ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 14

دیگه نمی دونستم دوست دخترم داره چیکار می کنه . انگشتاشو  به اندازه ای به نرمی می فرستاد توی کسم که اصلا دلم نمی خواست از اون نقطه پاشم . اون لحظه از همه چی بدم میومد از خوردن از درس خوندن شایدم از خوابیدن هر چند که خوابیدن زیر دستای زهیدا لذت می داد ولی از یه چیز دیگه هم بدم میومد و اون این که هر گز راضی نبودم یه دوست پسر بگیرم و اون با هام از این  کارا انجام بده . این جوری راحت تر می تونستم سر حال باشم .. -هووووووفففففف زهیدا .. جووووووووون .. آروم آروم .. -می دونستم زیبا می دونستم که خوشت میاد . حتی اون زنای مومن و لای نون ساندویچ پیچیده زیادی رو می شناسم که از این کار خوششون میاد . یه سری هم این کارو می کنن که هوس مرد نکنن و گناه نکرده باشن . . زیبا عشق من .. حالا تو هم داری میشی مث ما .. می تونی حس و هوس خودتو بگی .. -نهههههه خواهش می کنم به زلیخا و بهاره چیزی نگو اونا یه جورین . حس می کنن هر چی میگن درسته . -اونا هم مث من و تواند ولی خیلی رک و پوست کنده همه حرفاشو نو می زنن . حتی یه بار توی خیابون داشتیم می رفتیم یه پسری به بهاره متلک انداخت زلیخا  و بهاره طوری حرفای زشت و رکیک زدند که پسره خجالت کشید و با عذر خواهی رفت .اون دیگه سنگ تموم گذاشته بود . وقتی زبونشو روی تمام تنم می کشید دستمو میذاشتم روی کسی که آزاد کرده بود . هر حسی که به من می داد نوعی عشق و هوس وآرامش بود . دستمو بازم به طرف بالا دراز کردم . وقتی زبونشو خیلی آروم می ذاشت زیر بغلم و لیسش می زد فکر می کردم که داره کسمو می خوره این قدر حرکاتش بهم حال می داد . نوک سینه هامو با دو تا انگشتاش می کشید . طوری با هوس و نرمی این کارو انجام می داد که حس می کردم از کسم داره آب می چکه .. -چقدر با حالی تو زهیدا . منو ببوس .. چقدر دوست داشتم بازم منو ببوسه بازم منو ببره به دنیایی که تا دیروز ازش فرار می کردم . شاید از روبرو شدن با این دنیا هراس داشتم . دنیایی که که برام فراتر از یک دنیا بود . من لذت کف دست روی کس گذاشتنو تا دیروز و تا امروز چشیده بودم ولی نمی دونستم وقتی این لذت  اوج بگیره من چه حال و حالتی پیدا می کنم . بوسه بر لبهامو با فشار بیشتری ادامه میداد . بازم با نرمی با کس و سینه ام ور می رفت -دختر من دیگه نمی تونم تحمل کنم .. -چرا آخه باید یاد بگیری که بتونی تحمل کنی این تازه حرارت کمشه -اوووووففففففف نههههههه من که سوختم . این که تازه گرمشه پس داغش چیه . -اونم نشونت میدم . کاری می کنم که طعم اونو هم حسش کنی . -نهههههه نههههههه زهیدا من دوستت دارم دوستت دارم .. ولم نکن ..پاهامو از زانو خم کرده بی ارا ده سرشار از هوس به این طرف و اون طرف پرت کرده و به زمین می زدم . دیگه همه چی تکرار و تکرار شده بود ولی من از این تکرار ها لذت می بردم . لذت سکس  با یک دختر و لذت لز .. -زیبا عشق من هنوز خیلی مونده تا به اونجایی برسی که دیگه دوست داشته باشی این دیوارو بشکافی و بری اون طرف .. کسشو اندخته بود روی کسم . -نهههههه این دیگه چه مدلیه .. کس اون که کمی  تپل تر و چاق تر نشون می داد لبه های کسمو به دو طرف باز می کرد و وقتی که دو تا ورم هوس روی هم می نشستند حس می کردم که کسم مث یه گلوله آتیش می خواد بپره هوا .. حتما اونم از این تماس لذت می بره . ولی یکی نیست که با اون ور بره هر چند که تماس کس به کس مثل تماس دو سنگ چخماق با یکدیگر هستند جرقه می زنه . آتیش میده .. می سوزونه . یه بوی خاصی می پیچونه و می دونم اگه دهن یکی روی کس یکی دیگه قرار بگیره اونو با لذت می چشه . نمی دونم چرا دوست داشتم که منم کس زهیدای گلمو بچشم . ولی حالا دیگه هیچ اراده ای نداشتم . فقط می خواستم که  همین جور اسیر پنجه های اون باشم . -زهیدا عزیزم . نمی دونم چرا همش می خوام به یه جایی برسم ولی فکر می کنم که نمی تونم -گل من حالا من تو رو به اونجایی که می خوای می رسونم . لباشو دوباره گذاشت رو کسم . این بار یه حالی بهم دست می داد که انگاری سرعت سوختن و لذت بردن من زیاد تر شده بود . لباش معجزه می کرد .. -قلبم زهیدا .. عزیزم فدات .. منم کستو می خورم ..حالا تو بخورش .. دستامو گذاشتم رو سرش و اونو به کسم فشارش می دادم . دلم می خواست موهای سرشو بکشم ولی دلم نمیومد . -آهههههه آهههههه لحظه به لحظه  صدای فریادم بیشتر می شد . . جیغی کشیدم که فضای حمومو به لرزه در آورده بود . حس کردم که  که با لذت  و حس هوس رفتم رو یه موج بلند  و از رو همون موج اومدم پایین . هم بالا رفتنش واسم لذت داشت و هم پایین اومدنش ولی اوجش در بالای موج بود . حس کردم که ار گاسم شدم ولی زهیدا دست از کس لیسی بر نمی داشت  .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر