ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت هشتاد و یکم

کیا کیا تند تند منو بکن .. انگار دارم ارگاسم میشم ولم نکن . این حسو ازم نگیر حالا که تا این جاش اومدی تا آخرشو هم برو . بهم لذت بده . دارم حال می کنم .. بهروز اومد بالا سرم -عزیزم خوش می گذره . حال می کنی .. سرمو تکون داده و گفتم همه این لذت ها ناشی از انتخاب خوب و عالی توست که به من آرامش میده و سبب شده که از این کیر هایی که دور و بر من هستند نهایت لذت رو ببرم . آخ که چه حالی دارم می کنم . -چیکار کنم برات روشنک . همسر آینده من که یه کمکی بشه به این که کیارش و کیر کیارش بتونه زود تر تو رو ار گاسمت کنه .. -هیچی عزیزم فقط لباتو بذار رو لبام تا حس کنم که خوشبخت ترین زن دنیام . بهم آرامش میده . لذت می برم . کیف می کنم . دوستت دارم دوستت دارم بهروز . ببینم سپیده جونو سر حال کردی ؟/؟ -چه جورم . اگه بدونی چه حالی کرد . وقتی داشت ارگاسم می شد تمام بدنش می ارزید . دو دقیقه تمام داشت حال می کرد و داشت همین طور کیف می کرد . . بهروز لباشو گذاشت رو لبام . بوسه نرم و گرم کسی که می خواست شوهرم شه هوس کسمو زیاد ترش کرده و کاری کرد که کیر کیارش اثر بیشتری روی کسم داشته باشه . یه دستای لطیفی رو هم روی سرم احساس می کردم که داره موهامو نوازش می کنه و اون دستای سپیده جون بود که اومده بود به کمک بهروز . و در واقع کیارش . سه تایی داشتند به من حال می دادند . .وقتی که حس کردم که آبم داره میاد لبای بهروز رو محکم تر میکش زده و دستامو با فشار دور کمر کبا حلقه زدم . پاهامو هم دور پاهاش محکم فشار داده تا کسم با کیرش اصطکاک بیشتری داشته باشه . دیگه داشت میومد . همین جور لذت داشت ازم می ریخت . دیگه نفهمیدم چی شد . فکر کنم در همون حالت مستی و خماری چند دقیقه ای رو خوابم برده بود . چون دیگه آرامشی بهم دست داده بود که وقتی پس از ده دقیقه ای چشامو باز کردم حس کردم که ساعتهاست که خوابیده ام . نمی دونستم دیگه باید چیکار کنم . فقط بی اراده به دور و بر خودم نگاه می کردم و لذت می بردم . -دلم می خواست همون جا تا ساعتها دراز می کشیدم .. بهروز و بهرام و بهاره و بیتا قاطی شده بودند کیارش و خواهرش سپیده و شوهر آینده سپیده یعنی کاوه سه تایی داشتند با هم حال می کردند . من و بهروز در میون جمع یه فرق با بقیه داشتیم که نسبت خواهر برادری با اونا نداشتیم . کیا این بار گذاشته بود توی کون خواهرش و کاوه هم کرده بود توی کس دوست دخترش . ظاهرا  جای سوراخها رو به نسبت وقتی که داشتند منو می گاییدند عوض کرده بودند . . خیلی حال می داد این صحنه ها رو دیدن . دستم رفته بود روی کسم . دلم می خواست در این لحظات فقط به همین صورت حال کنم و هوس بر گشته خودمو به این طریق در سراسر بدنم پخش کنم . بهروز کمر بیتا رو گرفته و جلو چشای شوهر آینده اش بهرام داشت کسشو می گایید . بهرام هم داشت با خواهرش بهاره حال می کرد .. چه کیفی می داد شاهد این همه هیجان و هوس بودن . نمی دونم چرا هوس کرده بودم که بازم بهروز بیاد سراغ من تا یک بار دیگه این باور رو حس کنم که اون متعلق به منه و به عشق و هوس من تعلق داره .این که من حالا بیدارم و اون چه را که تا به حال دیدم در خواب نبوده و در بیداری بوده . .. بیتا یه جیغی کشید که نشون می داد ار گاسم شده . نمی دونم چرا بهروز این بار هوس کرد که آبشو توی دهن طرف خالی کنه . کیرشو فوری از توی کس بیتا بیرون کشید و اونو فرو کرد توی دهنش .. بیتا کیر به کس رفته اش رو به خوبی میک می زد و یه بار هم بیشتر اونو فرو برد توی دهنش . در این حالت قیافه بهروز یه جوری شده بود . با یه حالت خماری و التماس به بیتا نگاه می کرد . دستای بهروز رفته بود روسینه های دختر بی پرده .. -نههههههه بهروز اوووووففففففف تو که همین حالا ار گاسمم کردی . چرا این قدر آتیشم می زنی و باز بهرامم باید بیاد خودشو رو من خسته کنه .چقدر این جا همه چی آدمو حالی به حالی می کنه و هیجان انگیزه  . دیگه جون نمی مونه بازم بیاد منو بکنه .. داشتم شاخ در می آوردم که چرا اینا سیر نمیشن . هر چند بیشتر وقتا منم مث اونا می شدم . شوق و ذوق از دواج دیگه همگی رو از این رو به اون رو کرده بود و می خواستیم ببینیم واقعا دنیای جدید ما به چه صورت در میاد . دنیایی که فقط یه سری تعهدات رو زیاد می کرد . بهروز آب کیرشو ریخت توی دهن بیتا .. این دختره چه جور داشت آب کیر بهروز رو می خورد و یه چند قطره ای رو هم که ریخته شده بود گوشه های لبش اونا رو هم با نوک زبونش لیس زد و به طرف دهنش فرستاد . پیش خودم گفتم خب منم که آب کیر بهروز جونو نوش می کنم . این دفعه با حال تر می خورم که فکر نکنه مرغ همسایه غازه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر