ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 150

ببینم دوست داری چه جوری از حموم بر گردم -دلم می خواد اگه این لباسات بوی تر شیدگی نمیده که میدونم نمیده و از اول با نیت خیر وارد این مجلس شدی دوباره با همین پوشش واردشی و من بدونم که دارم کی رو می کنم و با کی طرفم . نمی دونی گاییدن یک بسیجی با تمام دم و دستگاهش چه حالی میده . ! اووووووفففف آریا جون از حال کردن گفتی نمی دونی من از این کلمه چقدر خوشم میاد -خواهان و بسیجی و از این حرفا؟/؟ -مگه ما چمونه ؟/؟ مگه خواهرای بسیجی دل ندارن ؟/؟ ما که از کره مریخ نیومدیم . ما هم دل داریم . حس داریم هوس داریم .. -خب بسه امتحان دیر میشه و.. -اوووووووففففففف آریا جون اونجا رو همین امروز برق انداختم . -همون کس رو میگی ... -آره همونی که کشته مرده کیرته .. -اصلا بهت نمیاد که این جور مذهب و ایمانت قوی باشه -منتظرم که کیرت ایمان منو راست تر کنه .. وای عجب دریده ای بود این زنه . هر چی من می گفتم یه چیزی اضافه می کرد . اگه چند سال بیشتر سن داشت درست دوبرابر سن من می شد ولی هیکل درشت و تجربه کاری من منو کمی پخته تر کرده بود . عفت بر گشت و بعدش عارف هم همین طور . دلهره و اضطراب عجیبی در چهره عارف دیده می شد . عفت و من رفتیم به سمت پری جون -پری جان پسرم شاید ندونه سوراخ کس و کون چیه . اون نه فیلم سکسی دیده و نه این که تا حالا با زنی بوده -عفت خانوم یه چیزی فرماش کنین که با عقل جور در بیاد . آخه کون که خودش داره . یه دست به سوراخ کونش بزنه ببینه جاش کجاس . یه دستم به سوراخ کون من بزنه هر دو تا یه حالت بسته دارن . اونی که حفره اش باز تره و خاصیت ارتجایی بهتری داره و زیر سوراخ کون واقع شده میشه کس . این کاری داشت ؟/؟ -آخه عارف جون من چشم و گوش بسته بوده از این چیزا رو وارد نیست . -من خودم یه جوری ردیفش می کنم . ببینم یه خورده لای در اتاقم باز میذارم شما می تو نین یه چند دقیقه ای دید بزنین و شاهد قضیه باشین . فقط کاری نکنین که اون متوجه این قضیه شه .. -اووووووفففففف با این که دوست دارم زود تر امتحان خودمو بدم و خاطرم جمع بشه که تونستم نمره قبولی و مجوز رو از آریا جون بگیرم  ولی واسه این هم برام جالبه که بدونم که عارف در چه حدی از پیشرفت و کار قرار داره باشه .. در هر حال بر نامه امتحانی شروع شد  . مادر بزرگ در یه مسیری نسبت به ما قرار داشت که عارف نمی تونست ما رو ببینه . ما هم جزئیات کار رو نمی تونستیم ببینیم فقط از دور کلی  می دیدیم .. -عارف جان چرا بیکار نشستی .. -پری خانوم من تا حالا از این کارا نکردم . -راستشو بگو بچه بسیجی و از این جور ترسیدنها ؟! راستشو بگو .. -دروغ چرا خیلی دلم می خواست چند بار شیطون گولم زد و همراه دوستام رفتم . یک شب جمعه ای بود که برادران بسیج به بهونه دعای کمیل اومدن با هم رفتیم یه جایی که چند تا خواهر بسیجی بودند. می گفتند که می خواهیم رزمایش بدیم و مشت محکمی بر دهن شیطان بزرگ بزنیم که ما هم هستیم .. خدا مرگم بده همه لخت شدن . به منم گفتن که لخت شو . من منتظر دعا بودم .. همه این دخترا رفتند سوار ..-بگو نترس خواهرا سوار موشک برادرا شدند و این جوری یک صدا فریاد زدند مرگ بر امریکا ..-خب تو چیکار کردی -هیچی . منم که لخت شده بودم . یکی از این خواهرا اومد روی من .. -راحت صحبت کن . پسر دیگه باید اسم کیر و کس و کون و سینه و از این جور آلات و ابزار رو پیش من راحت ببری و من بفهمم که در کجای کار هستیم .. .. عفت : آریا جون پسر من از خجالت آب شد مادر فداش ..ولی یه چیزایی تعریف کرد که تعجب کردم  -آریا: صبر کن پری جون همچین راهش بندازه که  این عارف جان به در و دیوار هم رحم نکنه . پری جون عارف رو کاملا لخت کرد -پسر حالا منو نگاه کن . نترس .. من فکر می کردم یک بسیجی خیلی شجاع تر از اینا باشه . تو نباید در مقابل کس سر تسلیم فرو بیاری . باید تلاش کنی . مبارزه کنی . بجنگ پسر . . کیر عارف خوب مشخص نبود فقط از اون فاصله این طور معلوم بود که پری جون دستشو گذاشته زیر بیضه های عارف و داره اونو تکون میده . چه لرزشی و چه ارزشی .. پری بلند تر حرف می زد که ما هم بشنویم . . -خوب به من نگاه کن . -نمیشه یه صیغه ای چیزی بخونیم -پسر کس خل شدی ها . الان سر جلسه امتحانی دانشگاه اگه استاد مرد داشته باشیم و دانشجوها همه زن و دختر باشن صیغه می خونن ؟/؟ منطقی باش . -خوب به من نگاه کن .. اوووووففففففف این که الان تیز شد .. -ببینم اون روز کاری هم کردی ؟/؟ -نه دو تا حفره رو با هم اشتباه گرفتم . -پسر مگه اونی که اومده بود رو کیر چاله داشت ؟/؟ دو تا سوراخ داشت . کوس و کون ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم عالی بود مرسی دمت گرم همه داستانها رو خوندم مرسی داداشم یه نظر داشم درباه داستان به دادم برس شیطان بعد از سکس منیره با اون حاج اقا که
تموم میشه اخوند برمیگرد به کبری میگه برای دو ماه شما باید برین قم تامراحل پایانی انجام بشه که کبری با خانوادش میرن قم قبل از رفتن کبری به منیره میگه این دوماه که من نیستم به حاج خانم فلانی زنگ که کارهای تو رو انجام همسن خودته ولی یخورده خشک مقرراتی به حرفاش گوش کن زنی هست که نفوذ زیادی دار داداشم بلاخره زنه میاد شروع میکنه به گیر دادن به منیره که مثلا چرا لخت داری افتاب میگیری چرا توخونه لختی مثلا به منیره میگه داری میری حموم در حمومو باز بزار ببینمت که خود ارضایی نکنی کارت شده فقط صیغه اینو اون بشی دادشم منیره هم از ترس نمی تونست به این زنه حرفی بزنه فقط منتظر این بود که یه فرصت گیر بیاره که به کبری زنگ بزنه که همه چیو بهش بگه دادشم مثلا این زنه کارای دیگه هم میکرد بدون اینکه با منیره هماهنگ کنه مردا رو میاورد که بامنیره سکس کنن که بلاخره منیره یه فرصت گیر ماره زنگ میزنه به کبری همه جریانو براش تعریف میکنه که کبری میگه من یادم رفت بهت بگم ولی این حرف درست نیست تو باید خرش کنی هرچی گفت بگو چشم منم باهاش صحبت میکنم که به لباس پوشیدنت گیر نده که دادشم منیره دیگه میفهمه باید چیکار کنه

ایرانی گفت...

داداش دلفین خسته نباشی . ممنونم از پیشنهاد های ارزنده و مفیدت . البته همه شو بخواهیم اجرا کنیم شاید داستان در این قسمت خیلی طولانی بشه و حوصله خیلی ها سر بیاد مگر این که یه خورده خلاصه اش کنیم که ببینیم حق مطلب رو میشه در این خلاصه پیاده وادا کرد یا نه . مثلا خود همین داستان طولانی شده ..داداش گل من دلفین عزیزم یادش رفته که اصلا خود داستان و جریان داستان در شهر قم که دارای کارخانه تولید آخونده داره اتفاق میفته و اصلا نیازی نیست که کبری بره قم .همین جا خودش قم هست . خود داستان در قم جریان داره . حالا اگه بخواهیم به یه قسمتی از این مطالب اشاره کنیم می تونیم بگیم مثلا کبری بره مشهد .. مراحل پایانی همون مجتهد شدنو میگی دیگه؟ .. فعلا این چند قسمت بگذره . چون فعلا با غضنفر مشغوله بعدش هم با آخونده یه سه چهار قسمتی همین جا هستیم . پاینده باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر