ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 15

زهیدا ! خوبه خسته شدی -می  خوام لذت ببری . تا اونجایی که حسشو داری حال کنی .. -نمی دونم چه جوری بگم یه حسی بهم دست داد که خودم تعجب می کنم چه طور تونستم این همه لذت رو تحمل کنم . گاهی آدما درد رو نمی تونن تحمل کنن ولی فکر کنم هر چیزی که شدید شه تحملش هم سخت میشه من خیلی خوشم اومد .. زهیدا همون لبای کس لیسیده امو به طرف لبهام نزدیک کرد و گفت ببینم دیگه فرار نمی کنی ؟/؟ -ازدست تو نه .. دوستت دارم زهیدا . تو خیلی مهربونی . بی ریایی . خوشم میاد ازت . چه حس خوبی دارم . نمی خوام از این آرامش بیام بیرون .  لباشو گذاشت رو لبام . چقدر با هوس این کارو انجام می داد . این قدر احساس رضایت می کردم که حس کردم هوسم داره دوباره بر می گرده . ولی با خودم فکر می کردم که دیگه باید خود خواهی باشه اگه نخوام جبران کنم . زهیدا حالا تو دیگه باید دراز بکشی روبروم من کمی از اون چیزایی رو که ازت یاد گرفتم روی تو پیاده کنم . اولش نمی خواست قبول کنه ولی از نگاهش این طور بر میومد که با تمام وجودش اینو ازم می خواد . شاید واسه بار اول سختم بود که دهنمو بذارم روی کس . اما خودمو قانع کردم که از همین جا شروع کنم . می دونستم که خیلی حال میده . من که بیش از اندازه لذت بردم . می دونستم که زهیدا هم از این کار لذت می بره . من و اون بازم می تونیم از این لحظه ها داشته باشیم .. دیگه از اون طعم نمکی کس بدم نمیومد . حس کردم که دارم این کا ررو با نوعی عشق و علاقه انجام میدم حس می کردم که از یک خواهر هم بهش نزدیک ترم . دلم می خواد  همه جا با اون باشم . مثل یه دوست پسر عاشقشم . حس کردم که جدایی از اونو واسه یه لحظه هم تحمل ندارم . واقعا اشتباه کرده بودم که اون رفتار بد رو باهاش داشتم . زهیدا دو تا پاشو به طرف وسط و صورتم فشار داد تا فشار تماس من با کسش بیشتر شه . دوست داشتم بهش لذت بدم .. -زهیدا کجایی ...ترسیدم . بی اختیار  دهنمو از روی کس زهیدا بر داشتم .. -اینا که اومدن . اگه ایرادی نداره امشب بیا پیشم من جبران می کنم . من پیش اینا سختمه . عیبی نداره ؟/؟ خانومی برای امشب ؟/؟ منو بوسید و گفت من خودم که اینو از اول بهت گفتم باشه برای بعد..  تو خودت عجول بودی . -یه وقتی نگی داشتیم چیکار می کردی . بگو داشتم لیف می زدم پشت زیبا رو .. فدات شم . امشب خودم ردیفت می کنم . زهیدا رفت. دلم می خواست واسه دقایقی می خوابیدم . با این که  اواخردهنمو گذاشته بودم رو کس زهیدا حالت سکسمونو عوض کرده بودیم ولی هنوز خماری ناشی از لز وارگاسم رو من باقی بود .یه لحظه حس کردم یکی داره پشت در با صدای بلند حرف می زنه . زلیخا خواهر زهیدا بود -ببینم چیکار کردی دختر . میشه افتاد روش و دیگه مثل دختر بچه ها خودشو لوس نکنه ؟/؟   زهیدا : هیس چه خبرته . ردیفه .. برو وای نایسا .. حالا می خوای صداتو بشنوه بازم لج کنه ؟/؟ .. دوتایی شون از اونجا رفتند . من یخ شده بودم . چرا زهیدا این جوری حرف زده . مگه من بهش نگفته بودم که به کسی چیزی نگه ؟/؟ اصلا اینا همش از اول یه نقشه بوده که اونا نیان و زهیدا منو تنها گیر بیاره تر تیب منو بده و منو بیاره تو خط که خواهر و دوستش راحت بتونن با من لز کنن . نه باورم نمیشه . عشق من .. اونی که بهم حال داده تا خودمو از یه خواهری که ندارم بهش نزدیک تر حس می کنم این جور نسبت به من دورو باشه . من که بهش گفته بودم حرفی نزنه ..چرا اون گفت که من ردیفم و اگه ادامه بدن ممکنه لج کنم . من که بچه نیستم . می دونم دارم چیکار می کنم . یعنی من این قدر بد و ترسناک هستم که بقیه  برای مبارزه با من باید سرمو شیره بمالن ؟/؟ من که نسبت به همه صادقم . چرا فکر می کردم زهیدا دوستم داره . چرا فکر می کردم اون با بقیه فرق می کنه . حوصله شو نداشتم که برم زیر دوش و بیشتر نظافت کنم . ولی هول هولکی یه آبی کشیدم و اومدم بیرون . حتی حوصله سشوار زدن به موهامو نداشتم . گذاشتم همین جور خیس بمونه . یه حوله ای دور خودم پیچیده اومدم بیرون . سلام بقیه رو هم به سردی جواب دادم . سلام آدمایی رو که فکر می کردند یه شکار به تورشون خورده و از این که منو آورده بودند توی خط احساس رضایت می کردند . حس می کردم به شخصیت من تو هین شده . زهیدا اومد به اتاقم . -چی شده زیبا . انگاری اون آدم نیمساعت پیش نیستی ؟/؟ چرا موهاتو خشک نمی کنی ؟/؟ من برات خشکش کنم ؟/؟ -نه فقط از این جا برو بیرون . نمی خوام ریخت هیچکدومتونو ببینم .اون از اتاق رفت بیرون و من خودمو انداختم رو تختم و سرمو گذاشتم وسط دو تا بالش نرم و های های گریه رو سر دادم . دو تا بالش رو هم محکم به دو طرف صورتم فشار می دادم تا صدام نره بیرون ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر