ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک عروس و هزار داماد 59


کامی !گفتم که ولت نمی کنم . همین جوری باید منو بکنی . مادر دست از سرت ور نمی داره . پسر خوشگلم . ناز من . من ولت نمی کنم . اون اومد رو من و یک ریز باهام مشغول شد . واسه خودش مردی شده بود و اصلا نمیذاشتم که دنبال دوست دختر و این بند و بساط ها باشه . سیستم اونو فقط واسه خودم تنظیم کرده بودم .  یه پامو انداخته بود رو شونه اش و منو می بوسید اونم یه بوسه ای که   پوست تمام قسمتهای پامو تحریک می کرد . و از اونجا بدنمو زیر پوشش قرار می داد . آه که چه حالی بود . چه کیفی می داد این پسره .. کامی منو به ار گاسم رسوند ولی من همچنان تشنه سکس با پسر گلم بودم . خیلی دلم می خواست اونم همچنان تشنه من باشه و دست از سرم ور نداره . خیلی دلم می خواست. می دونستم که اون خیلی از کون گنده و سفید من خوشش میاد . واسه همین هم خودمو یه دور بر گردوندم تا اون با دستاش کون منو ماساژ بده .. چه حالی می کرد با این کونم . -کامی داری کیک می خوری -مامی خوشمزه تر از کیکه . چقدر خوشمزه هست -بپا دلتو نزنه .. دوباره زبونشو می ذاشت رو کسم و از اونجا رو سوراخ کوسمم زبون می زد .می دونستم که از آنال سکس یا همون سکس مقعدی هم خیلی خوشش میاد . کیرشو با فشار چسبوند به سوراخ کونم .. -اووووووووخخخخخخ عزیزم عزیزم . مامانتو گشاد کردی .. ولی کیرش  دبگه خیلی نرم می رفت توی کونم . نرم و لذت بخش . طوری که از کون دادن خودم هم لذت می بردم . دیگه مدتها بود که فقط با اون بودم و بعد از مانی پسر همسایه دیگه با مرد دیگه ای سکس نداشتم . هر چند هر وقت در رختخواب کنار فرشاد قرار می گرفتم اون با بی حالی تازه به خاطر این که من شاکی نشم باهام سکس می کرد وگرنه آدم بی حوصله و خیلی سرد مزاجی بود . اگه راستی راستی مسئله انتقام گیری نبود به خودی خود من خودم به طرف مردای دیگه کشیده می شدم . آخه باید یه جورایی ارضا شده حال می کردم . اینم از بی فکری شوهر من . کامی جون من چقدر کیرت داره بهم حال میده چه مزه ای داره چه صفایی و چقدر با حاله .. جووووووون از این بهتر نمیشه .. خوب شد که با گشاد شدن سوراخ کونم کیر کامی هم کلفت تر شد و میزان حال کردن به همون صورت قبل شد . تا نصف کیرش راحت می رفت توی کونم . -کامی بیشتر بکن توش دلم می خواد بازم دردم بگیره .. موبایلم زنگ خورد .. فرشاد بود شوهرم که از راه دور زنگ می زد . لعنتی اون که سه چهار روزی رو می خواست در سفر بمونه چی شده بود که یک دفعه هوس بر گشتن به سرش زده بود .-شکوه جان ! من برای فرداشب بر می گردم . یه اتفاق بدی افتاده . باید در تشییع جنازه یکی از همکارای قدیمی شرکت کنیم -تسلیت میگم . من می شناسمش ؟/؟ -مربوط به اون قدیماست . اگه یادت بیاد اتفاقا هر وقت کامی خودمونو می بینم یاد اون میفتم . خدا رحمتش کنه . توی امریکا مرد . تصادف مرد . کلی خرج کردند جنازه شو فرستادن ایران .همون مهمونی  بیست سال پیش به وقت عروسیمون اگه یادت باشه ...-آره کامران خان .... ....پس پدر پسر من مرده بود . چه اتفاق بدی . یکی از نفوس های بد من تحقق پیدا کرده بود . بهم الهام شده بود . گواهی بد دیگه قلبی من این بود که این روزا فرشاد متوجه خیانت من میشه . هر چند شاید ریزه کاریهاشو نفهمه ولی در حد و اندازه ای که دیگه بهم اعتماد نکنه حتما به یه چیزایی پی می بره . اون فرداشب بر می گرده . بهتره که از همون بعد از ظهر فردا دست از سکس با پسرم بر دارم . تشییع جنازه پدر پسر من پس فرداست . ولی باید خودمو آماده کنم . باید فرشادرو بسوزونم . جیگرشو آتیش بدم . اسامی زیادی رو وارد کامپیوتر کرده بودم . یکی دو صفحه می تونستم پرینت بگیرم و تحویلش بدم . بیشتر از سه چهار صفحه اسم می شد . اون که نمی تونست با این اسامی چیزی رو ثابت کنه . بعضا از اونایی رو که منو گاییده بودند اسمشونو از یادم رفته بود .. مثلا به جای اسمش نوشته بودم تعویض روغنی شماره 1 ..آخه دو تا تعویض روغنی منو گاییده بودند و در واقع روغن منو عوض کرده بودند . . -کامی باید تا صبح حال کنیم و توی بغل هم باشیم و از هم لذت ببریم . چون  دوست بابات فوت کرده و فرداشب بر می گرده . اون شب به اندازه چند شب از هم لذت بردیم و به هم حال دادیم . کیر کامی هم اصلا بخواب نبود . همش سفت و شق بود . .. حدودای ساعت ده صبح بود که از کیف سکس دیشب توی بغل هم خوابمون برده مست خواب بودیم .. نگهان صدای قرار داده شدن کلید رو توی قفل در و بعدش شنیده شدن صدای پارو احساس کردیم . خواب آلودگی نذاشت درست فکر کنیم .. -کامی ببین در ما بود ؟/؟ دو تایی مون کاملا لخت در آغوش هم بودیم ملافه رو که کنار زدیم تا کامی پاشه و ببینه چه خبره فرشاد وارد شد . فوری از کامی فاصله گرفتم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر