ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 50

این زنا واسه خوشگلی خودشون هر کاری می کنند . چقدر این پیرهن چرمی براق بهش میومد . بازوهای سفیدشو اناخته بود بیرون . هر چند این باز وها فعلا دور کمر من حلقه شده منم دست دور کمرش انداخته بودم . تماس تنم با لباسش داشت خفه ام می کرد ولی حس می کردم که یه حوری بهشتی دیگه ای رو در آغوش کشیدم . این نقطه آغاز ی بود برای این که بتونم با فرزانه هم حال کنم نباید پا پس میذاشتم . اگه قرار بر پیشرفت و آتیش زدنی بود باید از همین حالا شروع می کردم . . لبای داغشو رها نکردم . با کف دستام خیلی آروم کمرشو نوازش کرده دستامو رسوندم به قسمتهای بالاتر و اونجاهایی که لخت بود . می خواستم طوری داغش کنم که دیگه نتونه عقب نشینی کنه . خیلی سخته با این زنا راه اومدن . آدم فکر می کنه که طرف می خواد خودشو کاملا لخت کنه و در اختیارت بذاره ولی یه لحظه متوجه میشی تمام حست اشتباه بوده و اون یه نوع علاقه ای عاشقونه بوده . طرف هوس عشق جوونی به سرش زده . هر چند فرزانه من خیلی جوون بود . نگاهش از هوس می گفت ولی اونم شاید مثل هر زن دیگه ای به خصوص شوهر داراش شاید به این آسونی تسلیم نمی شد . ولی نفسهای گرمش ..عطر خوشبوی بدنش منو از این رو به اون رو کرده بود . نمی تونستم ازش دل بکنم . من در سکس خیلی عجول بودم . نمی تونستم یه روز دیگه ای بیام و وقتمو صرفش کنم .. -می تونم  دوباره فرزانه صدات کنم ؟/؟ -اینو که من خودم ازت خواسته بودم .. . پشت پیراهن فرزانه زیپ داشت . باید اونو می کشیدم پایین و کارو تمومش می کردم . یعنی در واقع شروعش می کردم . عکس العملش چی می تونه باشه . چه جوری با این مسئله کنار میاد . فعلا که با یه بوسه دیگه هم موافق بود . خیلی آروم دستمو بردم طرف زیپ پیر هنش . . یکی دو سانتی پایین کشیدمش که اون خودشو ازم جدا کرد .. -هوتن نه نههههه این کارو نکن .. حسی که من و تو داریم یه حس قشنگه .من نمی دونم شما مردا چه اخلاقی دارین که تا به یه همچه جاهایی می رسین فوری فکرتون میره پیش مسائل خارج از محدوده . -این انتظارو ازت نداشتم . انتظار نداشتم که در مورد من همچین فکری کنی . -درسته که تو همسر داری و متعهدی ولی من یه حس عاشقونه ای بهت پیدا کردم .. همین که بغلت زدم و توی بغلت احساس آرامش می کنم . فکر می کردم شاید تو هم همین احساسو داشته باشی . وقتی دو نفر دو تا زن ومرد همدیگه رو در آغوش می کشن لباشون رو لبای هم قرار می گیره یعنی تمام وجودشون متعلق به همه . ولی تو این حسو نداری . من حس می کردم بین من و تو هیچ فاصله ای نیست . دو تا جسم ما در یک روح واحد خلاصه میشه . ولی اشتباه می کردم . -هوتن درکم کن  من نمی تونم  در یک لحظه چند سال زندگی و تعهد خودمو زیر سوال ببرم . خواهش می کن درکم کن منم دوستت دار م . می ترسم . از خودم از حس خودم از این همه هیجان می ترسم . یک زن وقتی عاشق میشه همه چیز خودشو حاضره که فدا کنه .. -آره ولی تو عاشق نیستی . -خیلی بد جنسی هوتن . تو اصلا دوستم نداری .... چقدر از این کس شعر گویی خودم خوشم میومد . یه لحظه قیافه خودمو در آینه کناری دیدم چه تیپی زده بود م. یه قیافه مظلوم حق به جانب رو در آینه دیدم . از اونایی که اشک زنا رو در می آورد . کمی به خودم فشار آوردم که چشام یه اشکی درش بیفته . دستمو گذاشتم رو لبم و با فشار از سمتی به سمت دیگه کشیدم یعنی لبامو پاک کردم -چی شده هوتن -هیچی می خواستم اثر بوسه هام با تو رو پاک کنم . -می تونی از توی فکرت هم پاکش کنی ؟/؟ -اگه اراده کنم آره -خیلی بد جنسی . پس چرا بهم میگی دوست داری . در حالی که خودت بر عکس عمل می کنی -از قدیم گفتن واسه یکی  بمیر که واست تب کنه . در هر حال من رفتم ولی مثل سابق به عنوان یک همکار کنارتم . به خاطر جریانی که بین ما پیش اومد ازت معذرت می خوام . نباید این رفتار رو پیش می گرفتم . -هوتن نرو .. نرو خواهش می کنم . من ..من ... می خواست بگه من تسلیمم می خواست بگه من متعلق به تو هستم .می خواست بگه هر کاری که دوست داری باهام انجام بده . ولی هنوز نوعی غرور  و اندکی ترس در وجودش جوانه می زد-صبر کن اگه بری دیگه هیچوقت نمی تونی منو داشته باشی .. یه لحظه شنیدن جمله آخرش حس هوس و پیوند شیرین دیگه ای رو در من زنده کرد ولی منظور فرزانه از داشتن چی می تونست باشه . آیا اون داشتن رو یک در آغوش کشیدن ساده و بوسیدن فرض کرده ؟/؟ در حالی که توقع من خیلی بیشتر از اینا بود .می دونستم در وجودش آشوبی به پاست .. به سمت من دوید خودشو انداخت توی بغلم . با چشاش ملتمسانه نگام می کرد . با نگاهش بهم می گفت که تسلیمه ولی دوست داشت که با یه شروع دیگه این بار تسلیم شدن خودشو نشون بده ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر