ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خواهرخوب , مادر بد

فکرشو نمی کردم که یه روزی من و خواهرم که این قدر با هم کل کل می کردیم و طرف رو رقیبی برای خودمون می دونستیم که خونواده بهش توجه بیشتری داره تا این حد به هم نزدیک بشیم . من دانشجوی سال دوم رشته مهندسی نرم افزاربودم و خواهرم داشت خودشو واسه کنکور آماده می کرد که اون اتفاق افتاد و شیرازه زندگی و کانون گرم خانوادگی ما از هم پاشید . هر چند من وشادی اکثرا با هم دعوا داشتیم ولی بازم زندگی ما پاک بود . بابا شاهین تا رفت دستش به دهنش برسه و دری به تخته بخوره وضعش توپ شه  یه زن دیگه ای واسه خودش دست و پا کرد . جالب اینجا بود که مامان شهین خیلی خوشگل تر از اون زن صیغه ای بود و بابا هم ریخت و قیافه درست و حسابی نداشت . کار مامان شده بود حرص خوردن و مدام از این می گفت که پدرم واسه تور کردن اون چه کار ها که نکرده و چند بار اومده خواستگاری و از این بند و بساطها . در هر حال بابا هفته ای دو یا سه شبو خونه نبود .. مامان اول خونه رو به اسم خودش کرد که  اون زن نتونه حق ما رو بخوره . بابا هم که ترسیده بود به مامان نه نمی گفت فقط بد جوری هوس کس تازه وتنوع رو کرده بود . مامان شهین صبر و تحملش کم بود . فقط خون گریه نکرده بود . ولی یه مدت که گذشت دیدم که اونم دیگه زده به رگ بی خیالی و داره با کلی از دوستای قدیمی خودش که سالها بود ازشون خبری نداشته می گرده . هر وقت که بابا شبا رو نمیومد خونه اونم می رفت گردش و مهمونی . من و شادی دیگه شبا رو توی یک اتاق می خوابیدیم . . اون شبایی رو که بابا نبود از مامان می خواستیم که بیاد پیش ما . قبول نمی کرد . یه نیمه شب شادی منو از خواب بیدار کرد و گفت شهاب می خوام یه چیزی بهت بگم نمی دونم از کجا شروع کنم و چه جوری بگم . . در خونه مون نیمه شبها  یه صدایی می کنه . یعنی باز میشه . چون لولای اون خشکه  با یه سابیدگی خاصی صداش می پیچه .. دو سه ساعت بعدش هم این در بسته میشه . من فکر کنم شبا یکی میاد تو خونه مون . حالا معتاد باشه یا چیز دیگه ای من می ترسم . همون عامل باعث شد که من و شادی با خواست بیشتری شبا رو در یه اتاق بخوابیم . یه شب تصمیم گرفتم که برم ببینم جریان چیه . خواهرم گفت که منم باهات میام . . -شادی تو نیا خطرناکه . ولی خواهر خوشگلم که کاملا شبیه مامان قشنگ و مظلومم شده بود قبول نکرد و همرام اومد . .. خیلی آروم می رفتیم تا مامانو که به زور و با قرص آرام بخش می خوابید بیدارش نکنیم . اون شب یکی از تلخ ترین شبهای زندگی ما بود هر چند سر آغاز گناهی شیرین بود . صدای ناله آروم مامان رو که در حال سکس با دوست پسرش بود به خوبی می شنیدیم . تازه دوست پسرش ازش می خواست که آروم باشه وگرنه گندش در میاد . شادی خیلی آروم رفت اتاقمون و خودشو انداخت رو تخت و شروع کرد به گریه کردن . کارد آشپز خونه رو گرفته می خواستم برم کیر اون پسره رو از ته قطع کنم . خونم به جوش اومده بود . شادی ترسیده بود خودشو انداخت توی بغلم و با زار و التماس ازم می خواست که کوتاه بیام و اگه به گوش همه برسه آبروی خانوادگی ما میره نمی تونیم توی محل سر بلند کنیم . بی بند و باری پدر و گناه مادر سبب شده بود که من و شادی هم به خیلی از مسائل دیگه بی توجه شیم . پدر و مادر واسه این که به دنبال تفریح و تنوع خودشون باشن من و اونو به حال خودمون رها کردند . فقط آشپزی و نوع غذا بود که ما رو به هم پیوند می داد . در مورد خیانت مامان چیزی به بابا نگفتیم . مامان هم سرشو مثل کبک زیر برف کرده فکر می کرد ما هیچی حالیمون نیست . رفتار شادی یه خورده تغییر کرده بود . پیش من خیلی فانتزی تر و بی خیال تر از قبل ظاهر می شد . منم با یه لذت خاصی بهش نگاه می کردم . دیگه وقتی  که رو کامپیوترمون سرگرم خوندن داستان و دیدن صحنه های سکس یا نیمه سکسی بودیم وقتی طرفومی دیدیم نزدیکمون میشه طوری بی پروا شده بودیم که از بر نامه خارج نمی شدیم . . یه شب از خواب بیدار شدم .  خواهرمو ندیدم  تعجب کردم کجا می تونه باشه . بابا خونه نبود . از اون شبایی بود که دوست پسر مامان واسه گاییدن مامان جان شرفیاب می شدند و ظاهرا این شادی خانوم بازم رفته پشت در فالگوش وایسه و حرص بخوره .اون با چه جراتی خودشو رسونده بود اونجا . زیر نورفلورسنت  هال بدنش به خوبی مشخص بود . یه تی شرت بلند تنش بود و یه شورت خیلی نازک وقتی تی شرتشو بالا زد متوجه شذم که سوتین هم نبسته و شورتش نازکه . سرشو به  دیوار نزدیک در تکیه داده بود و  به ناله های هوس مادرم و معشوقش گوش می داد . یه دستش رو سینه اش بود و یه دستش هم رو کسش . منم دستمو گذاشته بودم رو کیرم . دلم می خواست با خواهرم حال می کردم . نمی دونستم چرا تا این حد بی غیرت شده بودم . رفته بودم زیر بار ستم . پدر با یه زن دیگه بود . هر چند به خودش مجوز شرعی داده بود . مادر رفته بود دوست پسر گرفته  در فاصله چند متری ما اون سوی دیوار داشت به دوست پسرش کس می داد . خواهرم در حال استشها و ور رفتن با خودش بود و به جای اعتراض به مادرم کیرم به دیدن خواهرم شق شده بود .. بر گشتم به اتاقم . دوست داشتم شادی  بر گرده و باهاش حال کنم . بهترین موقعیت بود . منم لباس زیرمو در آورده با یه شورتی که کیرش در حال پاره کردن اون شورت و بیرون پریدن بود طاقباز رو تختم دراز کشیده منتظر خواهرم شدم . بالاخره اومد . . برقو روشن کردم . یه لحظه ترسید . نگاهش به کیرم ورم کرده داخل شلوارم افتاد . سرشو انداخت پایین . چشاش رو که واسه یه ثانیه دیدم  جز بر ق هوس چیزی رو درش نخوندم -کجا بودی شادی ؟/؟-دستشویی .-من الان نیمساعته بیدارم . چرا خودت رو عذاب میدی . خودشو انداخت رو تخت . می خواست خودشو ناراحت نشون بده . ولی من که می دونستم اون حشریه و اگه کسشو دست بزنم میشه یه لیوان آب آنانانس ازش گرفت رفتم سراغش .. -شهاب من نمی تونم بی تفاوت باشم .. تو دلم گفتم آره جون خودت کس و کونت می خاره میری پشت در صدای گاییدن مادرت رو بشنوی .. خب بیا این جا رو کیر داداشت . منم رفتم تو خط احساسات و کس شر گویی و مخ زنی --آره خواهرم . احساس ما جوانا و نیاز های ما رو درک نمی کنن . الان وقت از دواج و تامین نیاز های ماست . ما هنوز هیچ همسری نداشته اونا رفتن دنبال زوج دومشون . چقدر بده چقدر در فرهنگ و تر بیت اثر میذاره . رومو بر گردوندم به طرفی و خودمو خیلی متاثر نشون دادم -داداش داری گریه می کنی ؟/؟ فدات شم . قربونت . شادی بمیره اشکتو نبینه . من و تو باید همو داشته باشیم در این لحظه های غم انگیز و درد ناک . سریع بدون این که اون ببینه انگشتامو آب دهنی کرده زیر دو تا چشمم مالیدم که اگه یه وقتی خواست اشکامو پاک کنه حداقل زیر چشام یه تری داشته باشه ولی تاثیری نداشت . شادی بغلم زد . منم بغلش کردم . کاش تی شرتشو در می آورد . اگه این کارو می کرد من و اون فقط شورت به شورت و یک بر یک می شدیم . -شادی خیلی ناراحتم . کمرخواهرمو با همون لباسش می مالیدم و از ناراحتی ام می گفتم -حق داری داداش حق داری . فکرشو نمی کردم . دستمو ار وسط کمرش به قسمت جلوی بدنش رسونده و سینه هاشو در چنگ خودم گرفتم . حداقل واسه چند ثانیه انتظار داشتم اعتراض کنه .در همون نور کمی که از حاشیه ها می رسید چشای بسته از هوسشو دیدم . معطل نکرده تی شرتشو سریع از سرش در اوردم .. اون خیلی تشنه تر از من نشون می داد . قبل از این که بخوام حرکت دیگه ای بکنم خودشو طاقباز روی تخت ولو کرد . دستاشو به دو طرف باز کرد . بدنش بوی صابون خوش عطر ی رو می داد عطری ملایم که هوس منو زیاد می کرد . سکوت بهترین زبان سکس ما در آن لحظات بود . سینه های شادی به اندازه سینه های یک دختر نوجوون بودند . دهنمو گذاشتم رو یه طرف سینه اش چقدر حال می داد .اون نوک تیزشو خوردن حسابی مستم کرده یود . یه سینه دیگه هم به همون اندازه روش قرار می گرفت می تونستم میکش بزنم و تو دهنم جاش بدم . لبامو گذاشتم رو لبای داغ شادی . حالا تنها جای حساسی رو که می تونستم راحت تر با هاش ور برم کسش بود . این که دستمو دراز کنم طرف کسش . شورتش خیلی کوچیک و نازک و فانتزی بود . مثل هیکل خودش ولی کون خوش تراش و تقریبا بر جسته ای داشت . هر چند گنده نبود . دستمو گذاشتم روی شورت و قسمت کسش و کس وشورت خیس رو دو تایی با هم چنگشون می گرفتم .. از هوس زیاد لبامو گاز می گرفت . ولش نمی کردم . -نههههههه شهاب شهاب ..-جاااااااااان شادی بگو چی می خوای -تورو تو رو داداش خیلی وقته که می خوام . روم نمیشه .. -از داداش نخوای پس از کی بخوای .. خیلی باید مراقب می بودم که شیطون گولم نزنه . همون کونشو می کردم برام بس بود . شورتشو کمی پایین کشیدم . طاقت نداشتم تا آخر از پاش در بیارم عجول شده بودم . دهنمو گذاشتم رو کسش تا اونو میکش بزنم .. -اوووووفففففف زبونت چقدر داغه -مثل کس تو شادی که شادی رو به سراغم میاره -منو بسوزون بسوزون .. درش بیار شورتمو .. شورتشم در آوردم . قبل از این که به کس خوری خودم ادامه بدم دیدم  دستشو گذاشته رو شورتم . -داداش میشه ببینمش . -مال خودته . قابل تو رو نداره . جزوی از بدنته . می خواستم بگم که هم توی دهنت فرو می کنم همو توی کونت که گفتم فعلا گفتن این حرفا ضرورتی نداره مخصوصا دومی اون که ممکنه بترسوندش . شورتمو خودش در آورد . لامپو روشن کردم تا چشمش به کیرم افتاد یه آه بلندی کشید و در حال از حال رفتن بود که فوری بغلش کردم . نمی دونم چی دیده بود . شاید اگه اژدهایی می دید این قدر وحشت نمی کرد . -شادی چته چت شده -نمی دونم داداش . این اولین باریه که دارم سکس می کنم . حالم یه جوریه . بدنم داره از هم می پاشه . تنم مور مور میشه . یه جوری خوشم میاد که انگاری می خوام جیغ بکشم . می خوام همه منو ببینن که دارم باهات حال می کنم .. نمی دونم شهاب می تونی حس منو درک کنی ؟/؟ -اصلا کی گفته می خوام باهات سکس کنم ؟/؟ -مگه تو دوستم نداری ؟/؟ مگه همچین قصدی نداری ؟/؟ تو هم مث من تب داری . تب هوس . -راست میگی شادی داشتم اذیتت می کردم . -حالا واسه این کارت سر کیرت رو گاز بگیرم تا دیگه هستی از این شوخی ها با خواهر یه دونه ات نکنی . نمی دونی که چقدر دوستت دارم .هوس تو رو دارم . نمی دونی چقدر دوست داشتم خودمو لخت توی بغل لخت تو ببینم . دیگه امونم نداد . کیرمو گذاشت توی دهنش . -شادی شادی ! همین اول آبم داره میاد .. -منم دارم این کارو می منم که بیاد یعنی تو این قدر با خواهرت داری حال می کنی ؟/؟ خوشم میاد تو رو می بینم که این جوری در برابر من سستی . کیرمو ازدهنش در آورده اونو  دوباره رو تخت خوابوندمش و رفتم سراغ کسش تا بتونم از این طریق اونو ار گاسمش کرده و و بعد برم سراغ کونش . به هر جای بدنش که دست می زدی شل می شد . تجربه اولین سکس یعنی همین . هر چند یه دختر در این سن و در نخستین سالهای دوران بلوغش مثل هر پسر  دیگه ای در اوج اشتیاق و هوس قرار داره . کوست چقدر کوچولوهه شادی جون . -دوست داری ؟/؟ مال تو شهاب جون . اگه دوست داری می تونی بازش کنی . این باز کردن گفتن اون دو تا معنی می تونست داشته باشه . یکی این که  اونو از وسط به دو طرف بازش کنم و یکی این که دختری خواهرمو بگیرم که این اصلا فکر درستی نبود اونم در این شرایط که از هر طرف مصیبت داشتیم اون وقت فقط همینو کم داشتیم که خواهرم ازدواج نکرده زن شه اونم توسط داداشش. برای شادی اولین سکس بود ولی برای من این طور نبود .. خورردن کس خیس و کوچولوی شادی چه شادی  آور بود . سیرم نمی کرد . -شهاب  شهاب .. اووووووففففف ولم نکن . آرومم کن . آرومم کن . بهش نیاز دارم ولم نکن . دارم می سوزم . سینه هام دستام .. کسسسسسم کسسسسسسم داره می سوزززززه آتیششششش گرفتم .. پاهشو به کیرم می زد .. من اینو می خوام .. .. بد جنس ولم کن الان جیغ می کشم الان جیغ می کشم یهو مامان میاد بالا .. می خواستم بگم اگه توپ در کنن مامان از زیر کیر دوست پسرش بلند نمیشه . دستمو گذاشتم جلو دهن خواهرم تا وقتی که کس کوچولوشو میک می زنم خونه رو نلرزونه .. هر چی به خودش زور می آورد که خلاص شه و خودشو از چنگ من نجات بده ولی با یه کس لیسی جانانه اونو تسلیمش کرده بودم . .. وقتی برای چند لحظه ای حس کردم که دیگه شل شده و تکون نمی خوره گفتم شادی زنده ای ..؟/؟ -از هر زنده ای زنده ترم . دوباره جون گرفتم . دوباره متولد شدم . این چیه دیگه . چیکارم کردی .. . کف دستمو گذاشتم رو کس خیس شادی . اونو یه دور بر گردونده بودم تا پشت به من قرار بگیره . اولش  نفهمید که می خوام چیکار کنم ولی وقتی که خیسی کس رو به طرف بالا و قسمت کون و سوراخ اون کشوندم تازه متوجه شد که می خوام کیرمو بکنم توی کونش .. -اوووووفففففف داداششششش کونم جر می خوره درد داره من می ترسم ..می ترسم -عزیز دلم هیچ زنی نیست که بتونه از زیر بار کون دادن در بره و شونه خالی کنه . کیر شتریه که در خونه هر کونی می خوابه . به هر حال  دیر یا زود وارد اون خونه میشه . چه بهتر که الان از این میهمون خودت پذیرایی کنی .. -داداش یواش تر ..یواش فرو کن .. -چه کون تازه و نازی داری شادی -نفهمیدم چشمم روشن مگه چند تا کون دیدی .. -چقدر تو حسود و حساسی شادی . دلیل نمیشه که از خوشگلی و تازگی کونت گفتم با کونای دیگه حال کرده باشم -داداش حرفشم نباید بزنی . من تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم و به هیشکی رو ندادم -مگه من دوست دختر داشتم ؟/؟ -آره جون خودت من خودم با دو تا از دوست دخترات دوستم . هر کدومشون هم فکر می کنن خودشون تنهان و ازم توقع دارن عروسم شن . بشن زن  داداشم . .. -اون مال قبله شادی . -نمی دونم باید با هاشون بهم بزنی . نباید بهم خیانت کنی .. بدون توجه به حرفاش کیرمو به کونش فشار می دادم . سینه هاشم گرفته بودم تو دستم که از دستم در نره .. لعنتی طوری لذت می بردم که حس می کردم آبم می خواد خالی شه .. -شهاب رو سینه هام خالی کن . وسطشون .. سینه های شادی به اندازه ای بود که اگه کیرمو می ذاشتم وسطشون باید دو طرفشو با فشار به طرف کیرم هدایت می کردم . می دونم باعث درد شدید سینه هاش می شد ولی این کارو کردم . چقدر خوشم میومد . اصلا متوجه نشدم کی آب غلیظ کیرم بین سینه های شادی جون نشست . کیر درازم   خود به خود به طرف دهن شادی رفته بود . چند قطره ای رو کیرم نشسته بود . فکرشو نمی کردم شادی کیر خیس منو بذاره تو دهنش .ولی اون تسلیم من شده بود .من شده بودم تکیه گاه اون . چه خوب و با حال هر چی رو که توی لوله کیرم مونده بود کشید و میک زد و خورد . یه لذتی بهم داد به شیرینی خالی کردن آب کیرم و شایدم بیشتر . کیرم با این که کمی شل شده بود ولی به چند فشاری که به سوراخ کون خواهرم آوردم اونو دیگه شقش کردم ویه دستمو گذاشتم جلو دهن خواهرم و یه دست دیگه هم دور کمرش و کیره رو یواش یواش فرستادمش که بره داخل . چه فشاری به خودش می آورد این شادی . هرچی دست و پا می زد من ولش نمی کردم . فکر نکنم بیشتر از چهار سانت تونسته باشم کیرمو بفرستم توی کونش . این جوری اون جور که باید حال نمی داد . تازه نمی شد بکشی عقب و بیاریش جلو .. دستمو از جلو دهنش بر داشتم -ووووووییییی شهاب منو کشتی . پاره پاره شدم . -خنجر که نخوردی خواهر . به اندازه  دو تا بند انگشت رفت توی کونت . به دو طرف کونش چنگ انداخته با نگاه کردن بهش حال می کردم . به خواهر خوشگل و لاغر و خوش اندام و خوش کون من . فقط به کونش و کیر خودم نگاه می کردم که چطور دور سوراخ کون یه حلقه درست کرده .. اون قدر کیرمو حرکت داده که  با این حرکت حلقه و پوست کونشو به طرف خودم و بعدش داخل کون حرکت می دادم تا این که بازم داغ کردم و در حالی که دستامو دور کمر شادی حلقه کرده خودمو بهش جفت کرده بودم آبمو ریختم توی کونش . دو تایی مون احساس آرامش می کردیم . -شادی حالت خوبه -داداش هیچوقت به این خوبی نبودم . حالا دیگه راحت تر میشه با مشکلات اخیر کنار اومد . -کاش زود تر این کارو می کردیم شادی -من از خیلی وقت پیشا دلم می خواست . دوستم داشته باش شهاب تنهام نذار . من در این دنیا حالا فقط تو رو دارم . بهم خیانت نکن . فقط مال من باش . دیگه دوست دختر نگیر . بگو درس داری اینا رو هم ول کن . اگه روت نمیشه من باهاشون حرف می زنم .. باشه داداشی؟/؟. -هر چی تو بگی . هنوز هیچی نشده ریش و قیچی ما افتاده بود دست آبجی مون . . دو سه روز بعد مامانو دیدم که خیلی عصبی و بغض کرده بوده لب به چیزی نمی زد .. من و شادی حدس زدیم که چون دو سه روزه که دوست پسرش اونو نگاییده این جوری شده . ولی شادی می گفت هر هفته در همین روز دو سه روز مامان استراحت داره -شاید با هم دعوا افتادن . بینشون شکر آب شده .. اون شب شادی رفت خونه مامان بزرگ حالش خوب نبود و رفت پیشش بمونه . من تصمیم گرفتم که در مورد جریانات اخیر به طور سر بسته با مامان صحبت کنم . چون چند نفری از اهالی کوچه یه چیزایی رو در مورد مادرم فهمیده بودند ولی کاری به کار پدرم نداشتند چون اولا بابا صیغه کرده بود در ثانی مرد اگه هزار تا از این خلاف ها بکنه صداش در نمیاد . از صحبت کردن با مامان پشیمون شده بودم ولی نمی دونم چرا صدای باز شدن در نمیومد . دوباره تصمیم گرفتم با مادرم حرف بزنم .. ولی صدای صحبتهای تلفنی اون با یکی دیگه میومد .انگاری با مهین یکی از دوستای مطلقه اش صحبت می کرد .. -مهین جون من اصلا کاریش نداشتم . ..چی متوجه نمیشم . مردا تنوع طلبن و دنبال جنسای جوون ترن ؟/؟ من که خیلی بهش حال می دادم . یکساعت فقط واسش ساک می زدم . کونمو هر شب طوری بیرحمانه می کرد که می خوام برم دستشویی از درد دیوونه میشم . تنمو کبود اندر کبود کرد . طوری که نمی تونم دیگه پیش شوهرم بخوابم تا این کبودیها رفع شه . من عادت کردم .. دلم می خواد یکی غیر شوهرم منو بغلم بزنه ازم لذت ببره و منم باهاش حال کنم . اگه داری بفرست بیاد .. ..داشتم سر سام می گرفتم . این مهین جنده انگاری بنگاه باز کرده بود . -مهین جان الان من لخت لختم و همش فکر می کنم کیر اون داره میره توی کسم و بر می گرده . چیکار کنم با این هوسم .. ..واااااییییی مادرم دیگه دریده شده بود . یه فکر شیطانی که چه عرض کنم در اینجا میشه گفت یه فکر فرشته ای افتاد به سرم . مادرم دریده شده بود . برای حفظ آبروی خانوادگی و این که بیشتر از این رسوایی به بار نیاره و برای نجات کانون گرم خانوادگی باید خودم دست به کار می شدم و اونو می گاییدم . من باید یه کاری می کردم . با دست پشت در اتاق مامانو زدم . با دوستش خدا حافظی کرد ..-شهاب تویی ؟/؟ -آره شهین جون منم مامان تنهایی ؟/؟ -بیا داخل مگه قرار بود کسی باشه ؟/؟ بابات که امشب رفته پیش نا مادریتون . دیگه فکر نمی کنه بعد از بیست و خوردی سال از دواج  نباید زنشو تنها بذاره . با همون حالت که یه شورت و یه زیر پیرهن رکابی یا بدون آستین تنم بود وارد اتاقش شدم . مامان دراز کشیده بود و یه ملافه انداخته بود روش دیگه فرصت نکرده بود لباس بپوشه یا این طور راحت تر بود . بر جستگیهای تنش از زیر ملافه به خوبی مشخص بود . رفتم کنارش روی تخت نشستم . -عزیزم کاری داشتی این وقت شب ؟/؟ فدات شم . می دونم که با این آبرو ریزی که بابات کرده دیگه دل و دماغی واسه هیشکدوممون نذاشته . دیگه حالی واسم نمونده که ببینم تو و خواهرت چیکار می کنین . هواشو داشته باش . -باشه مامان ولی واسه تو یکی که بد نشد مشکل اصلی ما بابا نیست . تو هستی مامان که با دوست پسر گرفتنت آبرومونو همه جا بردی . همه در و همسایه ها دیگه فهمیدن . فکر کردی اینجا خارجه که بشه دولا دولا شتر سواری کرد ؟/؟ -حرف دهنتو بفهم شهاب . اصلا حالیته چی داری میگی و به مامانت داری چه تو هینی می کنی ؟/؟ اگه بابات بفهمه که چه بچه تخس و بی ادبی داره همین چند روز هم خونه نمیاد -اگه اون بفهمه چه زن بدی داره دیگه تو روی تو تف هم نمیندازه مامان .. همون خوابیده روی تخت محکم گذاشت زیر گوشم -چیه مامان چرا می زنی . دوست پسرت ولت کرده دق دلی اونو سر من خالی می کنی ؟/؟ به خاطر یه غریبه ؟/؟ خونم به جوش اومده بود . بیشتر از دست اونایی عصبی بودم که  ذیل داستانهای سکسی می نوشتن آقا چرا این قدر از سکس با مامان می نویسین . حالا من میگم به نظر شما این جور مادرا حتی ارزششو دارن که توسط پسراشون به گاییدن برن ؟/؟ یعنی لیاقت  گاییده شدن توسط پسراشونو دارن ؟/؟ حس کردم که دوای این مادر خیانتکار کیر پسرشه . حداقل داخل همین خونه کیر می خوره و همین جا تامین میشه . حالا بابا رفت صیغه کرد تو چرا این جور آبرومونو بردی . معطل نکردم . خودمو اکی ثانیه لخت کردم . می دونستم زیر اون ملافه نازک چیزی تنش نداره .. -مامان خودم می کنمت . خودم دوای درد هات میشم . زنگ بزن به اون دوست مطلقه ات که کار خانه مرد سازی داره و بهش بگو برات جنس نفرسته . اگه هم بخواد یه جنس خوب این جا هست که بره اون طرف . اونو با ملافه بغل زده دیدم که داره دست و پا می زنه خودمو لخت کرده انداختم روش . حالا کیرم خیلی راحت با هر جای این ملافه می تونست تماس داشته باشه و راحت ترین و مناسب ترین جا کس مامان بود .. -نهههههه عوضی نکن .. -مامان غریبه یا غریبه ها ها که دارن می کنن من چرا نکنم . من که دیگه تو رو مامان خودم نمی دونم . شادی هم همین طور . تو اصلا توی این خونه واسمون شادی نذاشتی . حالا کار به جایی رسیده که زیر گوش من سیلی می زنی ؟/؟ خودمو طوری روش انداختم که دیگه خسته اش کرده بودم . دهنمو انداختم رو قسمت کس . کس مامان و ملافه خیس از هوسو دو تایی با هم جویدمش .. صداش در نمیومد . چشاشو خیلی آروم باز و بسته می کرد . کیرم با این که تیز تیز و کلفت کلفت شده  ولی ضربات نبض کیر من سریع تر و شدید تر شده بود آروم ملافه رو از رو مامان کنار دادم . سکوت کرده بود چیزی نمی گفت . چه کس کلفت و تپلی داشت . دهنمو باز باز کرده اول گذاشتم رو قسمت بالای کوس که از هوس ورم کرده بود . می دونم هوس کیر غریبه روداری ولی باید با همین بسازی کس شهین جون طوری داغ و خیس بود که اصلا با یه تلنگری که به کیرم آوردم راهشو گرفت تا آخر کس رفت ... -مامان بنال بنال خودت رو خالی کن . کسی امشب جز من و تو اینجا نیست . نمی دونی چه شبهایی که پشت این در صدات رو می شنیدم و به خاطر حفظ آبرو وارد اتاق نمی شدم . فکر نکن با خنگ طرفی . فکر کنم خواهرم هم از موضوع با خبره . همه می دونن جز بابا . شاید اونم بدونه و منتظره کی از شرت خلاص میشه . دیگه باید از حرف زدن کم می کردم . سینه های مامانو توی دستم فشارش می گرفتم . لبامو انداختم رو لباش . فکر می کردم دارم یه غریبه رو می بوسم . و راستی راستی هم باید به این مسئله فکر می کردم  -شهاب خیلی نامردی .. خیلی .. -مامان تو خیلی مردی .. خیلی .. فعلا حالتو بکن . -منو ببوس ببوس دوباره .. اوووووفففففف کسسسسسم آتیش گرفت .. من چقدر بی حیا شدم .. پررو شدم .. -مامان زن که یه بار کیر خلافی بخوره همین میشه . ولی به همون کیری که رفته توکست و منو غیرتی کرده قسم اگه ببینم دست یه نا محرم  بخواد یه دفعه دیگه بهت برسه هر دو تونو می کشم .. -اوووووففففف شهاب تو که حالا داری با کیرت منو می کشی .. ولی یه قولی بده .. قول بده که بهم می رسی .. -مامان اونو بهت قول میدم . فقط شبا رو نه.. دارم با شادی  درس کار می کنم و اونم تو اتاق منه . نمی تونم . هر وقت شادی خونه نیست من در خدمتم . پس حالا رو در خدمت باش تا ببینم چیکار می کنی -نوکرتم مامان -کنیزتم پسرم .. آخ که چقدر داش مشتی و لات منشانه شده بود این سکس ما . مامان  حدود دو برابر خواهرم  وزن داشت . سینه هاشو باید بغل می زدم و خوب خوب می خوردم و می لیسیدمش . حال می داد لای این سینه ها آب ریختن . ولی کس مامانو آتیش کرده بودم . کیرم که تا ته می رفت و بر می گشت تمام تن و بدنم یه لرزش و لذت شدیدی رو در خودش حس می کرد . مامان که مرتب ناله می کرد و کیر می خواست . فکر کنم از اون جایی که دوست پسرش قالش گذاشته بود اون خیلی راحت تر تسلیم من شده بود . -مامان مزه این کیرو که بگیری تا آخر عمرت خودتو بهش می چسبونی . مامان یه خورده هم با بابا حال کن که مشکوک نشه -هر چی سرور من شهاب جون من بگه . ولی باید فیلم بازی کنم که دارم باهاش حال می کنم . جووووووووون بزن تند تر .. اووووووفففففف نهههههههه آبم دارم میاد داره میاد .. هوووووففففففف سوختم حالا بریز بریز خالی کن تو کسسسسسم نترس نترس عزیز دلم . فدات شم . مادر به قربون تو و اون کیر خوش قد و قواره ات بره . طوری بغلم زده بوئ که تکون نمی تونستم بخورم . حالا من چشامو بسته بودم و در یه حالت خلسه و خماری شدید آب کیرمو توی کس مامان خالی کردم و چند دقیقه ای رو به همون صورت خوابیدم . مامان به این پسره زیاد کون می داد و فکر کنم درد کون هم گرفته بود -مامان  باید به من کون بدی .-عزیزم من اهلش نیستم . بابات منو نا کار کرده .. . اونو بر گردوندم . با خودم گفتم حالا به غریبه ها کون میدی به من نمی دی ؟/؟ کون بر جسته و گنده و مامان که منو به یاد تپه ای بزگ مینداخت گاییدن داشت . -شهاب یواش بکن . -اوووووفففففف مااااامااااااان .. من اگه اینو بکنم . هر شب خوابشو می بینم . -روزی یه بار تو بیداری هم می بینیش -فدای تو مامان شهین خوشگلم .کونشو غرق ماچ و بوسه کردم . با این که سوراخ کونش تنگ نبود ولی طفلک بد جوری درد کشید . کیرمو ثابت اون داخل نگه داشته و کاری نمی کردم .کون خواهر مادرم هر دو رو باید با احتیاط می کردم .  مامان قول داده بود که هر وقت از کون  بهتر شد بهم برسه  یعنی استاندارد تر کون بده . اون شب یکی از بهترین شبهای زندگی من بود . من و مامان تا صبح توی بغل هم لخت خوابیدیم و بار ها و بار ها گاییدمش . درو هم از داخل قفل کردیم .چقدر هم بابا و نامادری خودمو دعا کردم که باعث و بانی خیر شدند . مگه ثواب به چی میگن ؟/؟! هر چند اون روز  یه روز تعطیل وسط هفته بود و شادی پیش مادر بزرگ و بابا پیش زن صیغه ایش بود و منم دانشگاه نداشتم ولی دراتاق در بسته به اندازه کافی مامانو گاییدم . در هالو بستم و بردمش حموم . دو تایی مون تن و بدن همو لیف زده انگاری که تازه اولین باره که داریم  با هم سکس می کنیم . حالا من ازدواج نکرده دو تا زن داشتم یا دارم  ولی این دو تا زن نباید مطلع می شدند که من دو زنه هستم . یکی که خواهر خوب من بود و یکی دیگه هم که می رفت تا مامان خوب من بشه .... پایان ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

دم نويسنده گل گرم
من عاشق داستان سكس با خواهرم و خيلي هم دوست دارم يه روز با خواهرم بخوابم فقط حيف باكره است و تو سنت ما دختر بايد تا ازدواج باكره باشه و الا خيلي دوست داشتم خواهر خوشكلمو حامله كنم

ایرانی گفت...

سلام به دوست آشنای گلم . نظرت رو چون رفته بود وسط 600 تا اسپم خارجی که الکی پیام می فرستند من دیگه متوجه نشدم . باید ببخشید دیر شد .ولی عجب رویایی داری ها . در هر حال این یک دوره ای داره . گاهی وقتا به این فکر می کنم که زمانهایی که ارتباط با محارم جایز بود و حتی خواهر و برادر از دواج می کردند روحیه و منش و رفتار آنها نسبت به هم چگونه بود . شاد باشی ..با درود ...ایرانی

 

ابزار وبمستر