین . 2 ماه حقوق برای این خانوم ...
یهو دو نفر کمر اون زنو گرفتن و طوری اونو تنظیمش کردند که تا زن بیاد بفهمه چی شده اونم دو تا کیر رو توی کونش حس کرد . .
-حالا بگیر خانومی . این همون چیزی بود که تو هم لازم داشتی .. زن از درد همچنان جیغ می کشید و نمی دونست که باید چیکار کنه و به کجا پناه ببره .
گلوریا : آقایون منم توی این بازی هستما . این خانوما خیلی سوسول تشریف دارن . بیاین با من کار کنین که حسرت یک آخ را بر دلتان خواهم گذاشت .... اد امه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر