ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 85

نگاه کن به من . تو چشام نگاه کن . بگودوستم داری دخترم . بگو .. -بابا می خوای این جوری آرومم کنی که نترسم . من هیجان دارم ولی ترس ندارم . من خوشبختم . من راحتم من آزادم . آزاد میشم . من مال بابای خودم هستم . مال بابام میشم . متعلق به اون میشم . دوستت دارم . عزیزم عاشقتم . بابا کیرتو همن جوری بمال . چقدر خیس شده . بابا فشارش بده . حالا آماده اینه که منفجر شه . پدر موشکتو بفرست . بفرست حالا دیگه سوختش هم زیاد شده .. هیجان منم زیاد بود . مدتها بود که کس نکرده بودم . داشتم از حال می رفتم . یعنی من دو تا هیجان به دنبالم بود . آخه منم راستی راستی داشتم داماد می شدم و باید با این حس و هوس کنار میومدم . دیگه نورا مردمکش رفته بود رو به عقب گاهی هم به سقف نگاه می کرد خمار شده بود . خسته شده بود . خیلی هم خیس کرده بود . کیرمو همین جور به چاک کوسش می مالوندم . یه دو سانتی رو فرستادم که بره ولی یه سفتی خاصی رو حس می کردم . نگاهم به چهره بسیار زیبا لبای یاقوتی ابرو های کشیده و مدل داده دخترم خیره شده بود . دختری که تا لحظاتی دیگه می رفتم که از اون یه زن بسازم و بهش بگم که بالاخره بابات به وعده اش وفا کرد همون جوری که تو به وعده خودت عمل کردی .. نورا نفس نفس می زد . -بابا کیرتو بده بابا کیرتو می خوام .من خسته شدم . دیگه طاقت ندارم . دلم رفت . من می خوامش .. زود باش ..-نکن دخترم . دستپاچه ام نکن . ببین حسش کن . خودش داره میره . راهشو پیدا کرده . اولشو رفته . این تنه کیرم خیلی کلفت بود و کس نورا فوق العاده تنگ . در اون لحظه کس دخترم حتی از کونش هم تنگ تر نشون می داد . همون دو سه سانت از سر کیرمو  با کوس نورا جونم بازی بازی می دادم تا اونو نرم ترش کنم و سر حال ترش بیارم . حس کردم که این بار به جای بارون سیل راه افتاده و ترشح کس دخترم خیلی زیاد تر شده . شجاع تر شده یه فشاری به تنه آوردم . چقدر کیف داشت . واسه یه لحظه یه جوری شدم از این که دارم دختر خودمو میگام و دختری اونومی گیرم ولی وقتی که فهمیدم باباش پرده دوز زنانه و از این نظر می تونم کمکش کنم دیگه دلم نسوخت . من و نورا متعلق به هم بودیم . جااااااااان پیشروی همچنان ادامه داشت -آخخخخخخخ بااااااابااااااااا نورا فدااااااااا جووووووووون .. چقدر مزه میده .بابا بد جنسی کردی .. دیدی بهت گفتم همون وقتا بذار بابا چقدر کیف داره .. اوووووووفففففف داره آتیش می ده .. دخترم دو تا دستاشو  گذاشته بود رو سینه ها اونا رو می گردوند و چه جور با نوک سینه هاش بازی می کرد و من برای اینکه حواسم پرت نشه و تمرکزم به هم نخوره حرکت رو به جلوی کیرم رو ادامه دادم . یه لحظه دخترم دندوناشو به هم فشرد . ول کرد . کیرمو کشیدم بیرون . پر از خون بود .. -دختر شجاع من بالاخره کار تموم شد . بالاخره به اونچه که می خواستی رسیدی -بابا تو چی . تو به خواسته ات نرسیدی ؟/؟اون چیزی که می خواستی نشد ؟/؟-خیلی بهتر از اونی که می خواستم شد . در جا رفتم و بر گشتم و یک سینه ریز طلا برای دخترم آوردم . اینم یه هدیه به مناسبت زن شدن تو .. -بابا بابای خوشگلم دستت درد نکنه تو چقدر دوستم داری . چفدر هوامو داری .این همه برام زحمت کشیدی منو فرستادی دانشگاه برام هم مادری کردی و هم پدری .. باشه من بعدا برات چیزی می گیرم . نمی دونی وقتی کیرت میره توی کس تنگم چه حالی بهم میده . دیگه هیچی جلو دارم نیست . -به همین زودی این احساس بهت دست داد ؟/؟ -بابا مشت نمونه خروار است . تازه این کیری که تو کردی توی کسم خودش خروار بود . -عزیز دلم . نگاه کن هنوز دور و برش خونه . -پدر من چقدر باید صبر داشته باشم . اگه سخته تمیزم کنی من خودم این کارو می کنم . -چی میگی نورای من . من حتی کس خونی تو رو هم لیس می زنم . .. -حالا نمی خواد کس خونی منو لیس بزنی همون کیرت رو بفرستی بره اون داخل کافیه . اون خونهای اضافه رو می کشه بیرون و از لخته شدن جلو گیری می کنه . -دختر من بهت چی بگم . -هیچی نگو بابا فقط کار خودت رو بکن و بدان که دخترت عاشق و دیوونه توست . ول کنت هم نیست . هوس تو رو داره و تا وقتی که اونو سیر نکردی دست از سرت بر نمی داره . -از دست شماسه تا من دیوونه شدم . شما باید سخنرانان خوبی می شدین . هیچ به این  فکر کردین که اگه یه برادر داشتین دیگه این جور خیلی راحت نمی تونستیم این مراسم رو بر گزار کنیم  -بابا صبح رو که به شب رسوندیم  .. حالا هم که نزدیکه صبح بشه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر