ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 178

خواهرمو یه پهلو کردم و یه پاشو آروم  گذاشت رو بدنم طوری که بتونم به راحتی کیرمو بکنم تو کسش . اما قبل از این که این کارو انجام بدم لبمو گذاشتم رو کس چاقالوی کتی خوشگله ام تا یه خورده بهش حال بدم .. به نظر میومد حالا که بار دار شده هوسش هم بیشتر شده باسه . زنای بار دار  هم نیاز به محبت بیشتری دارند و هم سکس . هر چند ممکنه در موارد خیلی نادر از سکس هم زده شن ولی بیشتر اونا در جه حشرشون میره بالا و کتی هم یکی از اونا بود که ترشح هور مونهای جنسی اون زیاد تر شده بود . ناز این دو تا زن دیگه منو می کشت . من بیشتر نگران کتی بودم که اگه بچه اش دختر باشه ضربه روحی شدیدی نخوره . اگه دختر می زایید باید این قدر شبانه روز با این کیرم کنارش آماده باش می نشستم که یک بار دیگه بار دارش کنم . . نباید این قدر نا شکری می کردیم . اینجا که دیگه عربستان دوران جاهلیت نشد که دختر و پسر جدا می کردند . فوقش اگه اون دختر زایید و افسانه پسر ..پسر افسانه بزرگ که شد دختر کتی رو بار دار کنه . اون وقت پسر افسانه میشه پسر دایی دختر کتی و برادر ناتنی اون .. چه شود !چه می کنه این کوروش آریایی ! نزدیک بود قاطی کنم که کتی منو به حرف آورد -داداش حواست پرت شده ها . تازه دارم گرم میفتم و به من مزه میده . این قدر بی حال نباش دیگه .. به هر حال کس خواهرم خیلی درشت و آب افتاده تر شده بود و نمی دونستم آیا بعد از زایمان به همون فرم اولیه بر می گرده یا نه . این که این کس همیشه تپل و سفت و خوش دست بود شکی درش نبود ولی افسانه کس ناز تری داشت . شاید هم به این خاطر بود که افسانه ورزشی تر بود . چشاشو بسته بود و در مقابل میک زدن من آروم نفس می کشید . کوس خیسش لب و لوچه هام همه رو خیس کرده بود و هر چی هم که خشکش می کردم بازم مثل یخ و برف بهاری در حال آب شدن و نم پس دادن بود . آخرش کیرمو که دیگه زیاده از حد کلفت و تشنه اش شده بود به طرف کس کتی نشونه گرفتم . کیر که به همون لبه کس خواهرم رسید و کس هم بوی کیر رو احساس کرد انگاری یک آهن ربا کیرمو قورتش داد که اصلا نفهمیدم کی و چگونه رفتش اون داخل . -اووووووههههههه کوروش کوروش ولم نکن .. خیلی هوس دارم  می دونم کسم گشاد شده و اون جوری که بایدبهت مزه نمیده -کتی عزیزم این حرفو نزن . من وجود خود تو رو که می بینم و حس می کنم همون کافیه که هوسم زیاد شه  . تازه این هیکل قشنگ تو خیلی کلاس داره و من خوشم میاد که دارم با یه زن بار دار حال می کنم . تو هم باید خیلی خوشحال باشی که این تیپ رو  به هم زدی مگه یک زن در طول زندگیش چند بار بار دار میشه . --ولی کوروش گفته باشم من ماموریت و این حرفا حالیم نمیشه تو باید هوای منو داشته باشی . -باشه کتی هر چی تو بگی اگه حریف یه دنیا شم نمی دونم حریف تو یکی چرا نمی تونم بشم . -حالا فقط تو می تونی حریف من شی . فقط حالا کیرت رو می خوام . می تونی منو ار گاسم کنی . زود باش .. یه پنجه ام رو گذاشته بودم روی رون راست کتی و یه پنجه ام رو قرار داده بودم رو برش سمت چپ کونش و دو تایی رو با هم چنگشون می گرفتم و کیرمو هم داخل کس حرکتش می دادم . کتی جیغ می کشید -آبجی یواشتر الان مامان و بابا دلواپس میشن فکر می کنن که تو درد زایمان داری .. -ا.ووووووهههههه داداشششششش داداشششششش کسسسسسسم می خاررررره .. -کتی بازم از این کلفت تر .. خسته ام کرده بود و هر چی هم اونو می کردم به آخرش نمی رسید . در هر حال اونم که تکون بخور نبود و منم دیگه به همون صورت کون و پاشو نگه داشته اونو می گاییدم و این قدر به کارم ادامه دادم تا بالاخره دیدم آروم آروم داره چشاشو می  بنده و با پنجه هاش به روی تشک و ملافه فشار میاره و می خواد خودشو کنترل کنه .. -آخخخخخ داداششششش کوروش اگه بدونی چقدر بهم مزه داد و مزه میده .اصلا تموم نمیشه همین جوری دارم حال می کنم . حال کردن  خواهرم همین جور ادامه داشت -کتی منم می خوام حال کنم فرمان بده تا  با یه آب پاشی کستو یه غسلی بدم .. -داداش داداش فدای اون کیر کلفتت . اگه بدونی چقدر آرومم کرد و بهم حال داد .. زود باش زود باش کسمو غسلش بده .. خوب باهاش حال کن . ..این تیپ کس رو کردن و نگاه کردن هم خودش یه تنوع با حالی بود و در نوع خودش هم بی نظیر . داشتم فکر می کردم که دو تا کیر با هم وارد این کس میشن یا نه که یکی زدم به سر خودم و گفتم پسر این کس خواهرته غیرتت کجا رفته .. یهو فکرم رفت پیش این مسئله  که ممکنه روزی هم برسه که بچه های کتی و افسانه اگه پسر باشن مامانشونو بکنن ؟/؟ نه نمی ذارم شرایط به اینجا برسه . ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

3 نظرات:

ایرانی گفت...

با سلام خدمت خوانندگان عزیز و دوست داشتنی و با تبریک مجدد به مناسبت دلاورمردی غیرتمندان ایرانی در نبرد با تیم فوتبال کره جنوبی . شاید که خوب فوتبال بازی نکرده باشند اما نشان دادند که خون ایرانی در رگهایشان جاریست . همت والا و بالایشان نشان داد که ایرانی اگر بخواهد به خواسته هایش از هر نوع ودر هر زمینه ای که باشد می رسد . چهار شنبه ها من سه انتشار داشتم . با تمام شدن نقاب انتقام شنبه ها یک قسمت دیگر از لز با دختر خجالتی را جایگزینش کرده برای این ساعت قصد شروع داستانی دیگر را داشته که مسابقه فوتبال و استرس و گزارشهای بعد از آن و جشن و شادی در خیابان قدرت اندیشه و تمرکز رو از من گرفت و روز های قبل هم فرصت نکرم . از هفته بعد ردیف می کنم . به بزرگواری خود ببخشید . باید سعی کنم که داستانهای تک قسمتی آخر هفته رو فردا بنویسم که چون پس فردا پنجشنبه رو نیستم داستانهای دوروز را با هم و فردا شب منتشر کنم . در همین جا با نظر ندهندگان گرامی و گلم خداحافظی کرده یک بار دیگر به ثمر نشستن تلاش و پشتکار و همت مردان دلاور ایران آریایی را به همه ایرانیان و شما عزیزان تبریک عرض می نمایم . به امید پیروزیهایی دیگر . سربلند باشید ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام
واقعا از این که فرصت میزاری و با قلمت به این زیبایی مینویسی وتوصیف میکنی شرایط رو ممنونم

ایرانی گفت...

سپاسگزارم ازتوآشنای خوبم که با احساس زیبایت احساس مرا درک می کنی . یا احترام : ایرانی

 

ابزار وبمستر