ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 17

چرا گریه می کنی زهیدا . چرا دلت گرفته -نمی دونم نمی دونم . فکر می کنم خیلی اذیتت کردم . خیلی بدم . .من خودم خجالتی ... حالا  باید از دل این دختر در می آوردم . با دستام اشکای صورت نازشو پاک کردم . کنارش دراز کشیدم . دستاشو گرفتم و با دونه دونه انگشتاش بازی کردم . -از پیشت برم ؟/؟ دوست نداری پیشت باشم ؟/؟ می خوای بخوابی که صبح زود تر بری کلاس ؟/؟ -نه زیبا پیشم بمون . بهت احتیاج دارم . بغلش زدم . یه احساس نزدیکی خاصی باهاش می کردم . چشاشو بسته بود و لباش باز بود . انگاری دنبال چیزی می گشت .  حس کردم که دنبال لبام می گرده . بوسه داغ عشق و هوسمونو می خواد . اون  بدون این که به ار گاسم برسه یه حالی بهم داده بود که هنوز از اون ارگاسم احساس سبکی و آرامش می کردم . شاید به خاطر همون حالی که بهم داده بود , بود که می تونستم خیلی راحت با ناراحتی هام کنار بیام . که راحت تونستم این مسئله رو که زلیخا و بهاره می دونن من با زهیدا لز داشتم هضمش کنم . لبامو رو لبای زهیدا گذاشتم . آماده بود . داغ داغ . چقدر این بوسه پس از قهر می چسبید و شیرین شیرین نشون می داد . در حال بوسیدن اون دستمو به دگمه های بلوزش رسونده و اونو درش آوردم . اون زیر سوتینی نداشت .  اونو به طرف خودم بر گردوندم تا از پهلو در آغوشش داشته باشم . تی شرتمو از سرم در آوردم . اون پاش یه شلوار بود و من دامنی کوتاه داشتم . دستامو دور کمرش حلقه زدم اونم همین کارو دور کمر من انجام داد . سینه هامون رو سینه های هم قرار گرفته و من با حرکتایی که به سینه هام می دادم لذت هوس و عشقمونو زیاد تر می کردم . -زیبا منو ببوس . محکم تر بغلم کن -زهی عزیزم لبام داره می سوزه . سینه هام داره آتیش می گیره . نوبت منه که بهت حال بدم .. -نهههههههه زیبااااااااا زیبااااااا دوستت دارم . دوستت دارم فکر این چیزا نباش . بذار من بیام روت .. نذاشتم دیگه بیش از این حرف بزنه یا بخواد که دوباره اون باشه که مثل غروبی داره بهم حال میده . شلوارشو خیلی آروم از پاش در آوردم . تا بخواد حرفی بزنه دهنمو گذاشتم رو شورتش . حالا دیگه با عشق می تونستم کسشو بخورم . من با عشق این کسو می خورم و اون با هوس اوج می گیره . هر چند که می تونه احساس عاشقونه ای رو هم به هوسش ببخشه . شورتش کاملا خیس بود . . دوست داشتم نرم نرمک باهاش حال می کردم . همون شورت خیس و کسشو با هم میذاشتم توی دهنم و خیلی آروم می جویدمشون -آههههههه نهههههههه زیبا عزیزم .. اووووففففف اوووووففففف -پایین بکشم زهی .. -آرررررره آرررررره من زبونتو می خوام . کس پرروی من می خواد که لیسش بزنی . میکش بزنی .. شورت اونو کشیدم پایین . از پاش در آوردم . کاملا لختش کردم . زیپ دامن خودمم پایین کشیدم و شورتمو هم همراه با دامن در آوردم . حالا دیگه راحت و بدون هیچ فاصله ای زهیدا رو در آغوش داشتم . طوری بهش چسبیدم که سینه هامون در تماس با هم باشند و کسمون هم تا اونجایی که میشه به هم بچسبند و لبامون که جای خود داشت .  اوووووههههه چقدر حال می کردم . اومده بودم بهش حال بدم . تا جبران اون حال دادن غروبی رو کرده باشم ولی حس کردم که دارم سست میشم و به این که اون با هام ور بره مثل عصری سر حالم کنه نیاز شدیدی دارم . دلم نمی خواست زهی متوجه حسم شه وبازم بخواد ایثار گری کنه . یه دستمو گذاشتم روی کون اون و از اون چاک وسطش با سوراخ کونش بازی کرده و انگشتامو هم به دور و برش ویه قسمت پایین تررسوندم . -اوه نکن زیبا یه جوری میشم .. -منم دوست دارم که یه جوری بشی دیگه -اون وقت نمی ذارم شامتو بخوری . -همینو می خورم جای شام . می خوام باهات آشتی کنم . -من که باهات قهر نیستم عزیزم . برای ثانیه ای خودمو ازش جدا کردم رفتم پشتش . حالا دیگه نوبت من بود که باید بهش حال می دادم . می دونستم اونم با دستای جادویی خودش بازم داغم می کنه . یه لحظه فکرم رفت پیش درسام و این که با این درسا و واحد های سنگین و یکی دو تا پیش نیاز فقط همینو کم داشتم . زیبا از این فکرا نکن که هم از درست عقب می مونی و هم از حال کردنت . . سرمو گذاشته بودم رو کون زهی جون . اونو به دو سمت بازترش کرده چهار تا از انگشتامو گذاشتم روی کسش و انگشت شستمو گذاشتم روی سوراخ کونش و دستمو در حالی که هر چهار تا انگشتام فعالیت داشته باشه می گردوندم . . زبونمو گذاشته بودم روی کونش و لیسش می زدم .-نههههههه نههههههه .. ولت نمی کنم زیبا تا آخرش باید باهام بیای . باید بیای .. من می خوام .. چقدر تو خوبی .. . یه دستمو هم گذاشته بودم رو سینه سفید و گرد و خوشگل زهیدای نازم و با نوک تخم پرتقالی اون بازی می کردم .. . یواش یواش خودمو بالاتر کشیده و بدون این که  تغییری در حالت کف دست راستم به وجود بیارم لبامو گذاشتم رو لباش .. زهی محکم خودشو به کف دستم فشار می داد . انگشتامو از حالت افق خارج کرده کسشو می خاروندم .-نکن نکن .. ..بکن بکن .. یه خورده انگشتاتو بذارش تو .. . لبای داغش بهم لذت می داد . حس کردم کسم خیس کرده . ولی باید یه جورایی با هوس خودم کنار میومدم . اول باید اونو سر حالش می کردم و بعد می رفتم سراغ خودم . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی  

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر