ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 32

سیمین با یه شورت و سوتین جلوم قرار داشت -پسر خوب دلت نمی خوای یه دیدی به کونم بندازی ؟/؟ گیرت نمیاد ها . پشیمون میشی ها . اخماتو وا کن پسر خوب . یه آدم عاقل که این دوره زمونه عاشق نمیشه . وفا چیه .. اصلا چیزی به نام عشق و وفا معنی نداره . منی که الان می بینی پیش روت وایسادم الان ده باره که عاشق شدم . راستش عاشق تو هم شدم ولی وقتی به آخر همه این عشق ها فکر می کنم می بینم راهشون همه یکیه . یه چیزی به نام کیر میره وارد یه سوراخی میشه به اسم کوس .. این قدر اون داخل حرکت می کنه و تند و تند کارشو انجام میده تا دو طرف سر حال سر حال شن . اون وقت فردا یه عشق دیگه یه حال دیگه .. خب عزیزم اسم این عشقو چی میذاری ؟/؟ هوس .. ولی راستش منم یه جورایی داره ازت خوشم میاد . یه جور خاصی هستی . یه خورده کوس خلی .. بد کوس خلی هم نیستی . شاید واسه همینه که سها عاشقت شده . اونم از هر دوی ما کوس خل تره . وقتی سیمین یه پهلو کرد و کونشو انداخت توی دید  , دیدم حق با اونه و هرچی در مورد کونش گفته راست گفته . معرکه بود . بااین که سفید و شفاف نبود ولی یه بر آمدگی خاصی داشت که تحریکم می کرد . اونم که به خوبی متوجه نگاهم شده بود و می دونست که چطور دلمو ببره یه حرکات خاصی به کونش می داد تا بیشتر آتیشم بزنه . من یه خورده به بهشته فکر می کردم . اگه اون دوستم داشته باشه . اگه بهم علاقه داشته باشه . من نباید این کارو انجام بدم . چه بهونه ای دارم . ولی اون از دستم در رفته . جواب منو نداده . نخواسته که باهام باشه . هنوز یه تماس هم باهام نگرفته . نه اون حتما می خواد درس بخونه . نمی خواد افکار مزاحمی بیاد سراغش .. با این افکار جریان پیش اومده واسه خودمو تو جیه کردم و این که اگه نخوام به بهشته خیانت کنم جون خودش به خطر میفته . یه جورایی هم واقعیت همین بود . لباسامو دیگه از تنم در آورده بود و حتی به شورتم رحم نکرد . -کیر توپی داری . سفت و سنگینه . جون میده واسه کوس زنای حشری مثل من .. سیمین خیلی خمار و بیحال شده بود .. خودشو به من می مالید . کیرمو از دهنش بیرون کشید  وسط تن و شورت و قسمت کوسشو به دهنم می مالید . زبونمو کشیدم رو شورتش .. -آخخخخخ .. اووووووففففف .. نههههههه سهراب این جوری نه نهههه این جوری نهههه . بکششششش پایین شورتمو .. بکش پایین .. یه خورده که شورت و کوسشو با هم گذاشتم تو دهنم دستمو روی کوسش مالیده و خیسی کوسو با شورت تر کیب کرده با چنگ زدن کوسش دستمو به داخل فشار می دادم -آخخخخخ سهراب سهراب عزیزم دلمو بردی .. درش بیار ..من که مال توام همه تن و بدنم مال توست .. بکش پایین .. شورت سیمین رو خیلی آروم از پاش در آوردم . هنوز لبمو رو کوسش نذاشته رو به بیهوشی رفته بود . کوس چاقالو و تپلی داشت . یه ورمی که به لاپاش خیلی میومد و دلم می خواست کوسشو گاز بزنم و با میک زدن خودم بادشو خالی کنم ولی اینا باد نبود . همه گوشتای ناب خود کوسش بود . اونو رو تخت درازش کرده خودم پاهاشو به دو طرف باز کرده و اونم مثل ورزشکارا خیلی راحت تا اونجایی که می تونست پاهاشو به دو طرف باز کرد که هر لحظه می ترسیدم کشاله رونش چاک بگیره . دهنمو گذاشته بودم وسط کوسش و چونه و بینی خودمو می زدم به وسط کوس و با حرکتای پی در پی خودم حشرشو زیاد می کردم و مرحله بعدی چوچوله های دور کوس سیمین رو هم می ذاشتم تو دهنمو میکشون می زدم .. چشاشو بسته بود و لباشو گاز می گرفت . بار اول که دیده بودمش لباشو غنچه ای می دیدم ولی حالا متوجه یه بر جستگی در لباش شده بودم . این بر جستگی در لب پایینی مشخص تر بود و هوس انگیز ترش می کرد . خوب که کوسشو خوردم و حس کردم خودم سیر شدم هر چند که اون هنوز جا داشت دهنمو از رو کوسش بر داشتم تا با کیرم برم به جنگش .. یواش یواش صورتمو به صورتش رسوندم . لبهای کوس لیسیده امو بردم طرف لباش تا اون جفت لب پر هوسو با لبای خودم ببندم واز این توفیق اجباری که نصیبم شده نهایت لذتو ببرم . چقدر با هوس لبامو میک می زد . قبل از این که کیرمو به کوسش بچسبونم کف دستمو گذاشتم روی کوس و اونو تا اونجایی که می تونستم باز و پهنش کرده  رو کوس سیمین کشیده چنگش گرفتم و از پایین به بالا با حرکات رفت و بر گشتی خودم  خیس و داغ ترش کردم . با این حرکات من کوسشو هم با سرعت بیشتری رو دستای من حرکت می داد و با حرکات تب آلود لباش لبامو گاز می گرفت و با عطش بیشتری اونا رو میک می زد . -نههههه سیمین سیمین لبامو آتیش دادی .. چیکارم می کنی .. نذاشت که بیشتر بین لبامون فاصله بیفته این بار طوری لباشو رو لبام قرار داد و اونارو میک زد که دیگه نمی تونستم جداش کنم . هوس و حشر شدیدش به منم سرایت کرده بود . اون با هوس و شور و حال خودش یه شور و حال دیگه ای به من بخشیده بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر